🔰آزادگان عالم اگر پیامبر را بشناسند، ایمان می‌آورند 🌹حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی) 🔻امروز که دشمن با شیوه‌هاى مختلف، روى امحای شخصیّت پیامبر از ذهنهاى آزادگان عالم کار کرده‌است، مردم بسیاری در دنیا هستند که اگر پیامبر اسلام را به همان اندازه‌اى که مسلمانها می‌شناسند یا حتّى کمتر از آن بشناسند، عقیده‌ی و گرایش آنها نسبت به اسلام و معنویّت اسلامى تضمین خواهد شد. ۶٨/٠٧/٢٢ 🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali

💠مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای(دام ظله): این شعار «مرگ بر آمریکا» ی شما دارای یک پشتوانه و عقبۀ منطقی و قوی است. معلوم هست که مراد از «مرگ بر آمریکا» مرگ بر ملّت آمریکا نیست؛ یعنی مرگ بر سیاست های آمریکا، مرگ بر استکبار؛ معنایش این است. 🔶🔷13 آبان سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 1358 و روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی گرامی باد. @shahadat_shahd

#مراقبتهای_چله_بیست_ششم ✅ خواندن زیارت آل یاسین و دعای بعد آن از طرف شهدا هدیه به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✅ نماز استغاثه به امام زمان عج ✅ صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی ✅ مراقبت عملی به فرازهایی از کتاب مکیال المکارم

سلام علیکم 💐 نهمین روز از چله 🌟 💫 بیست و ششم💫🌟 سر سفره 🌷 نوجوان شهید بهنام محمدی 🌷 هستیم.

نام و نام خانوادگی: بهنام محمدی راد ولادت: بهمن 1345 شهادت: 28/7/1359 محل شهادت: خرمشهر مردم خرمشهر، دلاوری های بهنام 13 ساله در بحبوحه روزهای نخستین جنگ را هرگز فراموش نمی کنند؛ آن زمان که خرمشهر زیر آتش گلوله و خمپاره دشمن می سوخت و بهنام ها در این شهر خونین، درس ایثار می آموختند. شهید بهنام محمدی راد، بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسیده است. مادر این شهید روایت کرده است: بهنام در ایام جنگ می گفت مادر دلم می خواهد بروم پیش امام حسین (ع) و بدانم که بود. او به من کاغذی داد که داخل آن درباره غسل شهادت نوشته بود و گفت: مامان مرا غسل شهادت بده زیرا می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می ترسم عراقی ها اسیرت کنند.

✔️یه نوجون رهبر یعنی شهید بهنام محمدی که زیرکی و‌هوش و ولایت پذیریش تو هر لحظه زبانزده و با تشخیص بموقعِ ماموریتش ، نقشش رو پیدا میکنه و انجام میده✌️ ✨ #نوجوان_تشکیلاتی_تمدن_ساز ✨ 〰سالروز شهادت شهید بهنام محمدی ، نوجوان رهبر ۱۳ ساله گرامی باد.

يك اسلحه به غنيمت گرفته بود، با همان اسلحه، هفت عراقی را اسير ڪرده بود، احساس مالکيت می‌ڪرد، به او گفتند بايد اسلحه را تحويل دهی می‌گفت به شرطی اسلحه را می ‌دهم که دستِ کم يك نارنجك به من بدهيد، پايش را هم ڪرده بود در يك ڪفش كه يا اين يا آن، دست آخر يك نارنجك به او دادند، يكی گفت: دلم برای اون عراقی‌‌های مادر مرده می‌سوزه ڪه گير تو بيفتند، بهنام خنديد و رفت. راوی: همرزم شهید