یک کلمه طیبه در عالم قرآن وجود دارد، که هر کس آن را در جریان زندگی روزمرهاش سیر کند، شبیه حسینبنعلی میشود!
و آن این است که:
هر اثری در عالم از أللّه است...
و این همان چیزی است که میگویند که:
حضرت حسین هر چه به لحظات شهادت نزدیک میشدند، صورتشان گلگون و آرامششان بیشتر میشد!
انگار لحظه به لحظه سیر میکردند که هر چه در این عالم هست از طریق الله است و حقیقت تأثیرها در عالم همه از الله است و کسی که اسباب را هم به این نحو ببیند که دارند کار خودشان را میکنند، ولی حقیقتش مال الله است؛ معلوم است با این سیر گلگون میشود. معلوم است که دارد بزرگترین حقیقت عالم را سیر میکند و آرام میشود!
أباعبدالله در سیر عاشورا دارد میبیند که علیرغم شکستها، اما جریان اصلی دست الله است...
#محمد_حسین_رحیمی
#محرم_۱۴۰۲
#کلمه_طیبه
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
مخاطبه با قرآن
۱۶ مرداد ۱۴٠۲
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ
آيه ١٠٥ سوره مائده
وقتی انسان، توجه به خود و محوريت خويشتن بينهايتش داشته باشد و داراى اين نگاه عمیق باشد که خداوند از رگ گردن به او نزدیکتر است، در تمام امور، هدایت مى شود و گمراهی دیگران، برای او خسارت و ضرری به بار نمیآورد.
وقتی انسان، اين توجه را داشته باشد و در مسیر خود، حرکتش را به درستی انجام دهد و در این زندگی روزمره، خود را فراموش نكند، جهان اطراف او نمیتواند او را از منافع حقیقی اش دور کند. هر چقدر هم مسيرهاى دیگران، جهان، گروهها، حکومتها و قدرتهای جهانی و ... باطل و نادرست باشد، مسیر انسانی را نمیتواند از بین ببرد.
گرچه در این کلام، "گمراهی و ضلالت"، به ظاهر فقط به انسانها معطوف مى شود، اما شاید با ملاک عقلی معطوف شود به از دست دادن هر چیزی که در این جهان در اطراف ما وجود دارد، از اموال، اشیاء، پروژههای کاری، مشکلاتی که در مسیر انسان در خانواده، شغل، بستگان، ارتباطات و گروهها برایش حاصل میشود، مشکلاتی که در امور غیر انسانی برايش حاصل مى شود و هر چیزی که مى تواند از دست دهد...
گمراهی به معنای از جاده خارج شدنِ هر چیز تکوینی براى انسان است؛ اینها هرگز نمیتوانند به او ضرری بزنند.
ضرر انسان، تنها به این نیست که چیزی را از دست بدهد، یا گمراهى براي حاصل شود، یا از مسیرش بماند! منافع انسان و هر چیزی که در مسیرش نیازمند اوست عام هست؛ ممكن است او در فضای مدیریتی خود، در سرپرستی نسبت به فرزندانش، در ارتباطی که با خانواده میگیرد و در همهی اشیاء مادی و غیر مادی و انسانی و غیرانسانی اش، نیازهایی داشته باشد که این نیازها، به مسیرش و به منافع و درخواستهای حقیقی اش برمیگردد؛ همه ى اینها در حرکت درست انسانی، بايد تامین شود.
اگر تعقل این آیه درست انجام شود، همه چیز بايد در جای خود قرار گیرد؛ همه چيز انسان در زندگی وسیع خود _نه فقط در زندگی شخصی و در خلوتش _ در آن زندگی عامش، در همهی ارتباطاتى که با اشیا، عناصر، اشخاص و هر چیزی که در این عالم وسیع وجود دارد و هر چیزی که منفعت حقیقی او حساب مى شود.
این حقیقت، با توجه به نفس حاصل مى شود؛
آن چیزی که انسان در نگاه حقیقی و هویت واقعی و در انتخابهای بنیادینی که کرده است،
هرچه که خواستید از این هویت و از این حقیقت، و در انتخاب بنیادین شما هست، این در تک تک اعمال و رفتارهای شما و در همهی منافع شما و با همهی اطرافیانتان، با همهی کارهایی که دارد و با هر اقدامی که میکند، تامین می شود، به شرط اینکه "عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ" خودتان را فراموش نکنید.
"لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ"
كسيكه که بر راه نادرستی می رود و با قصد یا بدون قصد قرار است به شما ضرر رساند، اگر شما این هدایت ذاتی و هدایتی که با "علیکم انفسکم" حاصل مى شود را داشته باشید، این ضرر وارد نمیشود.
همهی چیزایی که شما نیاز دارید، برایتان تامین می شود، به شرطی که از این واقعيت پاسداری کنيد؛ به شرط اینکه گرفتار امور بیرونی نشويد، بهانه هاى بيهوده برای خود درست نکنید و از این حقيقت، که مانند خورشید جلوی چشم شما گرفته شده است، غافل نشويد.
این حقیقت، بالاترین حقیقت است و چیزی نیست غیر از "أنفسكم"
. همین نفسها و خودها و هویت شما و خویشتن نامتناهى، که از همه چیز به خداوند، دیانت و مسیر حق و دانایی و توانایی و موفقیت و کامیابی و حتی لذتهای مادی، نزدیکتر است.
کسی که این مسیر را برود، حتی در این دنیا هم به لذتهایی میرسد که آنهايى که غافل شده اند هرگز نمیرسند؛ آن هم بخشی از این هدایت است و همه چیز با یک حقیقت حاصل می شود و آن، حقیقت ِدرخشان خویشتن است، به شرطی که آن را پاس داريد...
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
#مرداد_۱۴۰۲
@Allaamehwisdom
زندگى با قرآن
۲۳ مرداد ۱۴٠۲
وَالضُّحَى ﴿۱﴾
وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى ﴿۴﴾
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى ﴿۵﴾
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى ﴿۶﴾
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿۷﴾
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿۸﴾
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾
قسم های خداوند همچون قسمهای ما نیست؛ تمام کائنات در اين قسم همراه او هستند و این قسم، قسم تکوینی است. عالم با همهی وجود و گردش و قوا، به آن چیزی که خداوند قسم میخورد، شهادت میدهند و این شهادت، شهادت تکوینی است. این قسم نيز بر چیزیست که بدیهی و روشن واضح است:
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى
خداوند نه تو را رها میکند و نه دشمن توست.
اگرچه این واضح است، اما این همان مطلب واضحی ست که ما با تمام وجود، روز و شب، با تمام حرکاتمان با آن، مخالفت میکنیم؛ نه اينكه آن را نمیبینیم، بلکه میبینیم و مخالفت میکنیم و با تمام وجود، بر خلافش قدم برمیداریم.
پیوسته در اين واهمه هستیم که آیا خدا ما را فراموش کرده و دنیا و آخرت مان را از ما گرفته است؟!
به جای اینکه به حرکت خود، به اقدام خود و به وظیفهای كه باید انجام دهيم، بپردازیم، پیوسته نگران چیزی هستیم که هرگز نگرانی ندارد و در مقابل چیزی را که جای نگرانی دارد فراموش میکنیم.
ما پیوسته میترسیم که مبادا جهان با ما بد رفتار کند؛ جهانی که با تمام وجود در اختیار و در تسخیر ماست و تمام كائنات، چون بازی شطرنجی دارن بازی میکنن و میگردند تا ما به آن هدفی برسیم که خود انتخاب کردیم و وقتی که به این جهان آمدیم آن را فراموش کردیم!
هدفی که همهی وجود ما در جهتش است و اگر آن را فراموش کنیم کسی مانع ما نمی شود، اما وقتى در نگاه و عمل روزانه مان و در گردش روزگار و دور قمری، خلاف آن عمل میکنیم، این تناقض، زندگی دنیایی و آخرتی ما را نابود میکند. چیزی را انتخاب کردیم که در این زندگی روزمره، بر علیه آن اقدام میکنیم؛ نه این تضاد و تناقض را حل میکنیم، نه به یک سمتی میرویم و سمت دیگر را فراموش میکنیم!
