هدایت شده از کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات
از اعضای محترم تقاضا میشود لینک امضای شکایت را منتشر کنند
لطفا هرچه سریعتر به رسیدگی به شکایت و خروج پزشکان(بگویید جاسوسان) بدون مرز رای دهید
EitaaBot.ir/poll/vo643
@mobahesegroup
نامه به دادستاني.pdf
125.4K
متن نامه شکایت به دادستانی جهت حضور پزشکان بدون مرز در بیمارستان...
خطر در کمین ملت ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️پایتان گر طرف کرب و بلا باز شود
آخرین جنگ جهانی حق آغاز شود....
وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ / جنگ فرهنگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| حضرت
#امام_خامنه_ای(مدظله العالی) پس از خواندن کتاب «آب هرگز نمی میرد» خاطرات حاج میرزا سلگی گفتند:"واقعاً اگر ممکن بود برای من، پا میشدم می رفتم همدان، دیدن این مرد"
🌷سردار حاج میرزامحمد
سلگی بہ یاران شهیدش پیوست.
▪️صبح امروز جانباز سرافراز فرمانده سابق گردان حضرت ابوالفضل(ع) از
لشگر۳۲ انصار الحسین(ع) ، و راوے ڪتاب «آب هرگزنمیمیرد» بہ یاران شهیدش پیوست.
💠رَهبَرَم سَیِّد عَلی💠
🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali
776506354.mp3
12.17M
🔊 #بشنوید |نوای حسین علیه السلام
🔺 ما تا اخر ایستاده ایم به پایت حسین
🔹دلتنگ حرم😭
نگاہ کن
چه زیـبا از #خستگی خوابـش برده
ای شهیـــد🌷
دعایی کن🤲
که ما از خستـگیِ #گناہ
خوابمـان نبـرد
و از قافله ی #مهدی_فاطمه
جا نمانیم😔
🌹🍃🌹🍃
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چله بیست و یکم
🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله
مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟
#مراقبت بر
✅ 1- صد صلوات هدیه به حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها
✅ 2- دعای عهد
✅ 3- زیارت آل یاسین
✅ 4- نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام
✅ 5- دعای هفتم صحیفه سجادیه
✅ 6- سلام بر اباعبدالله الحسین علیه السلام
#مراقبه رفتاری؛
✅ 7- احیای سبک زندگی اسلامی ایرانی با تاکید بر ضرورتهای
زمان حاضر،قواعد بهداشتی
#استاد_نیلچی_زاده
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چله بیست و یکم 🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟 #مر
سلام علیکم 💐
بیستمین روز از ✨چله بیست و یکم ✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷ناصر جام شهریاری 🌷هستیم
شهید ناصر جام شهریاری در دوم تیرماه سال ۱۳۳۸ در روستای «امامزاده اسماعیل» از توابع شهر مقدس قم متولد شد. در کانون خانواده ای معتقد و مذهبی تربیت یافت و دل و جانش با محبت اولیای خدا خو گرفت.
او در محیط معنوی روستا کنار پدرش آقاجان زندگی آمیخته به تلاش و سرشار از صفا داشت اما این دوران زود سپری شده و با وجود همۀ مشکلات برای ادامه تحصیل به شهر آمد. در این دوران بود که پدرش را از دست داد. او به دلیل فقر مادی نتوانست ادامۀ تحصیل دهد ولی با روح بلند و مقاوم، مشکلات زندگی را با تلاش و کوشش از میان برداشت.
در ایام انقلاب نیز، به عنوان جوانی پرشور ومتعهد، در حماسۀ اسلامی مردم شرکت داشت، او فشارهای دوران طاغوت را دیده بود و به آزادی و عزت می اندیشید. ناصر با پخش اعلامیه های حضرت امام(ره) دستگیر شد و به زندان افتاد و مدتی بعد از کار اخراج گردید.
سربازی و خدمت زیر پرچم را با فرمان امام (ره) مبنی بر فرار از پادگانها نیمه کاره گذاشت و به خیل عظیم مردم در تظاهرات پیوست و تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در صحنه های مبارزه شرکت کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی مدتی مسئولیت اعزام نیروهای داوطلب به جبهه های نبرد را به عهده گرفت و نقش مهمی را در اعزام نیرو ایفا کرد.
پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی در تاریخ 1358/8/4 به عضویت سپاه پاسداران درآمد، مدتی بعد مسئولیت اعزام نیروهای داوطلب به جبهه های نبرد را بر عهده گرفت،
ناصر شهریاری در عملیات رمضان فرماندهی گردان مالک اشتر (ع) و تا قبل از عملیات والفجر۴ فرماندهی گردان امام سجاد (ع) در لشگر۱۷علی ابن ابی طالب(ع) را عهده دار بود.
سرانجام سردار رشید سپاه اسلام در منطقه سرپل ذهاب، در عملیات والفجر 4، که رمز آن یا الله بود در تاریخ 1362/7/12 در سن ۲۴ سالگی در یک عملیات پدافندی به فیض عظیم شهادت نائل آمد،محل دفن این شهید بزرگوار در گلزار علی ابن جعفر (ع) می باشد،از شهید ناصر جام شهریاری یک فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است
صبح زود که از خواب بيدار شدم. برادر عزيزم ناصر شهرياري را با حال وهوايي عجيب ديدم که تا آن روز چنين حالتي را از او نديده بودم. چهره اي برافروخته داشت و تنها سخن از شهادت مي گفت.
در کنار سفره صبحانه که نشسته بوديم، بي هيچ مقدمه اي گفت: «شب گذشته، شهيد حاج محمود شاهدي را در عالم رويا ديدم که وعده بهشت و حضور در جمع شهيدان را به من داد...»
ناصر مصمم و آماده، غسل شهادت کرد. يکي از دوستان او که از راه رسيد گفت: «آقا ناصر خيلي نوراني شدي خبري شده؟» گفت: «بله، غسل شهادت کرده ام!»
راوی: محمد رضا جعفري
در روز شهادت او بچه ها طبق معمول روزهاي قبل آتشي را برافروخته بودند بساط چاي را آماده مي کردند. آقا ناصر آمد و نامه اي را که از همسرش به دستش رسيده بود پاره کرد و به داخل آتش انداخت.پرسيدم: «آقا ناصر چرا نامه را پاره کردي و سوزاندي؟» گفت: «در اين نامه همسرم نوشته بود که دخترم، دلش براي من تنگ شده است و بي تابي مي کند، من هم نامه را سوزاندم تا ديگر آن را نخوانم. چون حالا وقت اين حرفها نيست.» آتش زبانه مي کشيد و خاکستر نامه را به هوا مي برد و ناصر با تأمل مي گفت: «بچه ها به زودي روح من از بدن خارج مي شود و مثل اين کاغذها در هوا پخش مي شود.» آن روز، کسي اين حرفها را باور نداشت تا اين که خبر شهادت آقا ناصر در بين بچه ها پيچيد و همه را به سوگ نشاند.
راوی: رضا جعفري