زندگى با قرآن
٨ آبان ١٤٠٢
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا
رحمت و شفايى كه در قرآن براى مؤمنين، وعده داده شده است و امراض و مشكلات آنها را بر طرف مىكند، در زندگى ما كجاست؟ مايى كه سرتاسر زندگى مادى و معنوى مان پر از مشكل، سختى، گرفتارى و گردنههاست و پيوسته به دنبال راهى براى نجات از اين مشكلات و حل آنها هستيم!
پيوسته در انديشه و توهم خود در خدمت قرآن هستيم، در قالب قرآن پژوه، قارى قرآن، داراى انس با قرآن و حافظ قرآن. پس چرا از اين رحمت و شفا برخوردار نمىشويم؟! آيا ما از زمره ى آن ظالمينى هستيم كه قرآن جز خسارت، چيزى به آنها اضافه نمىكند؟! بعيد است؛ ظالمينى كه به شقاوت مىرسند و با قرآن به عداوت مى پردازند، دشمن قرآن مىشوند و قلبشان سياه مىشود. بعيد است ما در اين مرحله باشيم!
اما چگونه است كه چيزى از اين قرآن درك نمىكنيم؟
دليلش اين است كه ما براى خود ادعا داريم؛ اگرچه دردهاى زيادى داريم اما اين درها را نمىخواهيم از طريق قرآن دوا كنيم!
طبیبِ عشق مسیحا دَم است و مُشفِق، لیك
چو دَرد در تو نبیند، که را دوا بکند؟
درد بسيار مىكشيم، اما خود را طبيب دردهامان مىشمريم و اين ظلمى كه مىكنيم از جنس ظلمهايى نيست كه باعث شقاوت انسان مىشود، بلكه ظلمى است نسبى؛ در مرحلهى خودمان و به قدر مشكلات خودمان. ظلم ما به اين است كه در مشكلات به انديشه، تفكر و آنچه داريم، دلخوش هستيم و توهم داريم كه از اين طريق مىتوان آن را حل كرد. حتى وقتى احساس عجز، همهى وجودمان را مىگيرد، هرگز روحمان به سمت قرآن، همچون طبيبى كه به او ايمان داريم، نمىرود!
قرآن براى كسى شفا و رحمت است كه به آن ايمان دارد؛ اين ايمان، ايمان ذهنى و عقيدتى نيست. اينگونه است كه وقتى انسان درد دارد، به سراغ قرآن برود و همه ى انديشهها و تفكرات را كنار بگذارد و ايمان داشته باشد كه بايد با اين مخاطبه و مواجهه حل گردد.
همچون انسانى كه بسمت طبيبى مىرود و سراپا گوش است تا از او نسخهاى دريافت كند و به آن عمل كند، ما نيز در مواجههى با قرآن بايد اين حالت را داشته باشيم و زندگى روزمره و دردمان را در دستانمان بگيريم و آن را عرضه كنيم و آمادهى شنيدنى با تمام ايمان و وجود باشيم. آنگاه جواب را از قرآن خواهيم گرفت و شفا و رحمت وجودمان را در بر مىگيرد.
اما هر يك از ما در مرحلهى خودمان، ظالم هستيم؛ در همين اندك رجوعمان به قرآن، يا تمركز نداريم يا توجه نداريم يا با ادعاهاى ناخودآگاهِ بسيار و قضاوت در مورد جهان و مشكلات خود و ديگران، با هزاران انديشه و توهم به سمت قرآن مىرويم و آنگاه تنها چيزى كه نمىشنويم قرآن است؛ چون آنقدر صدا در ذهن ما فراوان است كه صداى قرآن به گوشمان نمىرسد!
وقتى به خدمت و مواجههى با قرآن مىرويم، راهى نداريم جز انعطال اين زندگى، اين توهمات، انديشهها، قضاوتها، اين نسخههايى كه پيوسته براى خود در حال پيچيدن هستيم.
اين طبيب عشق را مىپذيريم، اما خودمان هزاران ادعاى طبابت داريم. بسيار دردمند هستيم، اما به ازاى هر دردى، هزاران طبيب در وجود ما در حال سر و صدا است؛ در اين بازار مسگرها كه طبيبهاى مدعى در وجود ما به مسگرى مىپردازند، صداى قرآن چگونه به ما برسد؟!