وقتی این تناقض، مانع از به نتیجه رسيدنمان مى شود، همهی جهان را مقصر مى دانيم و خودمان را تبرئه میکنیم؛ روز و شب در حال تبرئه کردن خود هستیم.
خداوند قسم میخورد، به تمام کائنات، به روز و شب، به تاریکی و روشنی، به همهی این گردشی که هر روز شاهدش هستیم، که خداوند تو را فراموش نکرده، وا نگذاشته، دشمن تو نیست!
اما ...
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى
آن عاقبتی که باید به سمتش بروى، آن نگاه درستی که باید داشته باشی، آن نگاهی که باید به دو قدم آنطرفتر(آخرت) بياندازى، در مقابل این جلوى پا، در مقابل اين نوک بینی که پیوسته میبینی و آن را هم حتى خوب نمیبینی، آن نگاه بلند تو را نجات میدهد، دنیا و آخرتت را نجات مى دهد. در این تناقض و تضادی که تو گرفتار هستی و سوء رفتار، همهی جهان در کار هستند که تو را به هدفت برسانند.
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى
با همهی این بدکاریها، با همهی این اشتباهات، با همهی این خطاها و با همهی این کوتاهیها، به زودی در مسیری قرار میگیرى که باعث رضایت تو می شود.
اين جهان، این مشکلات، این گرفتاریها و این بالا و پایینها هم برای این است که این اعطا انجام شود و این اعطا بزودى انجام مى شود. چرا؟ چون خودت انتخاب کردی.
اگرچه اكنون این انتخاب را بهم میزنى، اما وقتی که آن حداقل از بدکاریهای تو، توسط کائنات نجات پیدا میکند، راضی میشوى. دلیلش هم این است که
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى
تو مثل یتیمی در این جهان هستى ، مثل انسانی که هیچ کمکی ندارد و این جهان است كه به تو پناه مى دهد، امنیت مى دهد، کمک میکند و تو را نجات میدهد.
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى
این هدايتِ روحی و معنوی که هست را، آیا خودت به دست آورده اى؟
اگر آن بد عمل كردن ها، اشتباهات، سرگشتگی و گمراهیهای تو، از طریق کمک جهان، بهبود پیدا نمیکرد، چگونه میتوانستى به این هدایت برسى؟
اینکه خداوند نسبت به پیامبر(ص)، این کلمات را میفرماید، دلیل بر این است که این گمراهی، گمراهی عملی نيست، چون پیامبر(ص) که گمراه نبوده است، اما حتی هدایت پیامبر(ص) و هر انسانی، با کمک همهی عالم صورت میگیرد و این خداوند است که از طريق تمام كائنات، کمک میکند.
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى
تو تنگدست بودی و نیازهای فراوانی در خود و اطرافت بود و از طریق کمکهایی که از طریق نظم این جهان به تو می شود، بینیاز شدی. همهی اینها علامتی بر این است که به حرکت تو، از طریق جهان، کمک مى شود، و ما اين امر را با چشم خود میبینیم؛
تمام جهان، طبق علم امروز به هم مربوط است.
ادامه👇
ادامه👆
اگر در گلكسىهایی که یک میلیارد سال نوری از ما دورتر هستند، حرکتى خلاف جهت حركت چند مترى ما صورت بگیرد، اثرش، همچون موجى که در دریا از طریق نور ماه و ستارگان ايجاد مى شود، جهان را تغییر میدهد و چه بسا به سبب آن، همین حرکت چندمتری من هم به نتیجه نرسد!
همهی این ها با نظمی که در جهان هست معنی پیدا میکند، اما ما برعکس، تنها خودمان را میبینیم و فکر میکنیم که ما هستیم كه در حال حرکت هستيم!
وقتی که چند حرکت کوچیک به نتیجه نمیرسد چنان فغان بر مى داريم، انگار که تا حالا ما بودیم که به اینجا رسیدیم!
خداوند مى گويد، تویی که یتیم بودی، در این جهان کسی را نداشتی، چگونه تا اینجا رسیدی؟
آیا فقط با کمک مادر و پدر بوده؟
آنها خود در این جهان یتیم بودند و بدون كمك این عالم امکان نداشت که تو به اینجا برسی. درک و فهمی که پیدا میکنی.
