بسم الله الرحمن الرحیم
وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا
(کسانی که در راه خداوند جهاد کنند به طور مسلم خداوند آنها را به راههای خود هدایت خواهد نمود)
بارالها مرا به نور عزتت که سراپا بهشت است برسان تا تو را بشناسم، بار خدایا چشم دل ما را به نوری که بتواند به تو نگاه کند منور فرما. تا آن جا که چشمان دل، حجابهای نور را دریده و جانها و روانهای ما آنچنان شود که به عزت قدس تو تعلق یابد. خدایا!
آن که آتش اشتیاق در دل او شعله ور شده نه میلی به غذایش باشد و نه از آب خوشگوار لذتی برد. به امید آن که به وصال خویش برسد و با زبان شوقش، رازهای درونی خود را با محبوبش در میان میگذارد.
بارالها، از همه چیز دنیایی خود گذشتم و برای رسیدن به وصالت و برای رسیدن به مقام متعالیتر انسانیت پا به دانشگاهی الهی، دانشگاهی پُر از معنویت، دانشگاهی پُر از ایثار و گذشت، دانشگاهی که محوطه آن از خون جوانان امت حزب الله پر از لالههای سرخ و خونین میباشد، گذاشتم.
جوانانی که به ندای (هل من ناصر ینصرنی) رهبرشان جهت ادامه راه پر خون حسین بن علی (ع) لبیک گفتهاند. جوانانی که همان طوری که روایت میباشد وقتی به چهره شان نگاه میکنی به یاد خدا میافتی.
آری، خدایا من پا به این دانشگاه گذاشتهام که قلم و زبان از وصف آن عاجز است. پس بارالها! ای معبودم! ای مولایم! از تو میخواهم که گناهانم را ببخشی و سعادت و لیاقت لقاء خودت را به من عطاء فرما و به بازماندگانم صبر عظیم عطا فرما و به مادر و همسرم صبر و قدرت ادامه راهم را مانند سرورشان حضرت زینب (س) عنایت فرما.
با درود به رهبر کبیر انقلاب، این قلب تپنده امت حزب الله و سلام بر شهیدان گلگون کفن اسلام و انقلاب اسلام.
نامه شهید «محمدرضا محمدخانی»
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت مادر عزیز و گرامی و بهتر از جانم و نور دو چشمانم سلام عرض میکنم و امیدوارم که حال همگی شما خوب باشد. اگر از حال اینجانب فرزندت محمدرضا خواسته باشید بحمدالله سلامتی برقرار است.
الان من این نامه را در سنگر در قلهای که بین شهر بوکان که پریروز یعنی تاریخ ۱۰/۶/۱۳۵۸ تسخیر کردهایم و مهاباد قرار دارد مینویسم به خاطر همین کاغذ نداشتم و خودکارم داره تمام میشود.
ما چند روز دیگر به میاندوآب میرویم تا آن جا را هم از دموکراتها بگیریم.
مادر خوبم از قول من به برادرم حسن آقا و خانواده عباس آقا با خانواده و حمیدرضا و علیرضا و مجید و مژگان سلام برسانید. همین طور از قول من عباس و علی آقا و ندا و مژگان و مجید و بقیه را ببوسید.
مادر عزیزم از بابت من نگران مباش. راه من راه حسین بن علی (ع) میباشد. حسین (ع) سرور آزادگان رهبر من است. پس، از کشته شدن در راه دین و وطن ترسی نیست.
دیگر عرضی ندارم و همگی شما را به خدا میسپارم.
همسنگر همه شما محمدرضا محمدخانی
۱۳۵۸/۶/۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او تولد یافت که رهبر باشد
ما همه عاشق و او دلبر باشد
آقا جان؛
مهم نیست تاریخ تولدتان 29 فروردین است یا 24 تیر اینها بهانه ای است که ما یادمان نرود خدا نعمتی چون شما را به ما داده است،خدا را برای این نعمت شکر میگوییم.
تولد حضرت عشق، تولد رهبرمان مبارک❣
#لبیک_یا_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کشف پیکر مطهر یک #شهید در پنجوین عراق در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۰
هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر همه شهدا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
كانال تخصصى هروله(6).mp3
4.37M
🏴#شورزيبا
🎤#حاج_مهدی_رسولی
• قسم به روزای روزه داری... قسم به تشنگی تو آقا...
