فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه
ماه رجب تنها ماهی است که برای آن زیارتنامه مخصوص وارد شده است .
زیارت رجبیه، زیارتی است که حسین بن روح نوبختی ، از ناحیه مقدسه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آن را نقل کرده است .
در زیارت رجبیه می گوئیم ؛
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِيَائِهِ فِي رَجَبٍ
زیارت رفتن در ماه رجب ، یکی از عمده ترین راه های رسیدن به مقامات ماه رجب است .
مراقبت کنیم در این ماه ، روزی نگذرد مگراینکه زیارتی برویم ؛
زیارت ائمه اطهار علیهم السلام ، امامزادگان، علما ، شهدا ، مؤمنین و خواندن این زیارتنامه و حمد کردن بابت آن ، از مهم ترین اعمال رجبیه است .
#ادامه_دارد
#هرشب_ساعت_هشت_یک_نکته
﷽
سلام علیکم
بیست ودومین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید محسن خزایی❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
همسر شهید خزایی👇👇
شهید خزایی کمک به جنگزدههای سوریه را یکی از وظایف خود میدانست و دغدغههای زیادی در قبال مردم سوریه داشت. هر زمان به ایران میآمد، بیتاب برگشتن به سوریه بود و همیشه میگفت که طاقت ندارم و باید هرچه زودتر برگردم. حس مسئولیتی که داشت اجازه نمیداد که سوریه را ترک کند.
همسر شهید خزایی عنوان کرد: محسن خود را خادم و مدافع حرمین میدانست و هر زمان که میگفتم شما وظیفه خود را انجام دادهاید، میگفت «من متعلق به خودم نیستم؛ من متعلق به جهان اسلام هستم و نمیتوانم مسئولیتم را زمین بگذارم و برگردم باید همه بدانند که هدف و راه تروریستها با اسلام مرتبط نیست و این را باید با گزارشهایی که ضبط میکنم نشان دهم».
شهید خزایی زمانی که به ایران میآمد نیازهایی را که مردم سوریه داشتند، در حد توان از جیب خود میخرید و در بین آنها تقسیم میکرد.
محسن خزایی در پانزدهم آذر ماه سال ۵۱ درخانواده ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد.
او در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صدا و سیما آغاز کرد و به خاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.
اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یک بار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت.
شهید محسن خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد.
پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر، عشق دفاع ازحرم او را به سوریه کشاند او درسوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد.
وی دارای سه فزرند، دو پسر و یک دختر است
گروه خبری خبرگزاری صدا و سیما به همراه سایر رسانه ها برای پوشش آخرین وضع میدان نبرد و پیشروی رزمندگان در منطقه منیان در غرب شهر حلب حضور داشت که تروریست ها با خمپاره این گروه را مورد حمله قرار دادند. شهید خزایی در اثر اصابت ترکش ناشی از انفجار خمپاره به ناحیه سر به شهادت رسید.
فرزند شهید محسن خزایی میگوید که خبر شهادت پدرش را در مسیر کربلا شنیده و آن سفر را نیمهتمام گذاشته.
محمدهادی لحظه دریافت خبر شهادت پدرش را اینگونه توصیف میکند: احساس تنهایی و بیپشت و پناهی داشتم. نمیتوانستم به کسی بگویم چه شده است. از اتوبوس پیاده شدم و به خط پدرم در سوریه زنگ زدم. در دسترس نبود. چند بار زنگ زدم، اما موفق نشدم. باور نمیکردم پدرم شهید شده باشد. با بهت و حیرت، دوباره سوار اتوبوس شدم. خالهام زنگ زد. صدایش آشکارا میلرزید. شنیدم که میگفت: باباتو زدند... باباتو شهید کردند... برگرد خاله... برگرد.
