❣️ کوتاه نوشته هایی
از جنس دل
•┈••✾○✾••┈•
🔅شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
🔅 شهید کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس در زمان امام زمان (عج) در حفظ اسلام کشته شود، یقیناً به او ملحق خواهد شد، شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی.
🔅هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهید است.
🔅 شهادت؛ عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرط شهید شدن، شهید بودن است (شهیدحاج قاسم سلیمانی)
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب :
🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زندگے متوسّل بہ شهدا مےشوند و شهدا جواب مےدهند .
🌹اُنس با شهدا را امروز تجربہ ڪن :
با شهدا ڪه انس داشتہ باشے ،
یڪ قدم بہ خدا نزدیڪ ترے ...
#وَحَسُنَ_أُولٰئِڪَ_رَفیقاً
#چهل_روز_سرسفره_شهداء
#چله_سی_وهفتم
#مراقبتهای_چله_سی_و_هفتم 👇👇👇
✅ خواندن دعای اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنُ الْحَسَن در هنگام شنیدن سه اذان
✅ صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ( ویژه از جانب خانم حضرت معصومه سلام الله علیها و سلام به حضرت معصومه از جانب آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام )
✅ خواندن نماز امام صادق علیه السلام حداقل 7 بار در طول چله
بزرگواران تمام این مراقبت ها 👆👆 از طرف شهید روز هدیه می شود.
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🌸🍃رهبر معظم انقلاب : 🌹همین الان ڪسانے در دنیا هستند ڪه با شهدا #اُنــس بیشترے دارند ، در مشڪلات زن
سلام برشما خوبان، همراهان همیشگی کانال #الحقنی_بالصالحین
چهلمین روز از چله 💫✨ سی و هفتم ✨💫مهمان سفره شهید
🌷🍃 حمیدرضا اسداللهی 🍃🌷هستیم.
شهید پاسدار حمید رضا اسداللهی، متولد 1363\11\15، یکی از اعضای اصلی مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی به شمار میرفت که تاکنون اقدامات و فعالیتهای گستردهای را در عرصه های تربیتی و فرهنگی در کشورهایی چون پاکستان، عراق و لبنان ساماندهی و مدیریت کرده بود. شهید حمیدرضا اسداللهی از خادمان حسینی (ع) بود. و چه راهی است این طریق الحسین که همه خوبان عالم را جمع میکند. حضور در سرزمین کربلا و سربازی حریم آل الله (ع) در منطقه عملیاتی سوریه، دلیلی شده بود که شهید حمیدرضا از یمن، عراق، سوریه، بحرین، پاکستان و افغانستان رفقایی پیدا کند. شهادت در حلت سوریه و مزار در گلزار شهدای بهشت زهرا قطعه50
همسر شهید حمیدرضا اسداللهی تعریف میکرد: بسیاری از مواقع وقتی به مشکلی برمیخوردیم یا آقا حمیدرضا خسته میشد یا در کارش گیر میکرد سریع به مشهد میرفتیم اصلا هم دربند جا و وسیله نبودیم. یک بار با ماشین، یا بار با قطار و اگر شرایط مناسب بود با هواپیما میرفتیم و شده بود حتی پول نداشتیم قرض میکرد و میرفتیم اگر هم امکان همراهی من نبود خودش تنها میرفت. میرفت یک انرژی و مددی از امام رضا (ع) میگرفت و بر میگشت. برای همین سفرهای مشهدمان خیلی زیاد بود و امام رضا (ع) به ما محبت میکرد
شب شهادت #امام_حسن_عسکری(ع) چنان دعای توسلی خواند که همه ی دل ها را منقب کرد💔 انگار می دانست که می خواهد برود. 😔
به فراز مربوط به امام حسین(ع) که رسید این جمله را گفت: "تموم زندگیم مال حسینه"...✨
به فراز مروبط به امام رضا که رسید عرض کرد یا امام رضا زن و فرزندم را به تو می سپارم.🌹
نیم ساعت قبل از حرکت برای عملیات توی ماشین آماده بودیم دیدیم همه به جز حمید هستند. گشتم حمید را پیدا کنم دیدم به حمام رفته. داد زدم حمید دیر شده گفت: دارم غسل شهادت می کنم.🕊🕊
بخش هایی از وصیت نامه نورانی شهید :
واقعاً این انقلاب جای شکر دارد و شکر این انقلاب یعنی خدمت و حفظ این انقلاب؛ انقلابی که امام بزرگوار آن را نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنا فداه معرفی کرد. حیف کسانی به دنبال خدمت به اهلبیت (ع) و امام زمان (عج) هستند غافل از اینکه خدمت به اهلبیت علیهمالسلام در این زمانه، همان خدمت به انقلاب اسلامی است. انقلابی که ثمره خون انبیاء و رسولان است. انقلابی که ثمره زحمات و مشقاتی است که سید ما، رسولالله کشیدند.
رهبر عزیزم!
لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است و همان لبیک به رسول خدا (ص) و همان لبیک «یا حسین (ع)» است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد؛ چون ولایتفقیه همان ولایت رسولالله است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید تا خدا از من راضی شود.
برادران و خواهران!
انقلاب اسلامی یک پدیده تاریخی و یک اتفاق اجتماعی نیست! این انقلاب یک انقلاب الهی و نورانی است و این انقلاب متعلق به یک قشر خاص و یک ملت فقط نیست. نه! انقلاب اسلامی موهبتی الهی است که خداوند در این دوران به بشریت و همه انسانهای آزاد ارزانی داشته است. انقلاب اسلامی مقدمه همان حیات طیبهای است که انبیاء و رسولان و همه ادیان توحیدی به دنبال آن بودهاند.
ما اجازه نداریم هر کس و هر فکری را در جریان تربیتی خود قرار دهیم. باید تربیت ما در نظام ولایی قرار بگیرد تا نتیجه آن سربازی امام زمان (عج) باشد. امروز میزان و فصلالخطاب، بعد از قرآن و عترت ولیفقیه است.
وظیفه ما بهعنوان مربی یا متربی این است که دائماً نظرات مربی جامعه را رصد کنیم و خود را مأمور به انجام آن بدانیم؛ حتی در مسائل بسیار جزئی.
صحبتی با امام مهدی (ع)
در ابتدا صحبتی با سید و مولایم امام زمان (ع) دارم، ای سید و مولایم! آقاجان! از تو ممنوم به خاطر تمام محبتهایی که در دوران دنیا به من ارزانی داشتی و شرمنده ام که شاکر این همه نعمت نبودم، اما امید به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زنده ام.
گرچه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده ام، اما به آن امید جان میدهم که در آن روز موعود که ندا میدهند از قبرهایتان بیرون آیید و به یاری مولایتان بشتابید، من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بسته ام، از قبر بیرون آمده و پای رکاب شما سربازی کنم، آرزوی بزرگی است، اما آرزو بر جوانان عیب نیست.
در دوران زندگی ام سعی کردم هیچ موضوع شخصی و دنیایی را از شما نخواهم و شما را قسم ندهم، اما الان در حرم جدتان امام رضا (ع) شما را به مادرتان قسم میدهم که همۀ جوانان این انقلاب اسلامی و در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار گیرید.
آقاجان! به من میگویند تو زن و بچه داری، چرا به جهاد میروی؟ آقاجان! مگر من برای همسر و فرزندانم چه کرده ام؟ هرچه بوده از لطف و عنایت شما بوده است. آقاجان! برخی نمیدانند وقتی من از تو جدا شدم، آن روز باید نگران من شوند و انشاءالله که آن روز را نبینند.
من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو میدانیم، حال یکی از این سربازان عزم مأموریت دارد و مشکلی پیش نمیآید؛ چون فرمانده بالای سر خانواده هست و فقط باید مواظب باشیم تا از این پادگان اخراج نشویم، آقاجان! تو کمک مان کن، زندگی چقدر شیرین میشود وقتی که پادگان تو شود و این زندگی همان بهشت است.
محمدجان!
زندگی نکن برای خودت، زندگی کن برای مهدی (عج)؛ درس بخوان برای مهدی (عج)؛ ورزش کن برای مهدی (عج).
