عربخالقی درباره🎶🔍🔍💡💡💡💡 بهترین خاطرهاش در پیادهروی اربعین میگوید
: در یکی از سالها حالم خوب نبود، اما تصمیم گرفتم در این مراسم حضور داشته باشم و تا جایی که بتوانم پیاده بروم، برای همین زود به زود استراحت میکردم. در مکانی که روی صندلی نشسته بودم، روبرویم چند زن و مرد ایرانی استراحت میکردند. در همین حین یک آقای عراقی کنار آنها ایستاد
✅✅✅
. بعد که این چند نفر ایرانی رفتند، گروهی دیگر در آن مکان نشستند، باز مرد عراقی نزدیک آنها شد، این مرد عراقی چند مرتبه این کار را تکرار کرد.
وی با صدای بغضآلودی میافزاید: به ذهنم خطور کرد که شاید این فرد سارق باشد. برای همین پیش او رفتم، الحمدلله زبان فارسی بلد بود، من هم یک مقدار عربی بلد بودم. از وی خواستم توضیح دهد. در ابتدا امتناع میکرد. از او خواهش کردم.
در نهایت گفت: تا ۲ سال پیش در ایام اربعین موکب داشتم، اما الان ورشکسته شدم و دیگر آهی در بساط ندارم. با این وجود میخواهم به زوار امام حسین (ع) خدمتی کنم. برای همین کنار آنها میایستم تا سایهبان آنها باشم و آفتاب، زائران را اذیت نکند.
خاطرههای تلخ و شیرین از مواجهه ایرانیها و عراقیها را برایم ارسال کنند. مجموعهای از این خاطرههایی توییتری را با کمی تغییر در ادبیات روایتکنندههایشان، در این گزارش جمعآوری کردهام:
حامد عسگری: رفیق داشتیم تو کربلا سه راهی برق میخواست. رفت داخل مغازه و گفت: «حبیبی ثلاث طریق کهربا» مغازهدار هم اومد بیرون شروع کرد به زبان خودش آدرس دادن!
عباس حسیننژاد: میگفت: بین جمع هر کی رفته بود از صاحبخونه عراقی نمک بگیره نتونسته بود. خانم میانسال که بیسواد هم بود، رفت و با نمک برگشت! همه شگفتزده شدند که چه طور توانسته منظورش رو برسونه. بعدا معلوم شد که رفته بود جلوی صاحبخونه، انگشت اشارهش رو یه بار زده بود به کف دست؛ یه بار روی زبون! میزبان عراقی هم فهمیده و بهش نمک داده بود!
حسن صالحی: بنده خدا میخواست بگه «به اینجا» عربیاش خوب نبود گفت: «تو هییر» (To here) راننده تاکسی یه لحظه برق از چشماش پرید!
سید محسن صدرینیا: بزرگواری همراهمون بود که سرشیر میخواست، به مغازهدار گفته بود: «رأس الاسد موجود؟» مرد عراقی همینطور متعجب مونده بود!
صدرا: من یه بار به سختی داشتم عربی جور میکردم واسه راننده تاکسی. طرف گفت «آقا من فارسی بلدم راحت باش». خاکم کرد.
خاصف: فامیل ما میخواست به مرد عراقی حالی کنه که بیسکوییت رنگارنگ میخواد. هی میگفت: «سیدی... انا ارید الوان الوان»
فواد رمضانی: با داییام سوار ون بودیم. به راننده میگفت: «الزود باش الزود باش» یه جا ایستاد تا نماز بخونیم. دست راننده عراقی رو گرفت و به فارسی گفت: «کجا میری؟ النماز... وقتالنمازه!» بزرگوار به اضافه کردن "الف لام" به اول کلمات علاقه خاصی داشت. فکر میکردم اینجوری داره عربی حرف میزنه!
رضا ایروانی: رفته بودیم مسجد کوفه، توی صف ورود به مسجد، یه بنده خدایی رو بازرسی خیلی گیر بهش دادن. اعصابش خرد شد. گفت: «یعنی چی! أنا دروغگو؟»
راحیل: یهدونه از این صابونتیوپیها دستم بود و میخواستم دستم رو بشورم. یه خانم عربی مسواکش تو دستش بود و دنبال خمیر دندون میگشت. تا منو دید هی اشاره میکرد از این بریز روی مسواکم! هرچی تلاش کردم نتونستم بهش بفهمونم که این صابونه نه خمیر دندون! هیچی دیگه... تسلیم شدم. صابون رو براش ریختم روی مسواکش و از اون طرف فرار کردم.
سید علیاکبر: وارد کوفه شدیم و مثل سال قبل برای استراحت به موکب میثم تمار رفتیم. موکب آقایون و خانمها کنار هم بود. ورودی موکب خانمها یه نگهبان آقایی روی صندلی نشسته بود و کسی که با خانومش کار داشت، نگهبان با میکروفون اسم خانم می گفت و اون بنده خدا صدا میکرد. بنده بیرون موکب منتظر خانم بودم که یکی از هموطنها دنبال پتو میگشت. از بنده خبر گرفت، بنده هم ایشون به اون نگهبان حواله دادم. این بنده خدا هم که در جریان وظیفه نگهبان نبود، تا بهش می رسه میگه: پتو! پتو! نگهبان هم میکروفون رو گرفت و گفت: خانم پتو! خانم پتو!
