eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
4_379675495513457282.mp3
1.6M
انتظار جامانده ام....😔😭 التماس دعای فرج و شهادت
بسم رب الشهدا🕊 دل ڪه شود، است ڪه آسمانیت می ڪند و اگر بال داشته باشی دیگر آسمــان، طعم می گیرد دلها را راهی ڪربلای ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت #"شهــــــداء" می رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... روزتون شهدایی ✋
Sorud - Hajmahdirasuli - veladathazrataliakbar97sarallahzanjan.mp3
12.06M
🔈 سرود | حاج مهدی رسولی 🔺 اصحاب المهدی شبابٌ، یاران مهدی از جوانان اند
چله بیست و یکم 🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟 ⁦ بر ✅ 1- صد صلوات هدیه به حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ✅ 2- دعای عهد ✅ 3- زیارت آل یاسین ✅ 4- نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام ✅ 5- دعای هفتم صحیفه سجادیه ✅ 6- سلام بر اباعبدالله الحسین علیه السلام رفتاری؛ ✅ 7- احیای سبک زندگی اسلامی ایرانی با تاکید بر ضرورتهای زمان حاضر،قواعد بهداشتی
دعای عهد: 🌺قرار عاشقی با آقا امام زمان عج، هرصبح بعد از نماز ...🌺
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چله بیست و یکم 🌟 💫 رزمایش محمدی صلی الله علیه وآله مهدوی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💫🌟 ⁦ #مر
سلام علیکم 💐 بیست و هفتمین روز از ✨چله بیست و یکم ✨ سر سفره شهید سرفراز 🌷اسماعیل صادقی 🌷هستیم
روستای «بیدهند» قم پا به عالم خاک نهاد. هنگامی که نوزادی بیش نبود، به بیماری سختی گرفتار آمد به گونه ای که او را به طرف قبله خواباندند. مادرش در این زمان دل به خدا داد و از آن قادر متعال، مدد جست و به آن مهربان یگانه عرض کرد! «خدایا! فرزندم را اسماعیل، نام نهادم و می خواهم زنده باشد و در رواج دین تو که بر حق است خدمت کنم». بالاخره دعای مادر مستجاب شد و نوزاد با عنایت الهی زندگی دوباره یافت. اسماعیل پس از گذراندن دوران طفولیّت به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش «بیدهند» به پایان برد و سپس به همراه برادرش، عازم قم شد و مدّتی در مغازه پدر به کار میوه فروشی پرداخت پس از آن مغازه را به یک تعمیرگاه رادیو- ضبط اجاره دادند و او نیز به عنوان شاگرد مغازه، نزد وی مشغول به کار شد با پایان یافتن مدّت اجاره، اسماعیل، خود اداره مغازه را به عهده گرفت و در آن به فروش و تکثیر نوارهای مذهبی همّت گماشت. پس از آغاز نهضت اسلامی، او نیز به خیل عظیم مبارزان پیوست و به صورتی جدی فعالیت های انقلابی اش را شروع کرد. او خود در این باره می گوید: «زمان شروع انقلاب کارمان تکثیر نوارهای امام بود. وقتی نوار می آمد ما مرتّب تکثیر می کردیم. بعد، مدرسین حوزه ی علمیه قم آنها را در سراسر کشور پخش می کردند.» ایشان در جریان مبارزات، چندین بار دستگیر و زندانی شد و مورد ضرب و شتم و شکنجه های شدید قرار گرفت. اما هر بار پس از آزادی از زندان، باز به صورت فعال تری به پیگیری مبارزات ضد رژیم پرداخت.
پس از آغاز نهضت اسلامی، او نیز به خیل عظیم مبارزان پیوست و به صورتی جدی فعالیت های انقلابی اش را شروع کرد. او خود در این باره می گوید: «زمان شروع انقلاب کارمان تکثیر نوارهای امام بود. وقتی نوار می آمد ما مرتّب تکثیر می کردیم. بعد، مدرسین حوزه ی علمیه قم آنها را در سراسر کشور پخش می کردند.» ایشان در جریان مبارزات، چندین بار دستگیر و زندانی شد و مورد ضرب و شتم و شکنجه های شدید قرار گرفت. اما هر بار پس از آزادی از زندان، باز به صورت فعال تری به پیگیری مبارزات ضد رژیم پرداخت. هنگام بازگشت حضرت امام از تبعیددر ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ، شهید صادقی به منظور یاری رسیدن به دست اندر کاران برپایی سخنرانی امام در بهشت زهرا و تنظیم سیستم صوتی آنجا، به تهران عزیمت نمود، و پس از آنکه حضرت امام خمینی «ره» در شهر خون و قیام- قم- مستقر شدند، مسئوولیّت تنظیم سیستم صوتی بیت شریف آن حضرت، باز به عهده ایشان بود. از آن پس شب و روز وی، در خدمت به امام عزیز می گذشت. در همین ایّام وقتی مادرش در خطابی به او می گوید: «تو آخر از این همه کار خسته نمی شوی؟» پاسخ می دهد: «مادر ! هر چقدر هم خسته شوم فقط یک برخورد محبت آمیز امام تمام خستگی های جسمی و روحی مرا برطرف می کند.»