این فرزند شهید میگوید: به خالهام گفتم که باور نمیکنم. صبر کنید تأیید این خبر را از سوریه بگیریم. شماره یکی از بچههای تیپ فاطمیون را که در منطقه سیده زینب با تکفیریها میجنگد، داشتم. به او زنگ زدم. سلام حاج حسن. هادیام. فرزند حاج محسن. چی میگن؟ اتفاقی افتاده؟ حاج حسن سکوت کرد. داد زدم: چرا سکوت میکنید؟ به حرم آمد و گفت: خدا صبرت بده. این را که شنیدم، اولین ذکری که به زبانم آمد این بود: یا زهرا. چند بار گفتم تا دلم سبک شود. بعد، فریاد زدم: یا محمد، یا عباس، یا زینب، یا صاحبالزمان.
این فرزند شهید وقایعنگار مدافعان حرم ادامه میدهد: یکی از دوستان در همان ایام به من گفت: پدرت را بین ساعت 2 تا 3 نیمهشب در بینالحرمین کربلا دیدم. مگر میشود او شهید شده باشد؟ تعجب کرده بود. اصلاً باورش نمیشد که حاج محسن شهید شده باشد. بعدها که با سالم محمدی، مترجم پدرم در سوریه صحبت میکردم، میگفت که خواب او را دیده و از پدرم پرسیده: بعد از اینکه شهید شدی، کجا رفتی؟ او هم گفته: بلافاصله به کربلا و بینالحرمین رفتم.
من راستش باهاش آشنا نبودم ولی در ماموریت اخیر که به #سوریه رفتم، اولین بار تو حرم حضرت زینب (س) دیدمش☺️ و بعد دو سه بار تو حرم حضرت رقیه (س)☺️ و چند باری هم در حلب.
یک بار هم که تو حلب احتیاج به کمک داشتیم، به او گفتیم و انصافا با جون و دل اجابت کرد🌹محسن خزایی رو در این مدت کوتاه، انسانی بی ریا، بدون غرور و بدون هیچ تکلفی دیدم👌 و خب البته از یک سیستانی خیلی هم عجیب نیست.محسن خزایی بدون هیچ ژست و سروصدایی، در حلب، درست در وسط معرکه جنگ و چسبیده به خط مقدم نبرد با تروریستها👺در حین تهیه گزارش به #شهادت رسید و آرزوش برآورده شد🕊🌹
شهید خبرنگار مدافع حـرم محسـن خزایی🌺🍃
✨﷽✨
#تلنگرانہ🍃
🔻چه آرزوهای قشنگی می کردند، چقدر زیبا اجابت می شد...
💫حاج احمد آرزو کرده بود:
"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی
اسرائیلی ها کشته بشم"
و حالا دست اونهاست...
💫حاج همت از خدا خواسته بود:
"مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم"
ترکش خمپاره سرش رو برد...
💫شهید برونسی همیشه می گفت:
"دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم"
سالها پیکرش مفقود بود...
💫آقا مهدی باکری می گفت از خدا خواستم:
"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"
آب دجله او رو برای همیشه با خودش برد...
💫حاج آقا ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد
می گفت آرزو دارم:
"در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم"
تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت
امام رضا در جوار امام رضا دفن شد...
#حاج_حسین_یکتا:
میخواستن
میشد...
میخوایم
نمیشه...
چه کار کردیم با این دل ها...😔
قسمتی از نامهی شهید #امربهمعروف علی خلیلی به #حضرت_آقا🌸🍃
شهید خلیلی سال ۹۰ در راه برگشت از هیئت صدای دادخواهی خانمی را میشنوند که نامردی قصد دارد به قصد شومی خانم را سوار ماشین کرده...