آقای سیاستمدار: دو سال پیش که برای اولین بار رفته بودم اربعین، از چیزهایی که سر کلاس مکالمه یاد گرفته بودم استفاده میکردم موقع برگشت، راننده ون که فکر میکرد من خیلی بلدم، نزدیکهای مرز از ماشین پیاده شد و اومد چندتا جمله گفت و منتظر جواب من شد! منم هاج و واج نگاش کردم و گفتم: ماذا؟ کلی خندید... بعدش کلی با اشاره و زبان بدن و پانتومیم و... حالیم کرد که باید تو مرز پول کرایه رو از مسافرا بگیرم و بدم به راننده دیگهای که جای اون قرار بود ما رو تا مرز ببره! فهمیدم که کلاسها خیلی مفید نبوده! مخصوصا تو لهجهسخت عراقی!
♻️ اگر انسان سیاسی نباشد، حقایق را درست نمی فهمد
رهبر معظم انقلاب:
🔹من معتقدم در همهی کارها، اگر انسان سیاسی نباشد، درست نمیتواند حقایق را بفهمد. سیاست یک عطر و بوی خاصّی است. مثل این است که شما گلی را میبرید پیش کسی که شامّه ندارد. همه چیز را از این گل میفهمد، اما یک چیز را نمیفهمد. شما نمیتوانید بفهمید که او این را نمیفهمد، او هم نمیتواند بفهمد که شما چیزی اضافه بر او دارید و میفهمید. او، غیرقابل توجیه است. چشمش هم کور نیست که بداند نمیبیند؛ نه.
🔹آدمهایی که شامّه ندارند، بعضیشان تا آخر عمر نمیفهمند که شامّه ندارند. یک چیزی ببینند، میگویند «بوی خوبی دارد»، اما درک درستی از این قضیه ندارند. سیاست، چنین چیزی است. یک حقیقت است که در یک پدیده به وجود میآید و آن را آدمی که بینش سیاسی دارد میبیند. اصلاً نمیشود آن را به کسی که بینش سیاسی ندارد، نشان داد.
🔹ما سرِ یک قضیهای با آقایی که مرد محترمی هم بود، بحث میکردیم. من دیدم واضحترین امور را به او میگویم و او ملتفت نیست. او تعجّب میکرد که من چرا این حرفها را میزنم؛ من هم تعجّب میکردم که او چرا نمیفهمد! ۱۳۷۲/۰۳/۳۱
🔺کانال حمید رسایی🔻
Eitaa.com/rasaee
هدایت شده از حمید رسایی ✔️
.
♻️ پیرو تاکید رهبر معظم انقلاب در دیدار روز 12 آبان سال ۹۶ با دانشآموزان و دانشجویان بر مطالعه درس آموز اسناد لانه جاسوسی آمریکا، دانلود رایگان همه این اسناد از لینکهای زیر امکان پذیر است:
🔻 | دانلود مجموعۀ ۱۱ جلدی اسناد لانه جاسوسی
📂 | جلد اول:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/1.pdf
📂 | جلد دوم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/2.pdf
📂 | جلد سوم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/3.pdf
📂 | جلد چهارم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/4.pdf
📂 | جلد پنجم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/5.pdf
📂 | جلد ششم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/6.pdf
📂 | جلد هفتم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/7.pdf
📂 | جلد هشتم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/8.pdf
📂 | جلد نهم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/9.pdf
📂 | جلد دهم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/10.pdf
📂 | جلد یازدهم:
basij.aut.ac.ir/usemb/farsi/11.pdf
🔺کانال حمید رسایی🔻
Eitaa.com/rasass
هدایت شده از نو+جوان
💭 جفت پوچ!
❗️ با متحدانشان مثل دستمال کاغذی رفتار میکنند!
🗑 دیگر که قابل استفاده نبودند، آن ها را دور می اندازند.
👌 همانطور که آقا در دیدار دیروز فرمودند:
«کسانی که گرایش به این دارند که برویم با آمریکاییها سازش کنیم، بیخودی نقشهی بیاساس و بیپایه میکشند!»
💫 آیت الله سیدعلی خامنهای و نوجوانان ایران اسلامی
🌱 @Nojavan_Khamenei
کیایی نژاد:
▫️ ﷽
#زمان_شاه
✖️توهم بزرگِ ارزانی #قبل_انقلاب!
✅ @shobhe_shenasi
✅ نسل امروز با شنیدن نرخ کالاهای زمان #پهلوی حسرت ارزانی آن زمان را میخورند. این در حالی است که مقایسه نسبی قیمتهای آن زمان و اکنون گواه نادرستی ادعای ارزانی قبل از انقلاب است!👇
◀️ سال ۴۹، حقوق یک کارمند در ماه ۲۰۰ تومان و حقوق یک معلم ۵۰۰ تومان و قیمت یک خودروی پیکان ۱۸۰۰۰ تومان بود. اگر کارمندی قصد خرید پیکان داشت با پسانداز حقوق ۹۰ ماه و یک معلم با پسانداز حقوق ۳۶ ماه خود قادر به خرید پیکان بود. درحالی که امروز یک کارمند با حقوق حداقل ۱.۵ میلیون تومان میتواند با پرداخت ۱۵ ماه حقوقش صاحب پراید شود .
