eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
93 فایل
🔸اینجا بهت مهارت قشنگ زندگی رو آموزش میدم. 🔹ازدواج موفق💍🔹همسرداری💑 🔹موفقیت✌️🔹ترک رابطه حرام💔 💌 آیدی پاسخگویی وثبت نام دوره : @omidi_admin 💌آنچہ گذشت: @Alireza_omidi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
✨🕊✨ 👶#تربیت_فرزند 4 فصل اول {محبت به فرزند} 💡میخ
✨🕊✨ 👶 فرزند 5 فصل اول {محبت به فرزند} میتونید حدس بزنید که تو قسمت قبلی چرا اون خانم اونجوری رفتار میکرد و زندگیش رو به جهنم تبدیل کرده بود؟؟ خب، میخوایم علت رفتارهای این خانم رو تو دوران پیدا کنیم... ❣❣❣❣❣❣❣ 💡 به احتمال زیاد فضای تربیتی دوران کودکی این خانم خالی از بوده، یعنی به اندازه کافی در گرفته نشده، کلمات محبت آمیز بهش نگفتن، 🔺پدر و مادری نداشته که با تموم وجود رو به روش بنشینن و به درد و دل هاش گوش کنن و باهاش همدلی کنن. گاهی اوقات ازش بپرسن : امروز تو ناراحتی؟ امروز خوشحالی ؟ چی شده ؟ 🔺یا اینکه پدر مادرِ این خانم طوری رفتار نکردن که اونا رو به عنوان راهنما قبول کنه و ازشون راهنمایی بخواد یا اصلاً در دوران کودکی وقتی براش نذاشتن و باهاش بازی نکردن. 💟@sahebzaman14💟
💌 امام صادق (ع) فرمودن : مردی خدمت پیامبر ص رسید و گفت: هرگز بچه‌ام را . وقتی این مرد رفت، پیامبر (ص) فرمودن: این کسیه که از نظر من . 🔖خشت اول چون نهاد معمار کج .... تا ثریا می‌رود دیوار کج دقت کنین!! 📌تو این فضای آروم آروم این رسوب ذهنی تو ذهن این خانم شکل گرفته که کسی نیست بهش محبت کنه، بی‌کسه، کسی دوسش نداره. جالبه به علت وجود چنین رسوب ذهنی‌ای با شوهرش اینطور رفتار میکنه. اینجا این سخن پیامبر(ص) کاملاً روشن میشه که چرا فرمودن: «یادگیری در کودک مثل کَندنِ نقش روی سنگه»..!! 🌀این خانم تو ذهنش نهادینه شده که؛ من بی‌کسم و کسی به من محبت نمی‌کنه! در نتیجه که نشونه‌ی بی محبتیه رو . {بخش 2} 💟@sahebzaman14💟
💌 وقتی به کودک دادید... 👤✨ امام علی (ع) 💟@sahebzaman14💟
✨🕊✨ ⚙️ 8 💯 (الف) ✍🏼یه مادر با پسر چهار و نیم ساله‌ش برای خرید به بازار رفته بود. مامانه به بچه‌ش گفت: 🎉راستی امشب تولد مامان بزرگته، اگه دوست داری می‌تونی از این فروشگاه براش بگیری. پسر داشت میگشت تا یه کادوی مناسب پیدا کنه. 👈🏼بالاخره یه بسته سُک سُک، لواشک و پاستیل رو برای کادو به مامان بزرگش انتخاب کرد. ❣️پسر فکر میکرد که بهترین هدیه دنیا رو برای مامان بزرگش خریده و مامان بزرگ بخاطر این هدیه خیلی خوشحال میشه و اون رو به عنوان بهترین هدیه دنیا قبول میکنه ... 💞💜💕💝 💗پسر با این تصورات بچه گانه ذوق کرده بود و سر از پا نمیشناخت! اقوام دور هم جمع شدن و 64 سالگی مامان بزرگ رو جشن گرفتن. نوبت کادو دادن پسر کوچولو که رسید، کادوش رو با ذوق و شوق تمام به مامان بزرگ داد و انتظار داشت شدیداً تشویق بشه، اما ... 😒مامان بزرگ کادو رو گرفت و با یه آفرین ساده جریان رو تموم کرد. پسرک خیلی ناراحت شد. 💔 ‼️پیش مامانش اومد و سؤال کرد: چرا مامان بزرگ از کادوی من ذوق نکرد و خیلی خوشحال نشد⁉️ .💟@sahebzaman14💟