❁﷽❁
#حاجقاسمسلیمانے؛
#عزَّت دست خداست👆 و بدانید
اگر#گمنامترین هم باشید ولۍ نیَّت شما👌یاری مردم باشد،
میبینید خداوند#چقدر با عزَّت و عظمت💪
شما را در آغوش میگیرد..
سردار حجازی آسمانی شد
سردارسیدمحمد حجازی به دوستان شهیدش پیوست
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصهای از صحبت و گفتگوهای سردار حجازی
خاطره سردار حجازی از شب شهادت حاج قاسم
شادی ارواح مطهر همه عزیزان پرکشیده صلوات
هر کی تو مسیر شهدا اومد، هر کی تو مسیر این ستارهها اومد، ماه میشه، دیدنی میشه، کنار خورشید میشه، نور از خورشید میگیره، خوشکل میشه، زیبا میشه، خواستنی میشه، بُردَنی میشه!
#حسین_یکتا | @Pelak_channel
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
✨ا ﷽ ا✨
#چله_بیستونهم
جوانان انقلابی ؛ یاران مهدی عج
مراقبتهای معنوی 👇👇
تلاوت قرآن و ذکر هدیه به شهدای روز
درماه شعبان 👈 مناجات شعبانیه
درماه رمضان 👈 دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی
✅ مرور ویژگیهای جوانان انقلابی و مطالبات حضرت آقا از جوانان
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
✨ا ﷽ ا✨ #چله_بیستونهم جوانان انقلابی ؛ یاران مهدی عج مراقبتهای معنوی 👇👇 تلاوت قرآن و ذکر هدیه
بیست و ششمین روز از 🌟💫چله ( بیست و نهم) 🌟💫 مهمان سفره شهید 🌷 حسین ایرلو 🌷 هستیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین#خاطره مادر شهید حسین ایرلو
و درخواستی که از مادرش داشت
#شهید_حسین_ایرلو
در سال ۱۳۴۰ در شهر مذهبی ری «حسین ایرلو» فرزند «ادریس» متولد شد . او هم خانواده ای مذهبی و هم جامعه ای متدین داشت لذا در چنین محیط مناسبی شروع به رشد و نمو کرد . در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت تا خود را به سلاح علم و دانش نیز مجهز کند . دانش آموزی مستعد و با پشتکاری بود و موفق شد تا کلاس سوم نظری درس بخواند . او انسانی بسیار رؤف و با وجدان و با مسئولیتی بود ، به هیچ وجه خوشگذرانی نبود و به حق معتقد بود و درد گرسنگان و بیچارگان را درک و حس می کرد و هرگز گرسنگان و محرومان را فراموش نمی کرد . حتی گرسنگان آفریقایی را . عشق او به انسان و انسانیت چنان عظیم و جهان شمول بود که در سراسر دنیا دوستان زیادی داشت که اکنون هم از خانواده او دیدن می کنند . به خصوص دوستان لبنانی اش که به او عشق می ورزیدند .
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران ، «حسین» برای کسب و کار و روزی حلال به بازار تهران رفته و مشغول کار شد . او در زمینه پیمانکاری و همچنین تزئینات داخلی ساختمان به خصوص کاغذ دیواری استاد بود . سازش در برابر شایعه پراکن ها و عوامل نفاق و فساد را لحظه ای جایز نمی دانست و اعتقاد داشت تا اگر با پند و اندرز اصلاح نشدند باید با آنان به سختی برخورد کرد . اکثر روزها خود روزه دار بود
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی ، «حسین ایرلو» نیز ماننده مولایش حسین (ع) حسینی وار آماده دفاع از کشور و انقلاب شد . او به عنوان سرباز پس از طی دوران آموزش نظامی به جبهه جنگ اعزام می شود و این حضور مقدس و دلیرانه و ایثارگرانه قریب به ۴ سال به طول می انجامد . او توفیق یافت تا در طول ۴ سال در سمت های مختلف ضمن یاری رزمندگان اسلام ، دشمن متجاوز را به خاک سیاه بنشاند . چنانچه آخرین سمت او فرماندهی تیپ بود . در طول دفاع مقدس یک بار اسیر نیروهای بعثی می شود . پس برای آزادی و رهایی خود ، ضمن توسل به حضرت فاطمه (س) چنین نذر می کند : «اگر ایشان مرا از دست بعثیان خلاص نمایند ، آن گاه با همسر شهیدی ازدواج می کنم که سیده باشد و نام مبارک فاطمه داشته باشد ، همچنین دارای دو فرزند به نام های حسین و زینب باشد.» به لطف بی کران حضرت فاطمه (س) از اسارت رهای.می یابد و حتی نذرش را با مادر در میان می گذارد ، اما سعادتی بزرگتر و رفیع تر در انتظارش بود او بود” شهادت
بیست و پنجم اسفند ماه سال ۱۳۶۳ در شرق دجله در هنگام بازگشت از یک عملیات سنگین وقتی با بی سیم مشغول صحبت و تدارکات بود و برای افراد خسته و گرسنه تیپ تحت امرش در خواست نان و غذا می کرد که ناگهان توپخانه سنگین دشمن مزدور شروع به آتشباری سنگین می کند . شدت آتش خصم متجاوز به حدی بود که «حسین ایرلو» و چند تن از یارانش را به آتش می کشد . تا آنجا که از شهید «حسین ایرلو» تنها پا باقی می ماند و او نیز چنان مولایش حسین (ع) در راه اعتلای دین خدا تکه تکه می شود .
