💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش اول
🔶 در ادامه ی بحث نسبت وظیفه و نتیجه ، امشب مطالبی را از جملات حضرت امام و حضرت آقا و برخی از بزرگان دیگر می خواهیم بر مطالب قبلی اضافه کنیم ، که از دیدگاه این بزرگان اینطور برداشت میشود که نتیجه و وظیفه یکسانند.
دو عبارت از سخنان امام خمینی (ره):
اولین عبارت برای سال 48 براساس نامه ای است که به سید محمد صادق روحانی فرستاده اند:
«به عقیده این جانب اگر انسان با اخلاص به تکلیف عمل کند ، چه نتیجه منظور وصل شود و چه نشود برد نموده است.
یعنی نتیجه برای خود تکلیف است ، هر وقت تکلیفی عمل شد ، خود این عمل نتیجه دارد.
«ٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنين» (توبه / 120)
خداوند اجر انسان نیکوکار را ضایع نمی کند.
پس هرکس هر کار خوبی انجام داد،حتی اگر از آن کار بهتر هم باشد ، باز هم نتیجه و ثواب دارد.»
دومی نامه ای است که امام به آیت الله شهید سید محمدرضا سعیدی دارند ، خیلی مفصل تر این را توضیح می دهند:
« از اوضاع شکایت نموده بودید ، آنچه مسلم است هر روز رو به وخامت است ، با وضع خودمان امیدی نیست مگر به توجه غیبی ان شاءالله تعالی ، لکن ما نباید در ادای وظایف منتظر نتیجه قطعیه باشیم.
اگر در محضر مقدس حق تعالی عامل به وظیفه معرفی شویم همین #نتیجه است.»
یعنی همین عنوانی که ما به آن معرفی شویم ، همین عنوان نتیجه است که به این عنوان ، #عبد می گویند که از همه مقامات و مراتب بالاتر است.
قرآن میفرماید:
《سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی》 (اسراء / 1)
آن کسی که خدا او را به معراج برد ، چه مقامی او را معراج برد؟
'مقام عبودیت'
در نماز هم همیشه پیامبر اکرم را به اول به عنوان عبد می خوانیم:
《و اشهد ان محمدا عبده و رسوله》
عبد بودن پیامبر از رسول بودنشان بالاتر است می دانستی؟
بعد میدانستی تو می توانی عبد شوی که عبد از رسول بالاتر است؟
خب آقا یعنی آیا می توانیم از پیامبر(ص) بالاتر شویم؟
نه ، چون پیامبر (ص) عبدی است که مقام عبودیتشان از مقام عبودیت هر کسی بالاتر است ، ولی تو می توانی که عبد شوی که از رسالت مهم تر است.
و همه نتیجه این است که عبد شوی.
قرآن کریم میفرماید:
《وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ》
ﻭ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻨﺪ ﻧﻴﺎﻓﺮﻳﺪﻳﻢ ؛(الذاریات/56)
خب ممکن است بگویید که 《لِيَعْبُدُونِ》 یعنی وظیفه ، نه ، 《لِيَعْبُدُونِ》 یعنی نتیجه!!
و وظیفه این است که این نتیجه را حاصل کنی.
صد درجه نتیجه داریم ، وظیفه ات این است که این صد درجه نتیجه را حاصل کنی.
یک سوال ، وظیفه داریم ، یعنی انجامش واجب است؟
الآن شما وظیفه دارید این حرف ها را گوش کنید ، واجب است یا مستحب؟
هیچ کدام ، حق است.
و چون وظیفه داری این حرف ها را گوش بدهی ، دیگر هرچه مانع داری باید برطرف کنی.
بعد چون وظیفه داریم این حرف ها را بزنیم ، باید هر آنچه که لازم است برای اینکه این حرف ها را بزنیم داشته باشیم.
پس وظیفه همان نتیجه است.
امام خمینی(ره):
«از خداوند متعال عمل به وظیفه را برای کافه مسلمین و خصوص اهل علم خواستار هستم.»
شهید سعیدی نامه ای به امام نوشتند به این شرح:
«می خواستم از مسجد اعراض کنم» (به خاطر اینکه شهید سعیدی از اذیت آزار مردم ناراحت شده بودند.)
امام در پاسخ می گویند:
«موجب تعجب است ، انسان در پستی که مشغول خدمت است باید با هر ناملایمی پایدار باشد.»
بعد شما ببینید امام ره ، هم مملکتی را اداره می کردند ، هم بحث های علمی داشتند و همینطور کار های متفاوتی را انجام می دادند که گویا می خواستند همه نتایج را حاصل کنند!!!
وقتی مشغول وظیفه می شوی عالم در مقابلت قرار می گیرد و آن نتایجی که قصد حصول آنها را داشتی از تو می گیرند.
برای همین با خودت فکر می کنی که این حتما وظیفه من نیست چون نتایج خوبی نمی بینم.
