eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
93 فایل
🔸اینجا بهت مهارت قشنگ زندگی رو آموزش میدم. 🔹ازدواج موفق💍🔹همسرداری💑 🔹موفقیت✌️🔹ترک رابطه حرام💔 💌 آیدی پاسخگویی وثبت نام دوره : @omidi_admin 💌آنچہ گذشت: @Alireza_omidi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
⭕️ هر موقع توی زندگیتون احساس خستگی و تکراری بودن کردید بدونید که رابطتون با هدف کمرنگ شده!
👈 اگه آدم مدام به نزدیک شدن به خدا فکر کنه هیچ وقت خسته نمیشه. هیچوقت زندگی براش تکراری و خشک نمیشه. هر روز که از خواب بیدار میشه احساس طراوت و تازگی و انرژی میکنه! ✍
💥همسرتان یک درخت نیست! 💥 پس وقتی در مورد او صحبت می‎کنید از اسامی اشاره مثل "این" یا "اون" استفاده نکنید! یا کلمه های "ببین" و "الو" و "آهای" ✍
002.mp3
1.86M
❇️ آینده نگری و حجاب 2 💢 نخست وزیر اسرائیل: ایران با موارد نظامی متوقف نمیشود بلکه با فیلم های سینمایی و بیحجابی میتوان ایران را نابود کرد... Ⓜ️ موقع چک کردن گوشی ،گوش کنید 🔸 استاد پناهیان ✍ ➺『@Alirezaomidi_70🌿』
📸 پیاده به سوی حرم یار 🔹در آستانه فرارسیدن شهادت امام رضا(ع) زائران با پای پیاده درحال رفتن به مشهد هستند
enc_16553712361067061382721.mp3
4.49M
"نماهنگ امام رضا خیلی دوست دارم... گروه سرود نجم الثاقب
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شورش سلبریتی ها و اغنیا علیه فقرا، برای اولین بار در تاریخ 💬 استاد حسن عباسی 📍 ۳ مهر ۱۴۰۱ - بابل
خانوووووووم....شــماره بدم؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟ خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟ این‌ها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید. بیچــاره اصـلا" اهل این حرف‌ها نبود. این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد. روزی به امامزاده‌ی نزدیک دانشگاه رفت، شـاید می‌خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی. دخترک وارد حیاط امامزاده شد، خسته، انگار فقط آمده بود گریه کند. دردش گفتنی نبود. رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد، وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی می گفت انگار. خدایا کمکم کن... چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود، با صدای زنی بیدار شد. خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی مردم می‌خوان زیارت کنن. دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند. به سرعت از آنجا خارج شد و وارد شــــهر شد، امــــا، اما انگار چیزی شده بود، دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد. انگار محترم شده بود، نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی‌کرد! احساس امنیت کرد، با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه! فکر کرد شاید اشتباه می کند!، اما اینطور نبود. یک لحظه به خود آمد، دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته... . نوشته شده توسط ماهر نیسی ✍ ➺『@Alirezaomidi_70🌿』
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#داستان خانوووووووم....شــماره بدم؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟ خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مـــ
خانوووووووم....شــماره بدم؟😱 خانوم خوشــــــگله برسونمت؟😳 خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟😉👆