eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
238 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم سوریه و لبنان و عراق، شهید «حسن شاطری» را با نام جهادی «حسام خوشنویش» بیشتر از ایرانی‌ها می‌شناسند. او که مسوولیت معاونت مهندسی نیروی قدس سپاه را برعهده داشت، پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان مامور بازسازی این مناطق شد و نه تنها اماکن متعلق به شیعیان که بسیاری از بنا‌های مربوط به اهل سنت و مسیحیان را بازسازی کرد. او در مقطعی عهده‌دار پروژه‌های عمرانی در افغانستان جنگ‌زده بود. همچنین نظارت اجرایی چندین طرح و پروژه به منظور رفاه مردم سوریه و عراق را نیز بر عهده داشت.
اولین دیدار او پس از ورود به لبنان، دیدار با حضرت سیدحسن بود و در آن دیدار وظایفی را كه در زمان حضورش در لبنان به آن خواهد پرداخت شرح داد و موافقت اولیه را از ایشان دریافت كرد. سیدحسن نصرالله، دبیر كل حزب‌الله لبنان كسی بود كه مسئله تغییر نام حسن شاطری را مطرح كرد و پیشنهاد داد تا به مردم با نام دیگری غیر از حسن شاطری معرفی شود. مهندس هم بلافاصله پذیرفت و نام "حسام خوشنویس" برگزیده شد، نامی كه تا زمان شهادتش با آن شناخته شد.
شاطری قبل از ۲۰ سالگی وارد جبهه‌های دفاع مقدس شد و مسوولیت مخابرات، پشتیبانی و لجستیک را برعهده داشت. او پس از جنگ در رشته مهندسی عمران فارغ التحصیل شد و مدرک کارشناسی ارشدش را اخذ کرد. در همان زمان فرماندهی تیپ ۴۰ صاحب الزمان (عج) و تیپ ۵۳ ارومیه را به‌منظور اجرای پروژه‌های مهندسی و عمرانی برعهده داشت. وی سرانجام پس از سال‌ها جهاد و مجاهدت در تاریخ ۲۴ بهمن سال ۱۳۹۱ در مسیر دمشق به بیروت، به شهادت رسید.
👇👇👇 سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در صحبتی درباره شهید شاطری گفته بود: «وقتی صحبت از شهید شاطری می‌کنیم حرف از یک فرمانده لشکر، فرمانده پادگان یا فرمانده نظامی منصوب شده نیست. چرا دفاع مقدس ما تبدیل به یک مدرسه شد؟ مدرسه‌ای عمیق‌تر از دفاع مقدس پیدا نمی‌شود که مدل رفتاری حقیقی دینی، اخلاقی، مدیریتی در ابعاد گوناگون را به نمایش گذاشته باشد. شهید شاطری چهره غم گرفته در اثر خرابی‌های وسیع را با رفتارش چنان عوض کرد که فکر نمی‌کنم هیچ کس توانسته باشد به این اندازه تبلیغ مذهب کند.‌ نمی‌توان به شاطری مدال داد و گفت او فلان تپه را گرفت. کار او بزرگتر از فتح تپه و مکان بود. او دل‌ها را تصرف کرد، با حقیقت عمل خود و اخلاق خودش؛ برای همین بزرگی‌اش زمانی نمایان شد که رفت. باید بروید جنوب لبنان تا ببینید مسیحی‌ها برای کمتر شهیدی می‌روند در کلیسا و در مناطق خود مجلس می‌گیرند، اما تمام مذاهب و ادیان جنوب لبنان برای شهید شاطری مراسم گرفتند. او صدور اخلاق و رفتار کرد و از این رو ماندگار شد. در جایی شهید شاطری را دیدم که مردم برای او دست تکان می‌دادند و در مشکلات به او رجوع می‌کردند. این‌ها فرد نیستند، شهر نیستند، بزرگتر از یک شهر هستند. بعضی وقت‌ها انسان فرد را از دست می‌دهد، بعضی وقت‌ها یک فرد اندازه یک شهر و استان، استان گاهی بزرگ‌تر از یک استان است و اندازه کشور است و نماد مذهبی است. انسان لذت می‌برد از این افراد، شیعه یعنی این، کدام قلب است که تسلیم این افراد نشود؟!»