طبيب مسيحا دم، در اين هواى مسموم و سمى كه همهى وجود ما را فرا گرفته، چه دمى مىتواند بفرستد؟
ايمان عملى به اين است كه در همين لحظه كه در خدمت قرآن هستيم، نگاهمان به قرآن باشد و به شفا و رحمتى كه قرار است به ما برسد و زندگى روزمرهمان را در خدمتش قرار دهيم؛
نه اينكه اين زندگى روزمره را رها كنيم و به عبادت و مناجات و ترك دنيا بپردازيم، بلكه اگر شفاى همين دنيا را از قرآن بخواهيم، قرآن در همان لحظه، به ما ارزانى مىدارد. اما وقتى ما با ظلم نسبيمان به محضر قرآن مىرويم، به ما چيزى نمىرسد.
بازگشت به اين قرآن ساده است؛ با مقدماتى، لحظهاى همهى سر و صداها را خاموش كردن و تنها شدن؛
مقدمات نيز، اين است كه انسان آماده باشد براى يك لحظه قضاوتها، تفكرات، ادعاها، طبابتها و نتيجهگيریها و نگاهش را به جهان تعطيل كند. آن هنگام، اين شفا و رحمت چون بارانى سيلآسا كه بر وجود انسانى تنها در كوير نازل مىشود، سرتاسر وجود و عطش و هرآنچه او نياز دارد را پاسخ مىدهد و سيراب مىكند.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#محمد_حسین_قدوسي
#زندگي_با_قرآن
#رو_در_رو_با_قرآن
#مخاطبه
@AllaamehWisdom
زندگى با قرآن
۱۵ آبان ۱۴۰۲
«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»
يأس و ناراحتى از چيزى كه از دست میدهيم و شادى بهسبب چيزى كه بهدست میآوريم، طبيعت زندگى انسانى ماست.
پس چرا پروردگار اين امور را نهى میكند؟!
چرا نتيجه گيرى شده است كه هدف از خلقت جهان و مهندسى كائنات اين است كه انسان، از اين حالت طبيعى فاصله بگيرد و در نهايت اينگونه بيان شده؛«وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»؟ آيا اينها گردنكشى است؟!
حقيقت اين است كه جهان براى اين آفريده شده است كه ما به ظرفيتى برسيم كه از گردش روزگار و دور قمرى آن فراتر رويم.
همه حوادثى كه در اين جهان رخ میدهد بر طبق مهندسى روشن و پيچيده و تنظيم شده است؛
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»
هر چيزى كه بصورت مشكلات و مصيبتها، چه در بيرون و چه در درون ما رخ میدهد، همه در تنظيم الهى و در كتاب آسمانى كه مسلط بر اين جهان است، طبق برنامهريزى موجود است.
«إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»؛ اين امر براى خداوند سهل و كوچك است.
هدف اين تنظيم چيست؟
هدف، عبادات، توسلات، مناسك و رفتارهاى گاه و بيگاه انسانها نيست. گناهى كه انسان میكند ضررى به خدا نمیرساند و تلاشى كه میكند ارزشى در آن راه ندارد!
آنچه كه بايد رخ دهد و ارزشمند است و هدف از خلقت انسان است، فراتر رفتن او از اين دور قمرى و افزايش ظرفيت وجودى اش است.
ابتدايىترين هدفى كه از اين برترى و افزايش ظرفيت، براى انسان پيدا میشود اين است كه از حوادث مايوس و ناراحت يا خوشحال و مغرور نگردد.
اما هدف بزرگتر، والاتر و كاملتر اين است كه انسان درك كند كه از اين جهان، چيزى درك نمیكند! درك اين جهالت، درك اينكه محدوديتى كه در وجودش هست، در مقابل اين جهان بینهايت و عينيت بيرونى، كمارزش است، بالاترين هدف است.
هدف اين است كه انسان، قدرت پيدا كند كه وارد زندگى روزمرهی خود شود و با جهل ها و درك هايى كه به بن بست میرسند، سازگارى پيدا كند و با زندانى كه او را محدود كرده است، مانوس شود و بفهمد كه فراتر از اينها جهانى هست. اما ما پيوسته مقاومت میكنيم!