او که با تمام وجود در خدمت جنگ بود، شب و روز و زمان و مکان برایش مفهومی نداشت تا جایی که برای تأمین امکانات لشگر، گاه نیمه های شب با استانداران، فرمانداران و فرماندهان سپاه تماس می گرفت و پس از سلام و علیک، می گفت: «جنگ است و شما خوابیده اید؟!» ایشان هر کاری را در زمان خودش و در موقع مناسبش انجام می داد و اعتقاد داشت که نظم، مایه برکت و سبب پیشرفت، و بی نظمی، مشکل آفرین و مانع پیشرفت کارهاست؛ از این رو، انسان خوش قولی بود و به وعده اش وفا می کرد و هرگزاز اوبد قولی مشاهده نشد. نسبت به اجرای قوانین در سپاه بسیار اصرار می ورزید. او تمامی بخشنامه های صادره از ناحیه مسئوولین سپاه را مو به مو به مرحله اجرا در می آورد. و به تمامی نیروها توصیه می کرد تا قوانین را رعایت کنند؛ همان گونه که خود در عمل اینگونه بود و اعتقاد داشت که نظم ظاهری مقدّمه نظم باطنی است. با همه قاطعیتی که در مقام ریاست ستاد به خرج می داد اما در عین حال تواضع و فروتنی، در رفتار و گفتارش موج می زد. لبانش با تبسم الفتی دیرینه داشت و حرکات و روحیاتش سرشار از خاکساری بود. خودستا و خودپسند نبود و تنها چیزی که به آن توجهی نداشت واژه پر طمطراق «ریاست» بود. با آنکه رئیس ستاد لشگر بود و مقام بالایی داشت، اما برای پیشرفت کار جنگ لحظه ای ملاحظه این عناوین اعتباری را نمی نمود. او هنگامی که می دید مثلاً راننده ایفا از ترس جا، مهمات را به موقع به طرف خط حمل نمی کند، خودش فوراً پشت فرمان می نشست و بدین کار اقدام می کرد. هنگامی که سرلشگر پاسدار «مهدی زین الدین»- فرمانده لشگر ۱۷- به شهادت رسید، سردار رحیم صفوی به منظور معرفی فرمانده جدید لشگر به سراغ ایشان آمد. اما این مخلص متواضع، با همه اصراری که به او شد، این مسئوولیت را نپذیرفت. و این، نه به خاطر تمرد از دستور فرماندهی، بلکه به خاطر اخلاص و تواضعی بود که در دل جانش موج می زد.
کسی بود که توفیق در کار را از خدا می دانست و دائماً بدان ذات مقدس توکل می کرد. قرآن, یارو انیس تنهایی اش بود و او اساس زندگی اش را بر پایه دستورات انسان ساز این کتاب عزیز نهاده بود. در مدیریت, قوی در نیرومند بود. به واسطه همین قدرت و تدبیر بود که وی و شهیدزین الدین توانستند لشگر ۱۷ علی ابی طالب (ع) را سازماندهی کنند. اسماعیل به تنهایی تمامی کارهای پشتیبانی لشکر را انجام می داد و در عین حال, در هیچ عملیاتی غیبت نداشت, بلکه دوشادوش رزمندگان اسلام می رزمید. نظریه های عملیاتی او، عمق فکر و وسعت بینش نظامی او را می نمایاند. دوست داشت به گونه ای عمل کند که از امکانات موجود بهترین استفاده را ببرد و با کمترین تلفات مالی و جانی، بیشترین موفقیّت و پیروزی را به دست بیاورد. توجه به سلسله مراتب و اطاعت از مافوق را برای اشخاص فرضیه می دانست؛ چرا که معتقد بود عدم رعایت سلسله مراتب، ضربه و ضرر شدیدی به جنگ می زند، و به تعبیر خودش: «اگر سلسله مراتب در جنگ رعایت نشود، سنگ روی سنگ بند نمی شود.» وی، خود نمونه اعلای اطاعت از فرماندهی بود. یکی دیگر از ویژگیهای این فرمانده عزیز، صبر و بردباری او بود. سختی ها، ذره‌ای از قدرت تصمیم گیری او نمی کاست، و تسلط شدیدی بر اعصاب خود داشت. او از توجه به نیروها و وقت گذاشتن برای آنها نه تنها غافل نبود بلکه با حسّاسیّت و وسواس زیادی به مسائل و مشکلات آنها رسیدگی می کرد، و همیشه به مسئوولین امر توصیه می کرد که نسبت به آنان هیچ کوتاهی نکنند. او همیشه این جمله را تکرار می کرد که: «ما باید خدمتگزار اینها باشیم و اینها بر ما منت گذاشته اند».
نکته بارز و شاخص دیگر در زندگی این شهید عزیز، نترسی و بی باکی او بود. همیشه آماده شهادت و رفتن بود و از اینکه بخواهد به سوی دوست پر بکشد، مشتاق و عاشق می نمود این از جان گذشتگی و شوق شهادت او را چنان دلیر و جسور در جنگ بار آورده بود که بسیاری از موفقیت های لشگر علی بن ابیطالب (ع) مدیون او و فرماندهان عزیز دیگری است که خالصانه در راه حضرت حق- جلّ و علا تلاش کردند. آخرین روز سال ۱۳۶۳ جزیره مجنون وعملیات بدر جایگاهی می شوند تا اسماعیل باقربانی جان خویش به جانان رسد.