خاطره مادر شهیدان مغنیه از شهید شاطری بهار را لبنان باشی و بخواهی بوی بهار را استشمام کنی، باید به خانه‌های باصفای شهدا سری بزنی و عطر بهشت را در لبخند مادران شهدا استشمام کنی. یکی از این خانه‌های بهاری، خانه باصفای ساده‌ای است که مانند بهشتی بر روی زمین جای گرفته. خانه «حاج عماد»، سردار بزرگ مقاومت، خانه ساده روستایی است که به صفای مادر بزرگوار سه شهید مزین است. مادر «جهاد، فواد و عماد» مادر مردانی است که به قول خودش پسرانش را برای شهادت تربیت کرده بود. مادر سه شهید، آنها را در این خانه بزرگ کرده و از هر سوی این خانه خاطره‌ای شیرین دارد. عماد 13 ساله بوده که شاگرد بنای این‌ خانه روستایی می‌شود و خانه‌ای چنین با صفا به دستان این اسطوره مقاومت ساخته می‌شود. مادر عماد به وسعت زیبایی باغچه خانه‌اش خاطره بسیار دارد ولی خاطره‌ای شنیدنی از شهید بازسازی لبنان مهندس حسن شاطری از زبان او شنیدنی است؛ می‌گوید بعد از جنگ سی وسه روز شنیده بودم که مهندسی از ایران برای مدیریت و در دست گرفتن کار بازسازی به لبنان آمده اما او را نمی‌شناختم. تخریب جنگ زیاد بود و نگرانی ما هم در آن شرایط بسیار. خرابی‌ها باید زودتر آباد می‌شد و مردم باید زودتر سر و سامان می‌گرفتند. یک سال قبل از شهادت عماد بود، روزی نگرانیم را به او گفتم که در این شرایط مهندسی که از ایران آمده چگونه می‌تواند این همه کار را انجام دهد؟ حاج عماد لبخندی زد و گفت: «خیالتون راحت باشه کسی آمده که بهترین فرد برای این کار است.» بعد یکسال و در زمان شهادت عماد روند بازسازی به قدری خوب پیش رفته بود که دیگر همه جا مهندس ایرانی را می‌شناختند؛ کسی که بی‌ وقفه کار کرده بود و خرابی‌ها زودتر از حد تصور همه آباد شده بود. مهندس حسام بعد شهادت حاج عماد برای عرض تسلیت همراه مسئولین ایرانی به خانه ما که آمد اولین ‌بار بود که او را می‌دیدم. خانه شلوغ بود و همه به احترام او برخواستیم. در این مدت آنقدر تعریف او را شنیده بودیم که دوست داشتم او را از نزدیک ببینم. مهندس تا مرا دید، نزد من آمد وگفت : مادر، از شما تقاضایی دارم. صمیمیت کلامش بر جانم نشست وقتی مرا «مادر» خطاب کرد. گفتم : بفرمایید. گفت: «اگر میشه از این جایی که ایستادید چند قدم آن‌طرف‌تر بروید.» با تعجب گفتم: «حتما» و یک قدم عقب رفتم . ایشان با حضور آن همه مسئولین وجمع رسمی، بر زمین نشست و بر جای قدم‌هایم بوسه زد. همه جمع منقلب شدند و من شرمنده تواضع ایشان. چون باید مقام ایشان را در لبنان بدانی و احترامی که همه ما برای ایشان قائل بودیم و بدانی که کار ایشان چقدر تواضع و صمیمیت به همراه داشت. ایشان برخاست و گفت: «شنیده‌ام بهشت زیر پای شماست.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📝 امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) (از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام") 🌴اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَلْبَسَنِی کِبْرَةً وَ انْهِمَاکِی فِیهِ ذِلَّه أَوْ آیَسَنِی وُجُودِ رَحْمَتِکَ أَوْ قَصَّرَ بِیَ الْیَأْسَ عَنِ الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَتِکَ لِمَعْرِفَتِی بِعَظِیمِ جُرْمِی وَ سُوءِ ظَنِّی بِنَفْسِی مِنْ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ بارخدایا! و از تو آمرزش می‌طلبم برای هر گناهی که لباس تکبر به من پوشانید و فرو رفتن در آن موجب ذلّت شد، یا مرا از وجود رحمتت مأیوس کرد، یا ناامیدی مرا از بازگشت به طاعتت بازداشت، چون به جرم بزرگم آشنا نفس خویش بدگمان بودم. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و این‌گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان 🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