نحوه شهادت شهید حسین ایرلو به روایت همرزم او محمد بلاغی است:
من وضو گرفتم جورابم را نپوشیدمگوشه سنگر نشستم یک روحانی بود به نام صالح اخوی مخابراتیمون بود کرامت و حاج محمود هم روبهروی من بودند. فرخی هم کنار حاج محمود بود حسین با موتور اومد بالا رو تپه موتور رو گذاشت روی جک غذا رو آورد بالا همه دور نقشهای بودند که من توضیح می دادم غذا رو از دست حسین گرفتم گذاشتم کنار دستم حسین دستش رو گذاشت روی زانو به حالت رکوع ایستاد بالای سر حاج محمود، سؤال کرد: الان عراقیها کجان؟ منم به توضیحی که میدادم ادامه دادم و گفتم: اگر صبر کنی دستت میاد.
یک دقیقه نکشید یک دفعه سنگر تیره و تار شد من حس کردم شهید شدم صلوات فرستادم و باخودم گفتم:اگه شهید شدم چطور صدای خودم را میشنوم؟ بوی باروت و سوختگی میاومد، کنار دیوار سنگر نشستم چیزی نمیدیدم تو تاریکی مطلق بودم نفس کشیدم دیدم بوی سوختگی میاد تازه دوزاریم افتاد که گلوله اومده تو سنگر و الانه که سنگر آتیش بگیره خواستم برم بیرون، تا حرکت کردم سرم خورد به تیر آهن و محکم برگشتم سر جای خودم تلاش کردم و از وسط شهدا اومدم بیرون تازه تونستم نفسی بکشم چون سنگر پر از باروت و گاز و دود بود.
از تپه سرازیر شدم و اومدم کنار جاده. 43 تا ترکشی که از بدن حسین عبور کرده بود، خورده بود به من از نوک پا تا سر ترکش خورده بود ولی چون از حسین عبور کرده بود شدت اولیه رو نداشت فقط رفته بود زیر پوست یا تو استخوانم.
گلوله مستقیم تانک از درکه آمده بود خورده بود به کمر حسین. خلیل مجروح شده بود حاج محمود ستوده که جانشین لشکر بود شهید شده بود حاج کاظم حقیقت مجروح شده بود دیدم مسؤلین لشکر همه از دم یا شهید شدند یا مجروح از حسین فقط یک پا مانده بود.هفت نفر از ده نفری که اونجا بودیم شهید شدند!
شهید «حسین ایرلو» همیشه در فکر حفظ انقلاب و مقابله با دشمنان انقلاب و اسلام بود. او دروصیت نامه اش چنین می نویسد : « … دوستان با شرکت هرچه بیشتر در نماز جمعه و جماعت ها ، در بسیج ، در مساجد و محافل ، حضورتان را نشان دهید . تا همانند همیشه مشتی باشید بر دهان یاوه گویان و منافقین از خدا بی خبر … »
پیام شهید «حسین ایرلو» چنین بود : « حفظ حجاب اسلامی و همچنین از ره آوردهای شوم غرب پیروی نکنید . »