اگر گناهى انجام دهيم، چنان آشفته میشويم كه گويا خداوند از آسمان نازل شده و همين يك گناه ما را ديده است! و برعكس وقتى به نتيجهی معنوى میرسيم چنان فخر و شادى در وجودمان غليان میكند كه گويا آسمانها را فتح كردهايم!
هدف، فراتر رفتن از اينهاست؛ هدف اين است كه متوجه شويم اين وجود محدود ما، خيلى كوچكتر، ضعيفتر، جاهلتر و كمارزش تر از آن حقيقت نامتناهى است كه در وجود ما و در همهی كائنات هست و ما با او متحد هستيم.
اين كه خداوند در مورد اين حس طبيعى كه در ما هست، اينگونه میفرمايد: «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»، به اين معناست كه اگرچه حالت منفى، غرور و گردنكشى كه در اشقيا هست، ممكن است هرگز در ما به آن حد از شقاوت نرسد، اما اندكى از اين حالت، میتواند برايمان حادث شود، مانند؛ توجه كردن به حالات ظاهرى خود و سرخوشى كه حتى از معنويت ها براى ما پيدا میشود.
در مقابل، پروردگار، از ما فراتر رفتن از اينها را میخواهد؛ رسيدن به سيرى فراتر از اين، جارى شدن در اين رود هستى و همهی خوبيها، بديها، ماديت و معنويت خود را كم ارزش محسوب كردن...
در اين صورت هست كه انسان، مخاطب آيهی پيشين قرار میگيرد: «سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ».
فرموده است بشتابيد بسوى مغفرت، نه اينكه بشتابيد بسوى كارهاى نيكی که انجام میدهید! بشتابيد بسوى چيزى كه از جهان نامتناهى میآيد؛ گشايش، آمرزش، مغفرت.
«وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»
بهشت رهايى، بهشت جارى بودن، بهشت حقيقى اين جهان كه عرضش عرض آسمان و زمين و تمام كائنات است.
«أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ»
آنهايى كه متوجه شدند چيزى فراتر از درك خودشان هست و گردنكشى در برابر اين مسائل نمیكنند!
«ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ»
اين برترى است كه خدا ارزانى میدارد، نه آنچه كه ما كسب میكنيم و راه رسيدن به اين فضل الهى، رها كردن خود محدودمان، با انديشه هاى محدود، خوبيهاى محدود و بديهاى محدود است. رها شدن از هر حساب و كتابى، حتى محاسبات روزانهمان كه اگرچه وظيفهی انجامش را داريم، اما ارزشى ندارند. وظيفهی ما فراتر رفتن از همهی اينهاست...
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#مخاطبه
#زندگي_با_قرآن
#محمدحسین_قدوسی
@Allaamehwisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
زندگى با قرآن ٨ آبان ١٤٠٢ وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرآن براى كسى شفا و رحمت است كه به آن ايمان دارد؛ اين ايمان، ايمان ذهنى و عقيدتى نيست. اينگونه است كه وقتى انسان درد دارد، به سراغ قرآن برود و همهی انديشهها و تفكرات را كنار بگذارد و ايمان داشته باشد كه بايد با اين مخاطبه و مواجهه حل گردد.
همچون انسانى كه به سمت طبيبى مىرود و سراپا گوش است تا از او نسخهاى دريافت كند و به آن عمل كند، ما نيز در مواجههى با قرآن بايد اين حالت را داشته باشيم و زندگى روزمره و دردمان را در دستانمان بگيريم و آن را عرضه كنيم و آمادهى شنيدنى با تمام ايمان و وجود باشيم. آنگاه جواب را از قرآن خواهيم گرفت، و شفا و رحمت وجودمان را در بر مىگيرد.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
@Allaamehwisdom
زندگى با قرآن
٢٩ آبان ۱۴۰۲
«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»
از ظاهر اين آيات میتوان اينگونه حدس زد كه مسجد الاقصى و سرزمينهاى اطرافش و حوادثى كه حول آن رخ میدهد، در سرنوشت و تاريخ جهان و بشريت جايگاه و اثر ويژه و ماندگارى دارند.
اين كه پيامبر اسلام(ص)، بنده خاص پروردگار كه در سرزمينى ديگر، در جوار مسجدالحرام زندگى میكند، در سيرى باطنى و شبانه به مسجدالاقصى میرود، نشان دهنده جايگاه ويژه آن است كه سير پيامبر(ص) هم بايستى در آنجا انجام گيرد!