این هدایت فکری، چگونه صورت گرفته؟
تا اینجا چگونه آمدى؟
همان خدایی که تا اینجا تو را رسانده و جهانی که در دور گردشش، به تو کمک کرده که تا اینجا برسی، پس از این هم همین گونه خواهد بود و همینطور تو را به جایی مى رساند که رضایت پیدا کنى.
اما تو هم یه عمل کوچك از خودت داشته باش؛
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰)
حداقل کاری که دربارهی جهان و دربارهی خودت میتوانی انجام دهى این است که:
اين ها را فراموش نکن!
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾
و از این نعمتی که سرتاسر وجودت را فرا گرفته، در وجود خود روایتی کن، تا این روایت بر جانت بنشیند و جانت روشن شود.
خودت با دست خودت، روحت را تاریک نکن! این تاریکی، به تو نه امر دنیایی میدهد، نه آخرتى!
این جهان، در حال کمککردن به توست، تو هم این را ببین و این دیدن را در وجودت روایت کن.
این مشعل وجودی را روشن کن تا آن رضایتی که قرار است در نهایت به تو برسد، بیشتر، زودتر و کاملتر بشود؛ اين رضایت به تو میرسد، در حدی که انتخاب اولیه ت هست و جهان میتواند به تو كمك كند و تو میگذاری و خرابش نمی کنى.
اما بیا با این حرکتهای درستى که یاد میگیری، این نعمت، رضایت، هدفمندی و رسیدن و وصول را کاملتر، اساسیتر و بهتر كن و این دست توست...
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
#تابستان_۱۴۰۲
@Allaamehwisdom
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین بن علی(ع) تنها انسانى که در آن تاریخ زيسته، نيست؛ یک حقیقت برتر است، روحی ست که بر جهان و بر همه ى زمانها حاکم است.
@Allaamehwisdom
هيچ موجودى در جهان نيست، مگر از رحمت پيامبر خاتم(ص) برخوردار است.
پيامبر(ص) طبق صريح آيه قرآن و روايات، رحمت براى تمامى عالميان؛ از انسان و حيوان تا جمادات و اشياء است.
با نگاه بيرونى، اين رحمت، رحمتى از جانب آسمانها نيست كه با دعا براى ما نازل شود!
انبياء، اولياء و حجت خداوند، همچون روح اين جهان و روحِ روح ما هستند و بر ما تسلط دارند، لذا حقيقتِ رحمت و رحمانيت پرودگار، پيامبر(ص)، امام معصوم(ع) و صاحب الزمان(عج)، از رگ گردن به ما نزديكتر است.
درك و زنده كردن حقيقت نبوى و حقيقت رحمانيت در وجود، براى ما وقتى حاصل مى شود كه در گرفتاريها و بن بست هاى زندگى كه گلويمان را مى فشارد، نگاهمان طورى تغيير كند كه نور اميد را ببينيم.
توجه به حقيقت رحمانيت، اميد، ايمان، اعتماد و سعه ى صدر مى آورد؛
اين سينه ى گشاده، براى همه ى ما با همه ى مشكلاتمان قابل حصول است؛ از طريق توجه به نفس و گم نشدن در زندگى روزمره، حب و بغض ها و ...؛ اين توجه مى تواند آثار شگفتى داشته باشد تا آنجا كه انسان خود را مخاطب اين كلام قرآنى ببيند؛ الم نشرح لك...
توجه به اين حقيقت نبوى، راه ميانبر به سعادت زندگى دنيا و آخرت است؛ اينكه از هر طريق، لحظاتى به حقيقت خود و حقيقت نبوى توجه كنيم و بجاى ياس، بلند شويم؛
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ
ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی
همه ى رنج و مصيبتهاى پيامبر(ص) براى امتش هست؛ در جهت احياى مقام انسانيت و خليفة اللهى و خلاصى از گردونه ى روزگار و گامى برداشتن. با توجه به حقيقت رحمانيت و حقيقت نبوى(ص) و مايوس نشدن و حركت، مى توان در مسير پيامبر گام برداشت...