ادامه سخن امام ره:
«در نظر دارم که به یکی از آقایان ائمه جماعات در زمان فشار برای تغییر لباس (فشار در زمان رضاشاه برای تغییر لباس روحانیت) گفتم که اگر شما را مجبور به تغییر لباس کنند ، چه می کنید؟
بعد آن امام جماعت گفته بود که در منزل می نشینم و بیرون نمی آیم..
من گفتم: اگر مرا مجبور به تغییر لباس کنند و امام جماعت باشم ، همان روز با لباس نو به مسجد میروم ، چون باید پست ها را نگه داشت.»
اصلا می دانید امام چطور می فهمیدند که وظیفه کجاست؟
اینطور که وقتی می دیدند سنگ اندازی شده ، می فهمیدند که وظیفه است.
برای این ویژگی هاست که امام به مقامی می رسند که این همه شهید تربیت می کنند.
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #دوراهی_وظیفه_و_نتیجه
🔷 جلسه پنجم
🔶 بخش چهارم
🔶می خواهم یک ماجرایی از ازدواج خودم برایتان تعریف کنم.
یک زمانی بود بنده اصرار داشتم همسرم باید حتما سیده باشد.
آقازاده یکی از علما همسایه ما بود.
همسر ایشان با مادر بنده خیلی صمیمی بودند. گفتند چرا سیده می خواهید؟
بعد مادر ما گفتند که پسرم می خواهد با اهل بیت محرم شود و ... .
ایشان از قول حاج آقا (پدر شوهرشان که عالم بزرگی هستند) نقل می کرد که یکی از فامیل هایشان که طلبه بودند ، اصرار داشتند حتما با یک همسر سیده ازدواج کنند.
آن بنده خدا ازدواج کرد و صاحب دو تا فرزند هم شدند و بعد از مدتی طلاق گرفتند. خلاصه خودش و خانم و بچه هایش بدبخت شدند.
بعد حاج آقا فرمودند که این به خاطر اصراری بود که برای ازدواج با همسر سیده می کرد!
خیلی وقت ها نتیجه این شکلی است ، توسلاتی برای انجام یک کاری می کنی ولی سرانجام متوجه می شوی که باید آن کار را رها کنی.
مرحوم صفایی حائری می فرمود:
من یک حاجتی داشتم ، یک مدت طولانی اصرار می کردم که این حاجت را می خواهم. وقتی آن را به من دادند ، ده سال است از خدا می خواهم این را از من بگیرد!
《تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن/
که خواجه خود روش بنده پروری داند》
نتیجه را بسپار به خدا ، تو وظیفه ات را انجام بده.
ادامه سخنان مرحوم صفایی حائری:
ایشان می گویند به سوال کننده گفتم آقا اگر از سر هوا و هوس و تقلید و تلقین باشد ، فیلسوف و عارف و مجتهد هم بشوی ، باز به نتیجه نرسیدی چون این ها خود بت تو و مانع تو و مایه غرور تو خواهند شد.
یعنی مثلا اجتهادت مانع بندگی ات می شود.
اما اگر از روی شناخت وظیفه و در زمینه آزادی از هوس ها و حرف ها و جلوه های دنیا شروع کرده باشی ، از همین لحظه تو به #نتیجه رسیده ای!
همان لحظه که شروع می کنی وظیفه را انجام دهی ، همان لحظه نتیجه حاصل شد.
موسی کلیم الله از خداوند متعال پرسید:
یا رب کیف اصل الیک؟
خدایا چگونه به تو برسم؟
خداوند فرمود:
《قصدک لی وصلک الیّ؛
همین که مرا قصد کنی، به من رسیده ای».
(علامه جعفري. شرح و تفسير نهج البلاغه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1376.ج 26. ص71.)
=>وظیفه و نتیجه یکی است.
ادامه سخنان مرحوم صفایی:
«چون انسان یعنی همین از سطح غریزه ها حرکت کردن و در حد وظیفه راه رفتن.
و این است که به هنگام اجتهاد و عرفان و دانش های دیگر هم برسی این ها برایت بت نمی شوند و در وجود گسترده تو طوفان به پا نمی کنند و غرور تو را آب نمی دهند و پروار نمی سازند.
کسی که اینگونه شروع کند و کسی که اینگونه برخورد داشته باشد ، دیگر در انتظار نیست که به مقصد برسد.»
یعنی احساس نمی کند که عقب افتاده است ، مثلا بگوید فلانی هم درس ما بود ، مجتهد یا معروف شد.
«چون این مهم نیست که برسیم ، مهم این است که در راه باشیم.»
قرآن کریم می فرماید:
《وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﻨﺪ ، ﺍﻗﺎﻣﺖ ﮔﺎﻩ ﻫﺎﻯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﺍﺧﻰ ﻣﻌﻴﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ . ