🔴 در مناجاتها و ادعیه نیز میبینیم:
«أَعُوذُ بِكَ رَبِّ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ؛ خدایا پناه میبرم به تو از سستی و بیحالی»
⚠️ آن عبادت و دعایی برتر و مطلوب است که از سر عشق و محبت به خدای متعال باشد؛ و عبادتی که با تنبلی و سستی همراه باشد، نشان از بیراهه رفتن است.
📚 بهجتالدعاء، ص٢۴
@bahjat_ir
هدایت شده از جعبه لینک
قدرت دیکتاتوری رسانه ای / استاد پناهیان
https://www.aparat.com/v/ry8DQ
////
راه مقابله با جنگ رسانه ای
https://www.aparat.com/v/BjlY3
///
مسخره کنندگان و انتخابات
https://www.aparat.com/v/Eg3Le
///
چرا عده ای از علما ساکتند ؟!
https://www.aparat.com/v/Kskvc
///
خاطره استاد پناهیان و روزنامه نگار
https://www.aparat.com/v/doz9X
حمید داوودآبادی، رزمنده و نویسنده کتب دفاع مقدس به تازگی پست جالبی از سه رفیق هم سن که در سهروز موالی شهید شدند را منتشر کرده است:
عکس حجلهای سه نفره
دی ماه 1365 بود. گردان حمزه که ما در آن بودیم، در خط مقدم ارتفاعات قلاویزان در مهران، مستقر بود. آن روز دوربین را آوردم رفت دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم.
از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره.
امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت!
ده روز بیشتر نگذشت که ما را از مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای پنج در شلمچه.
دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، به شهادت رسیدند.
محسن کردستانی متولد: 1348 شهادت: سه شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت زهرا(س) قطعه 27 ردیف 88 شماره ت
احمد بوجاریان متولد: 1348 شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاکسپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت زهرا(س) قطعه 28 ردیف 43 مکرر شماره 20
ستار امینی متولد: 1348 شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار: بهشت زهرا(س) قطعه 29 ردیف 23 شماره 5
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔲 پینگپُنگ بازی باخدا!
🔲 ببین توپ را کجای میز میاندازد؟
➖ خدا مثل یک مربی دلسوز است که مدام دارد با ما تمرین میکند. ما ۲۴ساعته داریم با خدا پینگپُنگ بازی میکنیم! ببین مربیات توپ را بیشتر کجای میز میاندازد که تو نمیتوانی بگیری؟ معلوم میشود تو در آنجاها ضعف داری؛ باید روی این نقاط ضعف خودت کار کنی.
➖ خداوند در طول زندگی، مثل یک مربی دلسوز برای تو عمل میکند و تو در واقع داری با مربیات بازی میکنی. هر دفعه که توپ را به یک طرفی انداخت، تو باید متوجه شوی که منظورش چه بوده و چه چیزی را میخواهد به تو بگوید؟
➖ این مربی فوق حرفهای، به تو فشارِ طاقتفرسا نمیآورد، گاهی نیز فرصت میدهد که تو بتوانی نقاط قوت خودت را نشان بدهی و سرِ حال بیایی! و بعد دوباره میرود سراغ نقاط ضعف تو و دوباره همان گوشهای میزند که تو ضعف داری!
➖ شما وقتیکه محاسبۀ نفس را شروع کنی، کمکم میبینی که خدا اکثر توپها را به این گوشۀ میز میاندازد، پس معلوم میشود که تو در این نقطه، مشکل داری. در این صورت خدا را میبینی و ضعفهای خودت را میبینی.
➖ هر کسی میخواهد صدای خدا را بشنود، باید محاسبۀ نفس کند. چطوری صدای خدا را میشنوی؟ انگار دارد میگوید: «دیدی امروز چهکار کردی؟ من اینرا از تو پرسیدم؛ دوباره این امتحانِ را از تو گرفتم...»
➖ البته نباید انتظار داشته باشی از همان روز اول-که محاسبۀ نفس را شروع کردی- صدای خدا را بشنوی! باید مداومت داشته باشی. لوسبازی درنیاور! همان روز اول انتظار داری فرشتههای آسمان بر تو نازل بشوند؟!
👤 علیرضا پناهیان
#محاسبه_نفس
@Panahian_ir
رکورد سریعترین اخراج از کلاسم اونجایی بود که معلم عربیمون اومد سر کلاس؛ گفتم البرپا...!
آیا خداوند متعال در حرام رزق و روزی ما را قرار داده است؟
آیا درمان در حرام است؟