📿 تسلیم ؛ تمامِ حقیقت سجده است!
سَری بر نیزه،
و سر دیگر بر سجده ...
سجدهای در اوج قلّهی تسلیم؛
که مایه فخر "أهل السّمٰوات" است!
▪️ #یا_سید_الساجدین
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
▪️▪️▪️🌷▪️▪️▪️
"علامه ملاحبیب الله شریف کاشانی(قدس سره)"
تذکرة الشهداء جلد۲صفحه ۳۶۳
⚫ #امام_خامنهای (مدظله العالی):
#شهید_سلیمانی عزیز، بنده شب و روز به یادش هستم...
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
#مراقبتهای_چله_بیست_پنجم👇👇👇👇
✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج
✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند
✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام
#مراقبه_عملی👇
✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها
همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم
چهاردهمین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره شهیدان
💫 سوار بن منعم و جابر بن حارث 💫 هستیم.
سوّار بن ابى عمیر، همان سوّار بن منعم بن حابس بن نَهْم همدانی مى باشد.
به گفته مامقانی، سوّار بن منعم كه شیخ صدوق (ره) از او روایت نقل كرده است. فردى است مورد اعتماد و اطمینان. زیرا در وثاقت شهیدان کربلا هیچ گونه تردیدى وجود ندارد. نام پدر سوّار را ابی حمیر، ابی خمیر، ابی صمیر، ابی خیر و حمیر نیز گفته اند.
سوّار در کوفه می زیست. در دوران صلح به امام حسین علیه السلام پیوست و تا روز عاشورا همراه آن حضرت بود و در نبرد نخست به سپاه کوفه حمله کرد.
درباره زمان شهادتش اختلاف است. به باور برخی او در همان حمله به شهادت رسید. ولی برخی دیگر نوشته اند که: «سوّار بر اثر زخم و ضربه های سخت دشمن از اسب بر زمین افتاد و دستگیر شد. عمرسعد فرمان به کشتن او داد. ولی عموزاده هایش میانجی گری کرده او را از مرگ رهانیدند. سوّار مدت شش تا دوازده ماه نزد آنها مانده سرانجام بر اثر جراحت های وارده به شهادت رسید.»
← اسارت سوار
برخی دیگر نیز گفته اند استدعای قبیله سوّار موجب آزادی وی نشد و او تا پایان عمر در زندان کوفه باقی بود.
زیارت ناحیه مقدسه امام علیه السلام گزارش مربوط به اسارت وی را تأیید می کند. در آن زیارت به عنوان اسیر مجروح سلام داده شده است:
«السلام علی الجریح المأسُور سَوّارِ بْنِ أبی حِمْیَرِ الْفَهْمی الهَمْدانی.
از یاران امیرالمؤمنین علی (ع) و از شخصیت های مشهور شیعه در شهر کوفه بود. سلمان تیره ای از مراد، تیره ای از قبیله ی معروف مذحج بود. جابر بن حارث سلمانی از افرادی بود که در نهضت مسلم بن عقیل شرکت کرد و به وسیله ی مسلم با امام حسین (ع) بیعت نمود، اما پس از خیانت مردم کوفه و شکست مسلم و مخفی شدنش، جابر همراه گروهی چون مجمع بن عبدالله العائذی و عمرو ابن خالد صیداوی و سعد (غلام او) از کوفه بیرون آمد و قبل از رسیدن کاروان امام حسین (ع) به کربلا، به سپاه امام پیوست. اگرچه لشگر حربن یزید ریاحی جلو آنها را گرفت و می خواست تا آنها را یا به کوفه برگرداند و یا بازداشت کند، ولی با حمایت امام (ع) نتوانست از ورود آنها به کاروان حسین جلوگیری کند، در واقع کاری از دستش برنیامد و آنها به سپاه امام پیوستند. روز عاشورا در اولین حمله همه جانبه ی لشگر عمر سعد، جابر بن حارث و یاران دیگرش به قلب لشگر حمله بردند و جنگی سخت کردند ولی محاصره شدند و از سپاه امام (ع) جدا افتادند و در اینجا بود که به دستور حسین (ع) حضرت اباالفضل به لشگر عمر سعد حمله کرد و جابر و بقیه ی سربازان مجروح را نجات داد و چون لشگر عمر سعد دوباره به آنها نزدیک شد، جابر با شمشیرش آن قدر جنگید تا با دوستان دیگرش همگی شهید شدند.