⭕️دوستان!! 🔅می‌خوام این داستان رو با هم تحلیل کنیم: 🔹به نظر شما چرا پسر نتونست کادوی مناسب برای مامان بزرگش تهیه کنه؟ 🔸چرا برای دادن یه هدیه‌ی ساده این همه انتظار داشت؟ 🔹و چرا مادربزرگ موقع گرفتن هدیه خیلی با گرمی رفتار نکرد؟ 💡کاملاً درسته، چون پسر دنیای مادر بزرگشو نمی‌شناخت و نمی‌تونست دنیا رو از دید اون ببینه. 💟شاید اگه دنیای مامان بزرگش رو می‌شناخت و می‌تونست به نیازهای دنیای سالمندی فکر کنه، براش یه عصا میخرید و کلی ازش تحسین و تمجید میشد. 💟@sahebzaman14💟
📌امروز می‌خوام شما رو با یه واژه‌ی روانشناسی که تو زندگی زناشویی خیلی مهمه، آشنا کنم، 💟این واژه « »!! ✔️همدلی یعنی قدرت درک دنیای دیگران، حساس بودن به نیازها و احساسای دیگران!! ❌و در مقابل خودمحوریه که عدم قدرت دیدن دنیا از دیدگاه دیگرانه. 🔻متأسفانه گاها این خودمحوری تا بزرگسالی می‌مونه. 💬در ادامه جریان یه مُراجع رو براتون تعریف میکنم.... 💟@sahebzaman14💟
  •●❥  ❥●• روز به روز از کیوان فاصله میگرفتم و به افشین نزدیکتر میشدم.. چند وقت بعد افشین دوباره ابراز علاقه کرد؛توقع داشت منم هم متقابلا اینکارو انجام بدم!!! نمیدونم چرا،اما اینبار ترسی وجودم روفراگرفت.. ترسیدم از این دوستت دارم های تایپ شده توی صفحه ی گوشی.. ترسیدم از اینکه دلم بی هوا بلرزه... ترسیدم از اینکه کسی بهم میگه دوستت دارم که نامحرمه و همسرم نیست!!! ترسیدم و لرزیدم... تمام تنم می لرزید... تا ساعات ها جواب افشین رو ندادم اون مدام پیام میفرستاد اما من گوشه خونه کز کرده بودم و زل زده بودم به نقطه ای نامعلوم... حس کردم سقوط کردم سقوط آزاد.. اما چطور نفهمیده بودم؟! تمام مکالمه روزای اول یادم بود همش گفته بودم درست نیست! یعنی چی درد و دل.. من همسر دارم!! وای من همسر د ا ر م😢 به اسم همسر که رسیدم بغضم ترکید های های گریه کردم😭 انقدر گریه کردم تا کمی آروم شدم توی آینه خودمو نگاه کردم،چشمام قرمز شده بود همش تو فکر بودم شب کیوان منو با این چشمهابینه،چی بهم میگه... به افشین گفتم اگر یه کلمه دیگه حرف از علاقه بزنه؛دیگه تو اینستا نمی مونم بزور قبول کرد! میخواستم همون شب از دنیای مجازی بیام بیرون.. اما وابستگی کار دستم داده بود!!! سخت بود یهو از کسی که 3ماه تمام برا دردودلام وقت گذاشته بود و گاهی کمکم کرده بود دل کند! مثل معتادی شده بودم که هی میگفتم از فردا، از فردا دیگه ترک میکنم آروم آروم روزای چت کردنمون رو کم کردم؛بعدش تایم چت ها رو.. دیگه استرس و اضطراب سراغم نمی اومد.. ترس چک شدن گوشیمو نداشتم.. حس میکردم یه پرنده ام.. پرنده ای که از قفس آزاد شده.. ادامه دارد... 📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛 💟@sahebzaman14💟
1⃣ ✍ 3 🙄 مدیریت چشم؛ قسمت سوم 🌸 پیشوای صدق و راستی، امام صادق(علیه السلام)فرمود:   😌 هیچ کس با چیزی چون فرو گذاشتن چشم، خود را حفظ نکرد؛ چراکه چشم خود را از نگاه به حرام باز نمی‏دارد مگر آنکه پیش از آن، عظمت و جلال خداوند را در دل خویش احساس کرده باشد. 💝 💟@sahebzaman14💟