eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
232 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
خردادماه سال ۹۱ احسان را کسی نمی‌دید. از اتاق بیرون نمی‌آمد و تمام کتاب‌هایش را دوره می‌کرد. با اطمینان سر آزمون سراسری رفت. او همیشه به خودش و انتخاب‌هایش مطمئن بود. نتیجه که آمد با اختلاف کمی سه‌رقمی کنکور ریاضی در منطقه ۲ شده بود. صنعتی‌شریف را برای تحصیلات دانشگاهی انتخاب کرد و از مهرماه ۹۱ راهی دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی‌شریف شد.
خواهر شهید: برنامه‌ریزی دقیقی در رابطه با آینده‌شان داشتند. حتی الان دفتر برنامه‌ریزی‌هایش هست و همیشه طبق برنامه‌ریزی کارهایش را پیش می‌برد. به من هم این برنامه‌ریزی کردن را یاد می‌داد و همیشه مراقب بود که من هم طبق برنامه کارهایم را پیش ببرم. می‌گفت از شب قبل که می‌خواهی بخوابی برای روز بعدت برنامه‌ریزی کن. یک چیز دیگری که می‌گفت و به نوعی تکیه کلامش به حساب می‌آمد این بود که نوک بینی و جلوی پایت را نگاه نکن و برای ۱۰ سال آینده‌ات هم برنامه داشته باش. من و برادرم با وجود پنج سال اختلاف سن خیلی به همدیگر وابسته بودیم. روزی که این اتفاق افتاد ما می‌خواستیم به تهران بیاییم. ما را مهمان کرده بود و می‌گفت چند وقتی می‌شود به خانه‌مان نیامده‌اید و ما را به خانه‌اش دعوت کرده بود. یک ساعت قبل از شهادتش به پدرم زنگ زد و، چون پدرم در حال نماز خواندن بود من گوشی‌اش را جواب دادم. گفت راه افتاده‌اید، من به آقا احسان گفتم عجله نکن، ما می‌خواهیم راه بیفتیم. در راه که داشتیم می‌آمدیم، ناگهان بغضی من را گرفت و چشم‌هایم اشک‌آلود شد. خیلی از این حال خودم تعجب کردم و گفتم چرا ناگهان چنین حالی به من دست داد. امروز که یادم می‌افتد، به خودم می‌گویم حتماً آن لحظه‌ای که برادرم شهید شده آن احساس هم به من دست داده است. وقتی به تهران رسیدیم، به پدرم زنگ زدند و گفتند پای آقا احسان زخم شده و برای عیادتش به درمانگاه بیایید. وقتی به درمانگاه رسیدیم، دیدیم جمعیت زیادی جمع شده‌اند تا خبر شهادت را به ما بدهند. جمعیت جلویمان آمدند و ما فقط می‌گفتیم چه شده که آخر سر به ما گفتند آقا احسان شهید شده است. این را که گفتند من تا دو، سه ساعت زبانم بند آمده بود و می‌لرزیدم و اصلاً نمی‌فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. فقط به در خانه‌اش نگاه می‌کردم و می‌گفتم برادرم الان از این در بیرون می‌آید و تمام این حرف‌ها شوخی است. من هنوز هم منتظر آمدن برادرم هستم و چشم به در دارم که روزی دوباره او را ببینم. اصلاً انتظار شنیدن چنین خبری نداشتم و از دست دادن ایشان برایمان فوق‌العاده سخت بود. فقط امیدوارم که من و بقیه جوانان راهش را ادامه بدهیم و کشورمان هم بتواند به جوانان نخبه و با استعداد بها بدهد و آن‌ها را حمایت کند...
خاطرات هم‌شاگردی شهیدش می‌گوید: «احسان مثل پدر و مادر بچه‌های خوابگاه بود. دلسوز همه و به‌شدت اهل نظم و انضباط بود. غذا درست‌کردنش حرف نداشت و وقتی قرار بود برای بچه‌ها غذا درست کند، حتما آن شب چند نفری خودشان را در اتاق ما میهمان ناخوانده می‌کردند تا از غذایی که او درست‌کرده بخورند. مسئول شستن ظرف‌ها بود، چون می‌دانست ما تنبلیم و ظرف‌ها برای صبح می‌ماند. همیشه ظرف‌ها را شب می‌شست که برای فردا نماند.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 ۱۶مهرماه سالروز شهادت شهدای نبرد مستقیم با ناوگان متجاوز آمریکا در خلیج فارس در سال ۶۶ و روز نیروی دریایی سپاه گرامی باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ هدیه ای از طرف آشوبگران و اغتشاشگران... تقدیم به تمامی نیروهای انتظامی و بسیجیان😔 🔵 هفته ی نیروی انتظامی مبارک
⚠️ بانوی سرزمین من؛ احساس میکنم این روزها ملاک های ملکه بودن را گم کردہ اند بانو؛ باور کن... ملکه بودن تو زمانی به چشم خواهد آمد که پوششی از "حیا و وقار" بر تن و تاجی از "حجاب" بر سر داشته باشی
امروز‌که‌وضعیت فرهنگی‌را‌می‌بینیم‌می‌فهمم؛ چرا‌رهبری‌باعلامت چفیه‌روی‌دوش‌به‌ما‌تذکر می‌دهند‌ایـن‌‌چفیه"عَلَـم"‌است..! ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تو فرازی از وصیتنامشون میگن: دشمنان نمی‌دانند و نمی‌فهمند که ما برای شهادت مسابقه می‌دهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آمدیم و به سوی او می‌رویم... امروز سالگرد شهادتشونه حاج‌ حسین ما یادت کردیم شما هم مارو یاد کن...