احمدجان!
وصیت اصلی من به تو تبعیت کامل از ولیفقیه است. سعی کن خودت را از جهات علمی، معرفتی و جسمانی آماده نصرت امام زمان (عج) کنی.
شعری که مدام بر لبانش جاری بود
رمز تعجیل فرج نصرت مولا مهدیست
ما برآنیم که این رمز جهانی بشود
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
امروز در روز آخر چله جهت شکرانه سه کار انجام دهیم: ۱)صدقه برای سلامتی امام زمان علیه السلام ۲) خوا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 مرگ برای بعضی از مؤمنین، رفتن از این سفرۀ خدا به سَرِ سفرۀ دیگرِ خداست.
💠 آیتالله میرباقری:
«یکعدّهای از مؤمنین هستند که سختیها و هول و هراسِ دنیا به طرفشان نمیآید؛ در وادی امن هستند و آرامش محض دارند. اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) اینطور بودند. در روایت دارد وقتی ظهر عاشورا نزدیک میشد، چهرۀ حضرت برافروخته میشد؛ خیلی از اصحاب سیدالشهدا(علیهالسلام) هم اینطوری بودند؛ چهرهشان برافروختهتر میشد؛ اصلاً احساس خوف و خطر نمیکردند. سختیهای دنیا، تهدیدهای دشمن، مواجهه با مرگ و عالم برزخ و قیامت، اصلاً هراسی در این مؤمنین ایجاد نمیکند؛ در آرامش محضاند؛ یک بسمالله میگویند و پایشان را از این عالَم برمیدارند و آن طرف عالَم میگذارند. از این سفرۀ خدا میروند و در پای آن سفرۀ دیگرِ خدا مینشینند. مرگ برای این مؤمنین مثل یک پُل است.
مرحوم شیخ غلامرضای یزدی که در زمان مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، در ردۀ علما و مراجع بودند و گاهی در یزد منبر میرفتند، فرموده بودند که یکی از منبریهای یزد، روی منبر از دنیا رفت! ایشان را در خواب دیدند و پرسیدند در بالای منبر چه شد؟! فرمود من بالای منبر نشسته بودم، از انتهای مجلس، سیّدالشّهدا(علیهالسلام) فرمودند: به نزد ما میآیی؟ من از منبر پایین آمدم و رفتم و نزد ایشان رفتم.
مرگ بعضی مؤمنین اینطوری است. یک دوست عزیزی داریم که از علما و از منبریهای خوب هستند؛ پدرِ ایشان از علمای اصفهان بودند. میگفتند: پدرِ من، در دورۀ جوانی یک دوستی داشت که گاهی منزل پدر ما میآمد و با هم مأنوس بودند. من خردسال بودم. ایشان شبی به منزل پدر ما آمد و گفت امشب، شب آخر من هست. شما فردا صبح که به نماز میروید، وقتی از نماز برمیگردید سری به منزل ما بزنید و اگر کمک لازم بود، کمک کنید. پدرم پرسیدند از کجا میگویید؟ گفتند:« هفتۀ قبل برای قبض روحم آمدند، گفتم: من آماده هستم، فقط کفنم در روستا مانده است؛ اجازه بدهید بروم کفنم را بیاورم که آماده باشد. گفتند: میرویم و هفتۀ بعد برمیگردیم. امشب، شب موعودشان است». خیلی عادی نشست و برای پدر من تعریف کرد، حالاتش فرقی با شبهای دیگر نداشت. من و پدرم به نماز رفتیم. از نماز که برمیگشتیم، به منزلشان رفتیم و دیدیم عزا برپاست. پرسیدیم: چه خبر شده؟ گفتند: ایشان رفتند که برای نماز شب وضو بگیرند، همانجا رحلت کردند.
کسانی که به عهدهایشان با خدا عمل میکنند و پای عهدهایشان میایستند، هول و هراسی ندارند و به وادی امن میرسند. پس ترسها و هراسها از مخاطرات راه، بابت زیر پا گذاشتنِ عهدهاست؛ این است که انسان را ناامن میکند.»
☑️ @mirbaqeri_ir