#محمد_حسین_قدوسی
#بیست_و_هشت_صفر_۱۴۰۲
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
زندگی با قرآن
۱۷ مهر ١٤٠٢
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا
هر قدر انسان از درون، به حقيقت نامتناهى كه با او در وحدت است، توجه حقيقى كند، باعث سرريز شدن اين حقيقت به اين جهان مى شود و اين، همان رسالت حقيقى و الهى اوست.
رسالت الهى اين نيست كه انسان از روى فقه، دستورالعملهاى ظاهرى و آنچه كه خيال مىكند وظيفهى اوست، عمل كند.
رسالت الهى؛ رسالتى که تصنعى نيست، اللهای که توهمى نيست! حقيقت رسالت الهى چيزى است كه از درون انسان مى جوشد، اين جوشش از جنس ديگرى است؛
يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ
ابلاغ اين رسالت، ابلاغ ظاهرى همراه با دستور، سخنرانى، امر به معروف و ارشاد نيست، بلكه ابلاغ واقعى جلوهی وجودى فرد است؛ چونان درخشش خودبخودى كه در اختيار او نيست. وقتى انسان از درون خود، لبريز مىشود، رسالت حقيقىاش نمايان مىگردد.
وَيَخْشَوْنَهُ
اين ترس، ترس بيرونىِ تصنعى نيست كه انسان از خداى ارباب آسمانها و جزاى او بترسد! اين خشيت، خشيت وجودى است و توجه حقيقى است كه انسان به ذات نامتناهى در درونش پيدا مىكند و آن را كامل مىكند.
وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ
اينكه انسان توجهش را از همه چيز مىكَند، ناشى از همين جوشش درونى است.
وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا
اين محاسبه نيز، محاسبه و نظمى حقيقى است كه از ذات انسان و حقيقت درونىاش مىجوشد.
چينشى كه از ذات انسان بر زندگىاش حاكم مىشود با حساب و كتابها، دستورات و توجههاى بيرونى، كاملا متفاوت است.
گرچه دسترسى به حقيقت برتر اين تجربه، به سهولت حاصل نشود، اما براى همه ما در همان سطحى كه هستيم قابل حصول است؛ با مراقبه، توجه، مداومت و نظم...
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْراً كَثِيراً
ذكر كثير، مراقبت انسان از توجه او به نامتناهى ست. توجهى كه بخاطر بروز بيرونى پيدا كردنِ علاقه او به اين حقيقت، حاصل مىشود.
در اين صورت است كه انسان در دو راهیها، بزنگاهها و نقاط حساسى كه مىتوانند او را در حب و بغضها، سياست، اجتماعيات ...غرق كنند، سعى مىکند مراقب باشد تا جوشش درونىاش شكل بگيرد.
وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا
همراهى اين توجه با نظمى ظاهرى (نظم صبح و شام) كمك مىكند، به نقطهاى برسد كه حقيقت، از درونش بجوشش در آيد.
اين امر، سخت و دور نيست و هر لحظهاى كه انسان به خود توجه كند، و نقطهاى را كه در آن ايستاده و مسيرش را به درستى ببيند، به تناسب همان نقطه و وضعيت، رسالت الهىاش و چينش ذاتى كه مىتواند زندگىاش را بر اساس آن انجام دهد، برايش قابل حصول مىشود؛ بشرط اينكه خودش هم بخواهد...
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
ظرفِ متّصل
در ریاضیات یک معادلهای هست با این عنوان که ظروف متصله اتحاد در سطح دارند، نه اتحاد در ظرفیت! بیست ظرف مکعبی را در نظر بگیرید؛ این بیست مکعب از پایین با همدیگر ارتباط دارند. ظرف یک متر مکعبی، دو متر مکعبی، سه متر مکعبی تا ده متر مکعبی، از این طرف؛ از آن طرف هم از ده تا یک متر مکعب؛ اینها از پایین با همدیگر اتصال دارند. در هر کدام از اینها شلنگ آب را بگیرید، مثلا در ظرف ده متر مکعبی، اگر یک بند انگشت از آن را آب بگیرد، دهه تای دیگر هم همان یک بند انگشت را آب میگیرد؛ هیچ فرقی نمیکند، چون اتحاد در سطح دارند. باران که میآید علیالسویه میآید.