✅ @shobhe_shenasi
◀️ در سال ۵۰ ، دستمزد روزانهی یک کارگر در شهری مثل فردوس در خراسان جنوبی ۲۵ تا ۳۰ ریال بود یعنی یک کارگر اگر سه روز و نیم کار میکرد میتوانست یک دلار بخرد در حالی که امروزه کارگری با مزد ۳۵ تا ۴۰ هزارتومان در روز با مزد روزانهاش قادر است ۸ دلار خریداری کند.
◀️ در سال ۵۴ ، یک حلب ۴.۵ کیلویی روغن نباتی ۲۹ تومان قیمت داشت که معادل مزد ۵ روز کارگری با حقوق روزانه ۶۰ ریال بود اما امروزه یک کارگر با مزد کمتر از یک روز خود یک حلب روغن میخرد.
◀️ سال ۵۴ ، مرغ منجمد کیلویی ۱۰۵ ریال فروخته میشد. یعنی اگر یک کارگر تمام مزد روزانهاش راپرداخت میکرد نهایتاً ۶۷۰ گرم مرغ خریداری میکرد در حالیکه امروزه یک کارگر با مزد روزانهاش حداقل ۴ کیلو مرغ میخرد.
◀️ در زمان پهلوی قیمت نان سنگک ۵ ریال بود و کارگری که در روز ۶ تومان مزد دریافت میکرد میتوانست 12 نان سنگک بخرد ولی امروزه یک کارگر با مزد ۳۵ هزارتومان قادر است ۳۵ عدد نان سنگک بخرد.
✅ @shobhe_shenasi
📚منبع: آرشیو روزنامه های دوره پهلوی از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ (بیداری ملت)
🔹 در کنار مقایسهی فوق باید دو نکته دیگر هم اضافه کرد؛
۱. ملاک اصلی در سنجش وضعیت اقتصادی و رفاهی، قدرت خرید مردم است. اگر همه چیز ارزان باشد اما پولی در دست مردم نباشد تا خرید کنند، چه ارزشی دارد؟
۲. قدرت خرید مردم در حالی افزایش یافته که هزینههای جدیدی در زندگی مردم وارد شده که قبلاً نبوده است. مثلاً تلویزیون، مبل، اینترنت، برگزاری مجالسی چون عروسی در تالار و.... قبل از انقلاب در سبد اقتصادی مردم وجود نداشته است.
ــــــــــــــــ
☑️ پاسخ شبهات فضای مجازی👇
✅ @shobhe_shenasi
✅ @shobhe_shenasi
هدایت شده از دفاع مقدس
🌗 بعداز خواندن هر دو رکعت نماز شب، می خوابید و بیدار می شد تا دو رکعت دیگر بخواند از او سوال شد چرا؟
🌻 در جواب گفت «نفس را باید رنج داد تا پاک شود»
🌷#شهید_عطری ، #سیداحمد_پلارک
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
🌴 #سید_احمد_پلارک
🌷 #شهید_معطر
▫️در زمان جنگ در یکی از پایگاههای پشت خط به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همواره بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در یک حمله هوايى هنگامی که او در حال نظافت بوده، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
وقتی امدادگران در حال جمع آوری زخمیها و شهیدان بودند، با تعجب متوجه میشوند که بوی گلاب از زیر آوار میآید. وقتی آوار را کنار مى زنند با پیکر پاک این شهید روبرو مى شوند که غرق در بوی گلاب بود.
پیکر شهید را در بهشت زهرای تهران، در قطعه ۲۶ به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب در اطراف مزار او احساس میشود و سنگ قبر شهید همواره نمناک است به طوری که اگر سنگ قبر را خشک کنید، از طرف دیگر سنگ نمناک میشود.
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
🌷راز معطر بودن مزار شهید
در 13 سالگی تا به هنگام شهادت (23سالگی) نماز شبش ترک نگردید. شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا میکرد و اشک می ریخت. غسل روز جمعه، زیارت عاشورای هر صبح، ذکر 100صلوات در هرروز و100 بار لعن بنی امیه،خواندن مداوم سوره واقعه را هرگز ترک نکرد.
خاطرهای از دوستان شهید:
▫️در عملیات والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است. یک بار در جبهه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود، شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یکنفر مریض بشه بهتر از اینه که همه مریض بشن. بعد یکییکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شدیم که او از شدت سرما به خود می لرزد و از پاهایش خون می آمد.
▪️ بعداز خواندن هر دو رکعت نماز شب، می خوابید و بیدار می شد تا دو رکعت دیگر بخواند از او سوال شد چرا؟ در جواب گفت: «نفس را باید رنج داد تا پاک شود»
@Defa_Moqaddas