وى از اصحاب اميرالمؤمنين على(عليه السلام) و ساكن كوفه بود، هنگامى كه شنيد امام حسین(عليه السلام) به سوى كربلا در حركت است، خود به استقبال امام از كوفه خارج شد و در بين راه به آن حضرت ملحق شد.
روزى كه لشكر حرّ در مقابل امام(عليه السلام) درآمد، هنگام ظهر به امر امام اذان گفت.
در «قصر بنى مقاتل» ـ يكى از منازل بين راه كربلا ـ وى به امر امام(عليه السلام) «عبيدالله بن حرّ جعفى» را به اردوى امام دعوت كرد ولى عبيدالله نپذيرفت.
روز عاشورا چون تنور جنگ داغ شد وى با اجازه امام(عليه السلام) به ميدان رفت و پس از مدتى مبارزه در حالى كه چهره اش غرق خون شده بود به سوى آن حضرت برگشت و اين رجز را خواند:
«فَدَتْكَ نَفْسي هادياً مَهْدِيّاً * اَلْيَوْمَ أَلْقى جَدَّكَ النَّبيَّا
ثُمَّ أَباكَ ذَا النَّدى عَلِيّاً * ذَاكَ الَّذي نَعْرِفُهُ الوَصِيّا»
(جانم به قربان تو اى هدايت گرِ هدايت شده، امروز جدّت پيامبر را ملاقات خواهم كرد. سپس پدرت على، آن صاحب فضل و احسان را، همان كسى كه او را وصىّ پيامبر مى شناسيم).
آنگاه امام(عليه السلام) به او فرمود: «نَعَمْ وَأَنَا أَلْقاهُما عَلى أَثَرِكَ»؛ (آرى، من هم آن دو بزرگوار را پس از تو ملاقات خواهم كرد).
او به ميدان بازگشت و پس از نبردى سنگين به افتخار شهادت نايل آمد.
ابو عمرو نهشلی "خثعمی"
از شهدای کربلاست که به قولی در حمله اول و به قولی در نبرد تن به تن شهید شد . از شخصیت های کوفه و مردی متهجد و شب زنده دار بود.
مهران که از غلامان بنیکاهل است گفته: من در کربلا در کنار امام حسین علیه السلام خود شاهد بودم که مردی وارد میدان شد و درگیری بسیار سختی داشت. او چون صاعقهای شرربار به هر طرف میتاخت، به گونهای که هیچ کس را تاب برابری با او نبود؛ چرا که او به هر گروه که حملهور میشد، آن بخش از سپاه را پاره میکرد. سپس به خدمت امام بازگشت و عرض کرد:
تو را بشارت، ای پسر احمد که به هدایت رشد یافتهای، به باغ فردوس پر میکشی و در آن بالا میروی.
پس از آن پرسیدم: این کیست؟ گفتند: ابوعمره نهشلی است. پس «عامر بن نهشل» با او درگیر شد و او را کشت و سرش را از بدن جدا ساخت
وی در میدان این چنین رجز می خواند:
إِبْشِرْ هُدیتَ الرُّشْدَ تَلْقی احْمَدا • فی جَنَّةِ الْفِرْدَوْسِ تَعْلُو صُعُدا
مژده باد تو را که به راه رشد و کمال هدایت شدی و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در درجات بالای بهشت دیدار می کنی و بالا می روی.
مهران گوید: پرسیدم این شخص کیست؟ گفتند که: ابوعمرو نهشلی (یا خثعمی) است.
نامـشان
در دنیـــا
"شهیــــد" است
و
در آخرت شفیــع"
به امــید شفاعتـشان...🤲✨
#روزتون_شـهدایــی
هدایت شده از استاد حسین انصاریان
▪️هو الشافی▪️
🔸امروز توفیق شرفیابی محضر استاد معظم حاصل شد.
🔸به لطف و مدد الهی و عنایت ویژه ارباب و مولایمان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و دعای مومنین، وضعیت عمومی استاد مساعد و روند درمانی مطلوب است.
🔸استاد از همه عزیزانی که جویای حالشان بودند تشکر کردند و دعاگوی همه دوستداران اهل بیت علیهمالسلام که نگران حال ایشانند، بودند.
🔸امیدواریم با دعای مومنین، خداوند متعال لباس عافیت به اندام همه بیماران خصوصا سرور عزیزمان بپوشاند.
▪️دفتر استاد انصاریان
▪️محمد جواد صابریان
🆔 @ansarian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺کلیپی بسیار زیبا از حاج حسین یکتا
🔹اعلام آمادهباش رهبری: ظهور نزدیک هست...
#خرمشهرها_در_پیش_است
#بیانیه_گام_دوم_انقلاب
#سربازان_ظهور
#امام_سیدعلی_خامنه_ای
#نائب_امام_زمان
🕊 وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ
وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا...
#ولادت ، دست خودمان نیست ...
ولی چگونه #رفتن دست خودمان است ...
برای یکی #وفات و برای یکی #شهادت ...
می نویسند ...
روزهای زندگی مان آنقدر کم هستند
که به آن #دل نبندیم ...
کاش به این #دل_نبستن ،
زیاد فکر می کردیم و باور داشتیم
اگر بیخیال دنیا شویم ،
#شهادت کوچک ترین پاداش الهی ست ...
سلام بر او ،
روزی که زاده شد و روزی که می ميرد
و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شود...
[مریم،۱۵]
#دل #تصمیم_بگیریم_دل_بر_کَنیم ...
#عاشق_شویم #عاشق_خدا #تأمل_کنیم ...
#اللهمارزقنا...
#انیاحبهرچهکهداردهوایتو...