تاكيد بر اين كه حول مسجدالاقصى، بركتهاى ويژهای است، نشان میدهد كه اين بركتها بايد در سرنوشت بشريت اثرگذار باشند؛ نعمتها و نزولات خاص الهى كه براى انسان و هدايت او هستند، بايد از اين سرزمينهاى اطراف مسجدالاقصى، به بشريت برسد.
اين كه پيامبر اسلام(ص) براى ديدن آيات الهى، در سيرى باطنى و شبانه به اين سرزمينها میرود، همراه با تاكيد خداوند بر دو صفتى است كه اينجا ذكر شده؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ».
بعلاوه، پر حادثهترين قوم جهان به ظاهر آيات، يعنى بنى اسرائيل در اين جا مستقر هستند. حوادثى كه براى آنها رخ میدهد و دو وعدهای كه خداوند به آنها میدهد، و بالا و پايين شدنى كه اين قوم در اين سرزمين دارند نيز خاطرنشان شده و پروردگار میفرمايد؛
«وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا»
دوبار در اين سرزمين، سركشى و طغيان میكنيد...
و در مورد حوادثى كه هر بار بر سرشان میآيد، میفرمايد؛
«فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ ۚ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا»
... جنگجويانى را بر شما مسلط و حاكم كرديم
«ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا»
باز شما را برگردانديم و موقعيتى بهتر از قبل به شما ارزانى داشتيم...
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ۚ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا»
«... وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا ۘ...»
اگر به فساد برگرديد ما هم بر میگرديم...
اين كه در مقابل اينها، گروه مومنانى هستند كه پيوسته در سرنوشت جهان اثرگذارى دارند، شايد براى ما حاوى اين درس باشد كه اين، سرنوشت و وضعيت ما در درون خودمان است!
همان چيزى را كه اكنون در شرايط بيرونى میبينيم، گويا در درون ما جريان دارد؛ در حصر و محاصره قوم طغيانگر هستيم. خدا و اهل بيت(ع) و حضرت صاحب(عج) كه خليفه الهى بر زمين است، پيوسته از ما میخواهند كه از اين شرايط حصر خود، كه در اثر قواى طغيانگر درون و بيرون ماست، بيرون آييم.
اين طغيان فقط توسط بنى اسرائيل، مستكبران جهان و مترفين نيست. چيزى كه براى آنها امكان فراهم میكند، طغيانى است كه درون هر كدام از ما حاكم است. اگر اين طغيان درونى و وجودى نباشد، هرگز طغيان بيرونى، امكان غلبه بر جهان و مسجد الاقصى پيدا نمیكند و شرايطى كه شاهد هستيم محقق نمیشود!
ما همانقدر كه در درونمان طغيانگر هستيم، همان قدر هم در مقابل اين طغيان، برخوردار از هدايت الهى هستيم؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ».
اين حصر، پيش از آن كه در مورد مسجد الاقصى باشد، در مورد سرزمين و مسجد درونى ماست و ما موظفيم براى غلبه بر اين طغيان درونى، مبارزه كنيم و همه تلاش و كوشش خود را به كار ببريم.
همانطور كه مشاهده میكنيم در شرايط بيرونى، كمبود امكانات رفاهى و پزشكى و هزاران مشكل ديگر نمودار هست، در درون ما هم همين حقيقت در جريان است، اگرچه كه غافل هستيم!
نيروهاى فاسد و طغيانگر درونى همين فشار، قحطى و كمبود امكانات را براى ما برپا كرده اند و ما بدون استقامت، حركت و قيام لله به نتيجه نمیرسيم.
ما بايستى با حركت به سمت حضرت صاحب الزمان(عج) كه خليفه الهى بر روى زمين هستند، براى آزادى مسجد درونىمان قيام كنيم؛ چه با حركتهاى شبانه و سحرگاهى به سمت مسجد درونىمان، چه با حركت روزانهای كه به تلاش و كوشش و توان انسان مربوط میشود. بايد اين حركتها را تا پيروزى كامل ادامه دهيم و هر كس در اين حركت پيشتازتر است، به خداوند نزديكتر و در اين مسجد، مقيمتر است.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
@AllaamehWisdom