🌹بخشی از وصیت نامه شهید حسین همدانی ♦️از آقا حلالیت می طلبم که نتوانستم سرباز خوبی باشم، عشق به ولایت و تبعیت از ایشان، سعادتمندی را به همراه دارد، مثل گذشته بدهکارانقلابیم نه طلبکار
امروز‌که‌وضعیت فرهنگی‌را‌می‌بینیم‌می‌فهمم؛ چرا‌رهبری‌باعلامت چفیه‌روی‌دوش‌به‌ما‌تذکر می‌دهند‌ایـن‌‌چفیه"عَلَـم"‌است..! ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیزدهمین روز از چله 🍃🌷سی و پنجم ( )🍃🌷 مهمان سفره شهید 🥀 محمد هادی ذوالفقاری 🥀هستیم.
💠🌷💠 يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا 💠🌷💠 ای پیغمبر (گرامی) با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند، که این کار برای اینکه آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند بسیار نزدیکتر است و خدا (در حق خلق) بسیار آمرزنده و مهربان است. «59، احزاب»
پشت سر ولایت فقیه باشید/حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) نمی‌دهد؛ آن را زهرایی کنید وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت‌ها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی‌ می‌کنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند و با بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید و از خواهران می‌خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجاب‌های روز چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) را نمی‌دهد.
امام زمان را تنها نگذارید از برادرانم می‌خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجب‌تر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می‌شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت، حتی در جهاد با دشمن‌ها احتمال می‌رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوا نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشید یعنی برای شیطان رفتید و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن؟ امام زمان را تنها نگذارید. آن‌ها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی. دین خودتان را حفظ کنید چون اگر امام زمان بیاید احتمال دارد روبه‌روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید من که عمرم رفت و وقت از دست دادم تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پل‌های پشت سرم را شکانده‌ام و راه برگشت ندارم. بچه‌های ایران و عراق من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام داده‌ام و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم نجف شهری است که مثل تصفیه‌کُن است که گناه‌ها را به سرعت از آدم می‌گیرد و جای گناهان ثواب می‌دهد این مولای ما خیلی مهربان است.
💠نحوه ی شهادت 🔰هادی برای مبارزه با داعش👹 راهی منطقه شد. او با نیروهای حشدالشعبی چه در کارهای فرهنگی چه کارهای نظامی و دفاعی👊 همکاری نزدیکی داشت. 🔰در حومه ی سامرا،ناگهان صدای انفجار💥 مهیبی آمد،عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی و به آرزویش رسید🕊 خبر رسید که ذوالفقاری مفقود شده و جز لاشه ی دوربین عکاسی اش📸 هیچ چیز دیگری و حتی پیکری⚰ از او به جانمانده است🚫 🔰سه روز از هادی گذشته بود. یقین داشتم حتی شده قسمتی از پیدا می شود👌 چون او برای خودش قبر آماده کرده بود. همان روزخبر دادند در فرودگاه نظامی🛫 ، یک کامیون🚚 آمده که راآورده 🔰بیشتر این شهدا از بودند و در میان آنها یک جنازه وجود دارد که سالم است✅ اما ! وهیچ مشخصه ای ندارد، فقط در دست راست او دو انگشتر💍 است. به یاد هادی افتادم. رفتم و کامیون پیکر شهدا🌷 را دیدم. 🔰خودش بود. اولین شهید🌷 بود که آرام خوابیده بود😭 کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است. یاد روزی افتادم که با هم از سامرا به⇜ بغداد بر می گشتیم. 🔰هادی می گفت برای باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان🔞 فاصله گرفت هادی در معرکه و غسل نداشت❌ خودش قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش🌷 را درمیان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند! 🔰ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت📜 شهید عملی شد. به گفته دوستانش یک «یافاطمة الزهرا(سلام الله علیها)» هم بود که آن را روی گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند:✍ 🔰اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید علت این ، ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده✅ چون وقتی پیکر او با این چند روزه پیدا شد، آغاز بود. شبی که او به خاک سپرده شد، 🌙شب اول فاطمیه بود. 🔰هادی کرده بود پیکرش را در ↵سامرا، ↵کاظمین، ↵کربلا و ↵نجف دهند. این وصیت بعید بود اجرا شود. چرا که عراقی‌ها شهدای خود را به یکی از حرمین می‌برند و بعد دفن می کنند. 🔰اما در مورد هادی باز هم شرایط تغییر کرد، ابتدا پیکر⚰ او را به سامرا و بعد به کاظمین بردند. سپس در کربلا و پیکر او تشییع شد. بعد هم به بردند و مراسم اصلی برگزار شد.و درجوار حضرت علی (علیه السلام) درقبرستان به خاک سپرده شد🌷