که شهید خلیلی جلو میرود تا خانم را نجات دهد که در این راه ابتدا گردن و شاهرگ شهید چاقو میخورد💔 و بعد از مدتی همچین روزی به #شهادت نائل میشوند🕊
نکنه ترک بشه امر معروفمان😔
نجف.mp3
7.31M
﷽
#السلام_علیک_یا_امین_الله_فی_ارضه
وحجته علی عباده
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
🕊️🕊️🕊️
ای گرفته تیر عشقت سینه من را هدف
یا امیرالمؤمنین
آرام جانم
دل شده تنگ نجف
#یکشنبه_های_علوی
#هرشب_ساعت_هشت_یک_نکته
با سلام
با توجه به نياز مبرم سيل زدگان استان هاي گلستان و مازندران به پتو، آب معدني، كنسروجات، خشكبار(خرما خشك و غيره...) و همچنين ابلاغ رهبر معظم انقلاب مبني بر ارسال سريع كمك ها به مردم آن مناطق، كليه رده هاي ناحيه اعم از گروههاي جهادي، حوزه ها، پايگاههاي بسيج و خصوصاً در مساجد اقدام به جمع آوري كمك هاي مردمي نموده و به صورت روزانه بسته بندي شده جهت ارسال به مناطق سيل زده تحويل ناحيه شهيد محلاتي واقع در خ شکوفه_ خ عمریه نماييد.
به محض تحويل كمكهاي جمع آوري شده به ناحيه، آمار تفكيكي اقلام را به شماره هاي زير پيامك كنيد.
برادر پورحبیبی 09109141806
برادر علیدادی 09191109083
بسیج سازندگی ناحیه شهید محلاتی
با سلام
پيرو اطلاع رساني قبلي،
كليه رده هاي ناحيه(اعم از گروههاي جهادي، حوزه ها و پايگاههاي مقاومت و مساجد) كمك هاي نقدي جمع آوري شده خود را به شماره حساب و كارت زير جهت خريد يكجا اقلام كه به مرور زمان و نياز مناطق سيل زده تغيير خواهد كرد واريز نموده و اطلاعات واريزي خود شامل مقدار مبلغ، شماره پيگيري و تاريخ واريز به شماره 09109141806(برادر پورحبيبي) پيامك نمايند.
شماره حساب 368-6060620-758-1813
شماره كارت 6273811132610079
(بانك انصار- بنام قرارگاه جهادي شهيد حميدرضا اسداللهي)
بسیج سازندگی ناحیه شهيد محلاتي
﷽
سلام علیکم
بیست و سومین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
امام خمینی (ره)
همه شهدا و
❣️ شهید حاج احمد کاظمی ❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
رهبرمعظم:
شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم:
●یکى اینکه دعا کنید من روسفید بشوم
●دوم اینکه دعا کنید من #شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید🚫؛ شماها #همهتان باید شهید شوید🌷؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد👌.
#سرداردلها
#شهید_حاج_احمد_کاظمی🌷
سرلشکر پاسدار شهیداحمد کاظمی در2 مرداد سال 1337 در شهر نجف آیاد اصفهان دیده به جهان گشود و همچونسایر جوانان، سرگرم تحصیل گردید.پس از تحصیلات دوره دبیرستان در به مبارزین در
جبهههای جنوب لبنان پیوست. با پیدایش جرقههای انقلاب اسلامی به مبارزه علیه رژیم
ستم شاهنشاهی پرداخت و در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال ۵۹ به
کردستان رفت تا با دشمنان داخلی انقلاب راسرکوب نماید.همچنین احمد کاظمی پس از اغاز جنگ تحمیلی با یک گروه ۵۰ نفره در جبهههایآبادان حضور یافت و در برابر اشغالگران عراقی ایستاد.حضور مستقیم وی در خط مقدمجبهه باعث شد از ناحیه پا ، دست ، و کمر بارها مجروح گردیده و یک بار نیز انگشت
دستش قطع شود او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهههای نبرد از کردستان
گرفته تا جای جای جبهههای جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان عراقی در سِـمتهایی
چون: دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکرزرهی ۸ نجف اشرف ،
یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)
و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت وی پس از
جنگ به تحصیل پرداخت و مدرک کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را
در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد کاظمی
به علت کفایت و شجاعت از سوی آیتالله خامنهای ۳ مدال فتح دریافت کردوی در اواسط
سال ۱۳۸۴ از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شده بود وی در 19
دی ماه سال 1384 در حادثه هواپیمایی فالکن نزدکی به اورمیه به درجه شهادت نائل
گردید
گوشه ای از خصوصیات شهید کاظمی را از نگاه سردار قاسم سلیمانی را بخوانید.
