لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 واکنش مردم عراق به پیام «تشکر» رهبر انقلاب از آنها
🔹 زائران اباعبدالله الحسین(ع) پیام مقام معظم رهبری را برای موکب داران مسیر کربلا قرائت می کنند و یکبار دیگر اتحاد ملت ایران و عراق را به تصویر می کشند؛ واکنش مردم عراق و تشکر آنها از این پیام جالب و دیدنی است
#حب_الحسین_يجمعنا
💠رَهبَرَم سَیِّد عَلی💠
@rahbaram_seyed_ali
2.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین قسمت خوبان شد و من جاموندم
رفیقام یکی یکی رفتن و تنها موندم
.
#اربعین
#جامانده
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چهل روز همنشینی با #محبت_محمد_و_آل_محمد #حب_الحسین_یجمعنا تلاوت ۴۰ روزه #زیارت_اربعین همنوا با زائ
نوزدهمین روز از چله هفدهم مهمان سفره شهید 🌷 سید محمدتقی حسینی 🌷هستیم
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید سیدمحمدتقی حسینی روز 19 فروردین 1393 شمسی، در نبرد با«مشرکانِ وهابی» و «سرسپردهگان اسلام آمریک
این سیدِ جلیل القدر، گرچه در «اسلامشهر» متولد شده و بالیده بود اما تبارش به «افغانستان» بازمی گشت. وی مدتی قبل، به «سوریه» سفر کرد و توانست به «تیپ فاطمیون» ملحق شود. این تیپ، توسط رزمنده گان افغانی، برای دفاع از حرمِ «بانوی مقاومت، «حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)» تشکیل شده است و در میان یگان های مدافعِ حرم، به خاطر شجاعت و مجاهدتِ بی دریغِ اعضایش، از شهرت ویژه ای برخوردار است.
🔹️
شیر زنی فاطمی از دیار افغانستان
.
زیر بغل مادر شهید #محمد_تقی_حسینی را گرفتند و آوردند بالاسر پیکر فرزندش
نمی گذاشت کسی اشک بریزد سوره والعصر می خواند:
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر .
می گفت:
سه سال تلاش کردی بروی سوریه و آخر رفتی، راضیم از تو ما که نمی توانیم مدافع حرم زینب باشیم ولی تو ما رو نزد بی بی زینب رو سفید کردی.
.
خواست تا تابوت شهید را باز کنند؛ مدام یا علی و یا زینب می گفت با پاره کردن پارچه سبز تابوت انگار بند دلش بود که پاره می شد ولی مدام یا زینب می گفت.
.
درب تابوت را که برداشتند آرام شد و شروع کرد با فرزند عزیزش صحبت کردن.
.
گفت:
من طاقت دیدن پیکر تو را نداشتم از زینب کبری(سلاماللهعلیها) خواستم صبرم بدهد، دیدی چه صبری داد!
.
الان جلوی تو نشستم، ببین چقدر محکم هستم، ببین گریه نمی کنم، نجوای مادر با روضه مداح دیگر به گوش نمی رسید فقط نوازش صورت بود که دلها را به صحرای کربلا رهسپار می کرد.
.
روضه تمام شد ولی مادر همچنان محاسن فرزند را مرتب می کرد.
.
دستهای مادر لرزید و از حال رفت
نمی دانیم چه گذشت بین مادر و فرزند در آن عالم...
.
راوی:
خادم معراج الشهداء(تهران)
.