◾️عن جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) :
إِنَّ فَاطِمَةَ (سلام الله علیها).. لَتَشْهَقُ شَهْقَةً فَلَا يَبْقَى فِي السَّمَاوَاتِ مَلَكٌ إِلَّا بَكَى رَحْمَةً لِصَوْتِهَا وَ مَا تَسْكُنُ حَتَّى يَأْتِيَهَا النَّبِيُّ (ص) فَيَقُولُ يَا بُنَيَّةِ قَدْ أَبْكَيْتِ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ شَغَلْتِهِمْ عَنِ التَّسْبِيحِ وَ التَّقْدِيسِ فَكُفِّي حَتَّى يُقَدِّسُوا فَ «إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ»
▪️زمانی که خاتون حضرت فاطمه الزهراء (علیها السلام) بر سیدالشهداء (علیه السلام) می گریند،... آرام نمی شوند و چنان می گریند که ملائک از بکاء ایشان، می گریند و می نالند؛ تا زمانی که رسول خدا (صلوات الله علیه) می فرمایند:
.. ای دخترم، از گریه باز ایست تا ملائک دوباره به تقدیس مشغول شوند، «همانا خداوند امر خود را به اتمام می رساند» (سوره طلاق، آیه ۳)
📓کامل الزيارات، ج۱، ص۸۷
۱ شهریور ۱۳۹۹
۱ شهریور ۱۳۹۹
۱ شهریور ۱۳۹۹
📖#تاریخ_موزه_عبرت_است
📌عبیدالله ابنحر جعفی از اشراف و شعرای معروف کوفه بود او پس از قتل عثمان کوفه را به قصد شام ترک کرد و با سپاه معاویه در جنگ صفین شرکت کرد. در زمان حکومت یزید، امام حسین (ع) در مسیر کربلا از او یاری خواست ولی وی نپذیرفت.بعد از فرار ابن زیاد از کوفه به مختار پیوست ولی چندی بعد برعلیه او شد و در آخر برای فرار از کارگزاران ابن زیادخود را در آب فرات انداخت و کشته شد.
#عبدالله_ابن_حر_جعفی
#واقعه_عاشورا_عبرتگاه_تاریخ_بشریت
۱ شهریور ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ حسین جان😍😭
چقدر هواے نوڪراتو داری...💔
#محرمارباب
۲ شهریور ۱۳۹۹
۲ شهریور ۱۳۹۹
۲ شهریور ۱۳۹۹
۲ شهریور ۱۳۹۹
سلام علیکم💐
سی و سومین روز از چله 🌟 بیست و چهارم🌟 مهمان سفره شهید 🌷 اسماعیل خانزاده 🌷 هستیم.
۲ شهریور ۱۳۹۹
نرگس نامهای نوشت برای آقا و ایشان خواستند نرگس خودش نامه را بخواند. آقا پرسید تو همان دختری هستی که سر مزار پدرت خوابیدی؟ گفت بله. نرگس گفت چند ساله منتظر دیدار شما هستم. نرگس دوست داشت برود در بغل حضرت آقا اما دو هفته قبلش به سن تکلیف رسید. گفت من اصرار داشتم پیش از سن تکلیف به دیدارتان بیایم و شما را ببوسم. آقا خندیدند و گفتند: «ببخشید تو به سن تکلیف رسیدی و نمی توانم در آغوشت بگیرم». نرگس هم خیلی ناراحت بود. آقا مجدد گفتند: «شرمنده نتوانستم تا حالا دیدار کنم. عبا و انگشترشان را دادند به نرگس و گفتند حالا که نتوانستم بغلت کنم این هدیهها از طرف من برای تو.»
ماجرای عکس نرگس
عکاسی آمد تا از اولین روز مدرسه رفتن نرگس عکاسی کند. نرگس پیشنهاد داد اول برویم سر مزار پدرم. وقتی رفت نرگس طوری دراز کشید که انگار مزار پدرش را در آغوش گرفت. عکاس میگفت واقعا سوژه نرگس بهتر از من بود. منظور آقا همین عکس بود.
۲ شهریور ۱۳۹۹