↷❈🔅❂⚫️❂🔅❈↶
#خطبه_فدکیه
و آن گاه که خداوند برای پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبهگان با قدر و منزلت گردیده، وشتر نازپرورده اهل باطل به صدا آمد، و در خانه هایتان بیامد، و شیطان سر خویش را ....
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄
#انا_لله_و_انا_علیه_راجعون
#بی_مادر_شدیم
▪️ دلم از روضه های فاطمیه
گرفته در هوای فاطمیه
▪️ بیا ای التیام روی نیلی
بیا صاحب عزای فاطمیه
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
#أین_الإمام_المنتقم
@Allah_Almighty
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
#وای_مادرم
شیعیان مرتضی رخت عزا بر تن کنید
خانهی شیر خدا غرق عزای فاطمهاست
#لعن_الله_قاتلی_یازهرا_علیها_السلام
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
@Allah_Almighty
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
#شهادتحضرتزهراسلاماللهعلیهاتسلیت
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست
"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"
آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست
"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست
خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش
از این به بعد، دختر دردانه ی علیست
حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست
باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟
در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟
پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!
ای پاسخ سلام بدون جواب من
چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من
از کار من همیشه گره باز کرده ای
تنها تو در به روی علی باز کرده ای
هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو
یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو
باشد قبول همسفر من! برو ولی...
از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...
احساس های دخترمان پس چه می شود؟
تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟
زهرا قرار بود، سپر من شوم نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!
حرف از فراق بین تو و من نبود که!
اصلا قرار زود پریدن نبود که!
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
آن روز روی قلب علی خورد میخ در
بدجور آبروی مرا برد میخ در
آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود
بانو حلال کن که علی دست بسته بود
با ضربه ی لگد شده همدست میخ در
کار تو را به فضه کشاندست میخ در
ای چاه، بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار، در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز
آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز
#داوود_رحیمی
@Allah_Almighty
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
1_45612413.mp3
7.87M
🏴 #نوای_فاطمی
چقده سخته دنیا بی فاطمه ...
🔺 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
@Allah_Almighty
❦☀️❦✥🕊✥❦☀️❦
Shab1Fatemieh2-1393[06].mp3
5.85M
🏴 #نوای_فاطمی
روضه ی زهرای اطهر می کشد ما را ...
🔺 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
@Allah_Almighty
❦☀️❦✥🕊✥❦☀️❦
#درد_دل_مولا_علی_با_چاه 😔
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم، باغم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند ...
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#مابیخیال_سیلی_مادرنمیشویم
@Allah_Almighty
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
4_5974356988283323541.mp3
9.97M
#میم_مثل_مادر ❤️ ۱۲
استادمحمدشجاعی
سیرِ تاریخیِ
دلواپسی های حضرت زهرا
و مژده هایِ جبرائیل
به کجا ختـــم می شود؟
@Allah_Almighty
♥️ صلوات_خاصه_حضرت_زهرا_س
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بَنيها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
زهرا(س) شدی که نام علی(ع) را عَلَم کنی
پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی
🏴 سالروز شهادت حضرت فاطمهیزهرا(س) تسلیتباد
@Allah_Almighty
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
✅ شعر بعد از شهادت حضرت زهرا
___________________________
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
حالا میان خانه اش کوثر ندارد
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد
بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد
مولاست با طفلان بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان
دائم کنار بستر خالی نشسته
چشمان بارانی خود را باز بسته
هی روضه می خواند به یاد دست بسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته
با چادر خاکی که بر روی سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت
حق علی را هیچ کس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد
این خانه دیگر دست نان آور ندارد
«دیگر حسین بن علی مادر ندارد»
پروانه ای که پهلویش را در گرفته
حالا از این خانه شبانه پر گرفته
شب ها کنار قبر زهرای جوانش
می سوخت از داغ جوان قد کمانش
وقتی رمق می رفت او از زانوانش
سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش:
زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی
دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی
با من نگفتی غصه ی غصب فدک را
با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را
شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر
در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر
بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن
برخیز تا این خانه را از نو بسازم
برگرد تا کاشانه را نو بسازم
کج می کنم بانو سرِ مسمارها را
خود در میارم سنگِ این دیوارها را
دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را رو به کوچه می گذارم
انگار وقت رفتنم نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته
نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم
زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته
حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
@Allah_Almighty
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•