ما تا این روزی که احمد شهید شد، نمیدانستیم که احمد اینقدر مجروح شده، والله یک بار احمد نگفت که ترکش به سرم خورده، به صورتم خورده، یک بار نیامد بگوید که مجروح شدم. من که نزدیکترین فرد به احمد بودم، نمیدانستم احمد اینقدر زخمی شده، هیچ وقت نگفت، خدا شاهد است که هیچ وقت بر زبان جاری نکرد. احمد خیلی خصلتها داشت، همیشه از بریدگی از دنیا میگفت واقعاً انسان عجیبی بود یعنی هر چه آدم از او فاصله میگیرد، احساس میکند که احمد یک قلهای بود، واقعاً یک قلهای بود، متفاوت بود، خیلی فضیلت داشت، برای همین میگویم احمد واقعاً خلاصهای از شخصیت امام خمینی(ره) بود در ابعاد مختلفی.
فکر میکنید ما هر 200 سال یک کسی مثل احمد را میتوانیم داشته باشیم؟ امکان ندارد که شما فکر کنید دانشگاههای ما، دانشکدههای ما بتوانند چنین افرادی را تحویل جامعه بدهند، نه! احمد عصاره یک شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن یک بار میآید، او آمد و یک چنین دستاوردی داشت، تمام شد و رفت.»
🍂
🍂 آخرین دیدار
💠آخرین شب حضور دنیایی اش با جلسه راهیان نور رقم خورد. توفیق حضور در این جمع را داشتم.در این جلسه شهیدان مهتدی و آذین پور هم از قافله شهدای عرفه بودند.
💠جلسه با تلاوت آیاتی از قرآن آغاز گردید. قاری محترم که از سرداران سپاه بود آیات اول سوره مومنون را انتخاب کرد. اون شب به درخواست شهید کاظمی در سه نوبت اعاده شد.
💠سپس ایشان با توجه به معانی مروری بر آیات یکم تا یازدهم داشتند نتیجه گرفت که:دوستان مسیر رسیدن به فردوس به استناد این آیات زیاد سخت نیست.پس تلاش و همتی کنیم
💠فردا حوالی ساعت ده خبر به شهادت رسیدن جمعی از سرداران در پی سقوط هواپیمایی در ارومیه را مطلع شدم.شهید حاج احمد کاظمی عامل به همان آیات شد.
کاظم فرامرزی
گردان ضد زره
🕯خاطره سردار حاج قاسم سلیمانی، از سردار شهید حاج احمد کاظمی🕯
هیچ جلسه ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت كه او یاد باكری و خرازی و همت و این شهدا را نكند.
هیچ نمازی ندیدم، كه احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نكند وپیوسته این ذكر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود و بعد گریه می كرد.
از دست دادن احمد همه را ناراحت كرد، اما آن چیزی كه بچه های جبهه با احمد دلخوش بودند و با رفتن او غمگین شدند این بود كه، احمد تداعی رفتارهای جنگ بود، تداعی خلوص، صفا، پاكی، صداقت بود.
وقت سخن با احمد ناخودآگاه آدم را به یاد خرازی می انداخت، به یاد همت می انداخت، حیای احمد آدم را به یاد آن انسان پر از حیای جنگ می انداخت.
ما اهل اینجا نیستیم، ما اهل جای دیگر هستیم🙂
باید برای اونجا خیلی تلاش کنیم👊. دلهـ❤️ـا رو بسپاریدبه #خدای متعال ، متوسل شوید به ائمه اطهار؛ در راس اونها #امام_حسین(ع) شهـیــد عزیز🌷.
امروز زیر پرچم حضرت آیت الله العظمی #خامنه ای داریم این سپاه و این لشکر رو اداره می کنیم، که تحویل بدیم به #حضرت_مهـدی_عجل_الله_تعالی_فرجه .🌸🍃