eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاکی باید استرس مضرات فجازی داشت.m4a
6.62M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 ⁉️⁉️ سوال : تا کی باید استرس مضرات فضای مجازی را برای فرزندانمان داشته باشیم؟! ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ @Alachiigh
چگونه در جنگ نرم کمک کنیم؟.m4a
3.94M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 ⁉️⁉️ سوال : کسانی که مشتاق انجام خدمت خداپسندانه در حوزه جنگ نرم هستند چه باید بکنند؟ ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ @Alachiigh
5057735988.mp3
481.7K
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 ⁉️⁉️ سوال : اتفاق اخیر هک سامانه های جایگاه سوخت چطور اتفاق افتاده؟ ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت 2 بعضی به زندگی خوشرنگ و لعابم غبطه می‌خورند، و بعضی حسادت می‌ورزند و من هم به زن
🌺دلارام من🌺 قسمت3 - اخه مگه تو حوزه چی یاد میدن؟ تو نمی‌دونی نماز چند رکعته و خدا و پیغمبر کی‌اند که می‌خوای بری حوزه؟ همیناس دیگه! چیز جدیدی نداره! - ببین عزیزم! خدا رو میشه توی پزشکی و شیمی و فیزیکم دید! تازه به مردم خدمت می‌کنی دل خدا هم شاد میشه! ثنا و خاله مرجان درحال آخرین تلاش‌ها برای هدایت من هستند! سعی می‌کنم لبخندم را گوشه لبم نگه دارم. - اولا تو حوزه خیلی مسائل پیچیده تری هست که برام جذابیت داره! دوما حرفای شما درست! ولی علاقه خود منم مهمه! من قبول دارم علوم تجربی و پزشکی‌ام به خداشناسی مربوطه، ولی دیگه منو ارضا نمی‌کنه! من کلی مطالعه کردم، تست شخصیت زدم و به این نتیجه رسیدم گروه خونم به پزشکی نمی‌خوره! تو دبیرستان برام شیرین بود ولی الان دیگه نه! نیما هم که طبق معمول عادت دارد مرا تخریب کند، فنجان چای به دست به میز ناهارخوری تکیه می‌دهد. - خاله چرا تلاش الکی می‌کنید؟ بذارید بره حوزه، ببینه نون و آب ازش درنمیاد، سرش به سنگ بخوره، اونوقت می‌فهمه! الان سرش داغه! پشت چشم نازک می‌کنم که: البته هرچی بخونم به پای بعضیا که شوق دیپلم حسابداری دارن نمی‌رسم! چون این بعضیا با این تحصیلات عالیه الان همه کاره کارخونه‌اند! دلم خنک شد! تا او باشد حوزوی‌ها را دست پایین نگیرد! نیما تقریبا برادرم است، از مادر یکی و از پدر جدا، یک سال از من کوچکتر است اما ده برابر من ادعا دارد و خودش را از تک و تا نمی‌اندازد. - همین بعضیا که می‌فرمایید دارن حال زندگیشونو می‌برن؛ کم کم هم مملکت رو از دست شما آخوندها دارن می‌کشن بیرون! پس من رسما از طرف دکتر نیما معمم شدم! چه تعریفی هم از زندگی دارد این بچه پولدار! مادر می‌پرد وسط کل کل‌مان: بسه! و رو می‌کند به خاله مرجان: ممنون از راهنمایی‌هاتون! حوراءام باید بیشتر فکر کنه، دعا کنید درست انتخاب کنه! خاله مرجان و ثنا که می‌روند، مادر مرا می‌کشد به اتاقش؛ دوست‌دارم کمی درد و دل کنیم، درباره هرچیزی جز ادامه تحصیل من، این را به مادر هم می‌گویم، سعی می‌کند مهربان باشد، این‌جور رفتار ساختگی‌اش را دوست‌ندارم. می‌پرسد: خوب بگو؟ درباره چی حرف بزنیم؟ سرم را روی پایش می‌گذارم و به خودم جرأت می‌دهم برای صدمین بار بزرگترین سوال زندگی‌ام را بپرسم: میشه بریم سر خاک بابا؟ من دوست‌دارم ببینمش! می‌دانم الان دست‌هایش کمی می‌لرزد و اعصابش بهم می‌ریزد؛ همیشه همینجور بوده و آخر هم یک پاسخ داده: راهش دوره، پدرت اجازه نمیده! اما من دنبال چیزی غیر از این می‌گردم: یعنی اجازه نمیده من یه بار خاک بابامو ببینم؟ این انصافه؟ اصلا بابا چرا فوت کرد؟ مریضیش چی بود؟ - وقتی بزرگتر شدی خودت می‌تونی بری، اما الان وقتش نیست. - اخه من حق ندارم بدونم بابام کی بوده، چکاره بوده؟ چرا هیچی ازش نمیگی؟ مگه چکار کرده که هروقت یادش میافتی بهم می‌ریزی؟ شانه‌هایم را می‌گیرد و سرم را از روی پایش برمی‌دارد، نگاهم نمی‌کند. - به موقعش می‌فهمی، دوست‌ندارم دربارش حرف بزنم! - اخه کی؟ منکه بچه نیستم! بلند می‌شود و درحالی که به طرف در می‌رود می‌گوید: بازم فکر کن درباره تصمیمت، بابات می‌گفت اگه بخوای بری حوزه به فکر یه حجره‌ام باش برای خودت! نمی‌فهمم کی رفت؛ فقط می‌دانم با این حرف پدر، رسما آواره شده‌ام! بالاخره بهانه‌ای که می‌خواست را پیدا کرد! خواب بود یا رویا .. هرچه به ذهنم فشار میاورم نمی‌توانم بفهمم دور و برم چه می‌گذرد، مجهول بودن موقعیتم بر ترسم افزوده، اطرافم پر است از ساختمان‌های نیمه ویران، صدای رگبار و تیراندازی و انفجار، بوی دود و خون و باروت و هرم آفتاب و گرما و تشنگی امانم را بریده، اینجا کجاست که سردرآوردم؟ در معرکه کدام جنگ گیر افتاده‌ام؟ صدا از گلویم خارج نمی‌شود؛ صدای غرش انفجارها انقدر بلند است که دستم را روی گوش‌هایم می‌فشارم و با چشمان کم سویم دور و بر را در جست و جوی پناهگاه یا فریادرسی می‌کاوم. پاهایم سست می‌شود و برزمین گرم زانو می‌زنم؛ روی خاک‌هایی که با گلوله و خمپاره شخم خورده‌اند، دستان بی‌جانم را ستون می‌کنم که صورتم زمین نخورد، بازهم چشمانم را در اطراف می‌چرخانم، همه جا تار شده؛ آخرین رمق‌هایم تحلیل می‌رود و سرم به زمین نزدیک می‌شود که ناگهان، با دیدن شبح انسانی جان می‌گیرم. صدا از گلویم خارج نمی‌شود که کمک بخواهم؛ او به طرفم می‌آید و من امیدوارانه نگاهش می‌کنم. می‌رسد بالای سرم، جان می‌گیرم؛ چهره‌اش واضح تر شده، پیرمردیست قدبلند و چهارشانه؛ با لباس سبز سپاه، سربند یا ابالفضل‌ العباس به سرش بسته و لبخند میزند، از چشمانش مهربانی می‌بارد، خستگی و تشنگی یادم می‌رود؛ این پیرمرد نورانی به قدیس می‌ماند تا رزمنده؛ و مگر نه اینکه رزمندگان ما کم از قدیس نداشته‌اند؟ آرام می‌پرسم: شما کی هستین؟ ادامه دارد... بقلم فاطمه شکیبا @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۲۴۴ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 ✦••✾🌹•🌟•🌹✾••✦ @Alachiigh
🌹جمال محمدشاهی🌹 ✍شهیدی که ۳۸ سال قبل در چنین روزی به شهادت رسید( ۱۱ آبان ) ...و دیروز هم احراز هویت شد! ✅این شهید ده سال قبل در باغ موزه دفاع مقدس دفن شده بود و با آزمایش، هویت او مشخص شد. 🌷مادر گرامی او سالها عاشقانه منتظر فرزند بود و چند ماه قبل به فرزندش ملحق شد... 💐این شهید همان انسان وارسته و عاشقی بود که شهید احمد نیری در مراسم ختم او باادب نشسته بود و بعدها خبر داد که امام زمان عج در مراسم ختم شهید جمال حضور داشتند... ⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «» ✅قسمت اول 🔸 از کجا معلوم ادعای ما از جنس ادعای کوفیان نباشد.. 👤 استاد رائفی پور ✅مهدیاران 👌پیشنهاد میکنم ببینید @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سوتی فوق سمّی مجری ضد ایرانی اینترنشنال سعودی در پخش زنده! 🔺گفته می شود بن سلمان با دیدن این صحنه سر به بیابان گذاشت! انقدر چهار چشمی منتظر سوتی رئیسی بودند که خودشون هم گرفتار شدن!😂 @Alachiigh