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_پنجم👇👇👇👇
✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج
✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند
✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام
#مراقبه_عملی👇
✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها
همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم
شانزدهمین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره شهیدان
💫 یزید بن ثبیط عبدی بصری، و حجاج بن زید بدر سعدی بصری 💫 هستیم.
ماریه دختر «مُنقِذ عبدی»، خود شیعه بود و برای احیای تشیع سعی بلیغ داشت. منزل او محل انس شیعیان بود. و در آن محل احادیث اهلبیت علیهم السلام بیان میشد. به ابن زیاد خبر رسیده بود که امام حسین علیه السلام روی به عراق نهاده و اهل عراق با امام نامههایی رد و بدل کردهاند. او به استاندار خود دستور داد که دیدبانهایی بگمارد تا راه را ببندند. در این هنگام بود که یزید بن ثبیط همگان را جمع کرده بود تا به سوی امام به حرکت درآیند. ایشان دارای ده فرزند پسر بود که آنها را به رفتن نزد امام دعوت کرد و گفت: کدام یک از شما با من به پیش میافتد؟ دو نفر از فرزندانش به نام «عبدالله» و «عبیدالله» او را پاسخ مثبت دادند.
وی در همان خانه ماریه، دوستان را چنین مورد خطاب قرار داد: من قصد خروج دارم، چه کسانی با من همراه میشوند؟ در پاسخ به او گفتند: ما از یاران ابن زیاد بیم داریم. او در پاسخ گفت: به خداوند سوگند اگر همگان سخت پایمردی کنند، در برابر همت و طلب من خار و بیمقدارند. او از خانه خارج شد، پس از او دو فرزندش و اصحابش، «عامر» و غلامش، و نیز «سیف بن مالک» و «ادهم بن امیه» نیز خارج شدند.
آنها بیابان خشک و بی آب و علف را پیمودند تا که در ابطح مکه به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ملحق شدند و خیمهای در کنار امام برافراشتند. یزید بن ثبیط قدری استراحت کرد. سپس به خیمه امام حسین علیهالسلام رهسپار شد تا حضرت را ملاقات کند. همین زمان بود که به امام خبر رسیده بود که یزید بن ثبیط به منزلگاه امام فرود آمده است. حضرت از این و آن سراغ او را میگرفتند تا به خیمهگاهش فرود آمدند. به امام گفته شد او به سوی محل سکونت شما رفته است. امام در اردوگاه یزید به انتظار نشستند. تا این که یزید بازگردد. از آن طرف كه به یزید بن ثبیط که امام را نیافته بود، خبر داده شده بود که امام به دنبال او آمدهاند. به خیمهگاه برگشت. همین که چشمش به سرور آزادگان عالم افتاد این آیه را تلاوت کرد: «قُل بِفَضلِ الله، وَ بِرَحمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلیَفرَحوُا»؛ بگو به فضل خدا و رحمتش، پس به آن دلشاد باشید.
سپس عرض کرد: سلام بر شما، ای پسر رسول خدا. امام او را جواب دادند و او نزد امام نشست و آن چه بر او اتفاق افتاده بود به امام خبر داد. امام برای او دعای خیر فرمود و خیمهگاه او را به خیام خود ملحق کرد.
یزید بن ثبیط پیوسته از ابطح تا کربلا همراه امام بود تا این که در کربلا در برابر امام و در حال مبارزه به فوز شهادت نائل آمد.
هنگام شهادت او در حمله نخستین بوده است.
عبیدالله بن یزید بن نبیط (ثبیط) عبدى و برادرش عبدالله و پدرش (یزید بن ثبیط) از شهداى کربلا بودند. آنها از بصره به مکه رفته و به کاروان امام حسین علیه السلام پیوستند و همراه آن حضرت به کربلا رفتند. شهادتشان در حمله اول بود. نام این جمع در زیارت ناحیه مقدسه، همراه با سلام بر این سه شهید چنین آمده است: «السلام على عبدالله و عبیدالله، ابنى یزید بن ثبیت القیسى»
حجاج بن زيد بدر سعدي تميمي بصري
حجاج» پسر «بدر» و اهل «بصره» و از «بنيسعد» است. سيد داوودي نقل كرده است: امام حسين عليهالسلام به منذر بن جارود عبدي، يزيد بن مسعود نهشلي، احنف بن قيس و ديگران از رؤساي پنجگانه و اشراف نامه نوشتند، كه هر كدام به گونهاي با آن برخورد كردند. احنف امام را به صبر دعوت و اميدوار كرد، اما پيامآور امام را به ابنزياد تحويل داد كه او را كشتند. اما مسعود قوم خود، بنيتميم، بنيحنظله، بنيسعد و بنيعامر را جمع كرد و خطبهاي بر آنها خواند. سپس نامهاي به امام حسين عليهالسلام نوشته و توسط حجاج بن بدر سعدي آن را به سوي امام ارسال داشت. او نامه «مسعود بن عمرو» را از بصره به خدمت امام آورد و تا آخر راه همراه امام باقي ماند. وقتي حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام نامه را دريافت كردند، پس از مطالعه فرمود: «ما لك! آمنك الله من الخوف، و اعزك و ارواك يوم العطش الاكبر ؛ تو را چه ميشود! خداوند تو را از ترس ايمن دارد و عزتت عنايت كند و روز تشنگي بزرگ سيرابت كند».
حجاج در حمله نخستين پيش از ظهر به شهادت رسيده است
. در زيارت «ناحيه مقدسه» مورد سلام و درود امام عليهالسلام قرار گرفته است: «السلام علي حجاج بن بدر السعدي؛ سلام بر حجاج پسر بدر سعدي».