این بیست مکعبی که مثال زدم، ده تای آن را مثبت در نظر بگیرید، و ده تایش را منفی؛ از بالا باران رحمت مساوی میآید؛ «یا دائم الفضل علی البریه». آن ظرفهای مثبت چه یک متر مکعبی باشد چه ده متر مکعبی باشد، انگار داخل آن تصفیهکننده هست، آلوده هم برود تمیز میشود؛ بعضیها ظرف وجودشان پاککننده است! بعضیها هم هستند که ظرف وجودشان آلوده است؛ یعنی هر چقدر هم باران رحمت ببارد، به تعبیر آن شاعر، «در باغ لاله روید و در شورهزار خس»
آلیاژ غیر مؤمن چون اتصال به عالم بالا ندارد، مثل یک آبِ منقطع است. هر طنابی به عالم بالا منقطع است، غیر از طناب اهلبیت عصمتوطهارت؛ «حبلالله المتین» هستند. به هر کس امید ببندی به طناب منقطع چنگ زدی؛ «حبلالله» معصوم علیهالسلام است. به هر لامپ و هر چراغی و هر نوری متمسک شوی؛ خیالِ نور است، نور نیست. بالأخره تا مدتی نور دارد. اگر کسی به شما صد تا محبت کرده، اگر میلیونها محبت هم بکند، یک جایی قطع میشود. هرچقدر هم دوست داشته باشد، قطع میشود؛ اصلا خاصیتش انقطاع است، غیر از اهلبیت عصمتوطهارت که اتصال دارند.
کسی که خدا و اهلبیت را انتخاب نمیکند، در تعبیر روایت هست اگر آبی که در زلالی و طهارت، مثل آب بهشتی است، بنوشد؛ بسمالله هم بگوید، الحمدلله هم آخرش بگوید، به خونِ چرک و لحمِ خنزیر تبدیل میشود! آلیاژش، آلیاژی است که آب فرات را هم لحم خنزیر میکند. اما اگر کسی مؤمن باشد، هر آلودگیای که بیاید را پاک میکند؛ آلیاژِ وجودش طاهر و آرامبخش است. اگر حرفهای ناجور بشنود، اینقدر وجودش گسترده و تمیز است که انگار این آلودگی در وجودش حل میشود.
اهلِ دنیا بعضیها ظرفشان یک متر مکعب است، بعضی بیشتر؛ اما بعضیها ظرفشان در کفر وسیع است. تعبیر قرآن این است: «وَلَٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا» حتی وقتی بمب اتمی میاندازند و صدها هزار نفر میمیرند، عین خیالش نیست؛ معلوم است ظرفیتش خیلی زیاد است. ولی از آن طرف مؤمن، «أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» شرح صدر دارد. در کربلا هم باشد، اتفاقی برایش نمیافتد و شیرین میبیند؛ «و ما رأیت إلا جمیلا»، با اینکه بهترین مخلوقات خدا رفتند.
باران به یک اندازه میآید؛ اما یک وجود آن را آلوده میکند، و یک وجود آن را مطهّر میکند.
من و شما وجودهای یک متر مکعبی هستیم. هر چقدر مراتب ایمان بیشتر شود... خدای تبارک و تعالی وعده داده که هر چقدر شکرگزار باشید، ظرف شما وسیعتر شود. اما اتحاد در سطح دارید؛ نه در ظرفیت. یعنی بلایا هم به یک اندازه میآید؛ در روایت هست «أنّ بلایا عَلَی البریّة، مَقْسُومةٌ عَلَی السویّة» یعنی بلا به یک اندازه میآید، اما این ظرف شماست که متفاوت دریافت میکند. ظرفِ اهلبیت عصمتوطهارت متر مکعب برنمیدارد، بینهایت هستند. امام زمان و امیرالمؤمنین و اهلبیت از جهت ظاهری مثل ما هستند، ولی واسطه فیض هستند؛ «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» هستند، ولی از «يُوحَىٰ إِلَيَّ» برخوردارند. اگر عبد باشیم، ما را به کمال میرسانند. همانطور که خودشان منبع نور هستند، ما را هم نورانی میکنند. اما اگر نخواهیم چراغ وجودمان را خاموش میکنیم!
💬 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادتپرور(ره)
@AllaamehWisdom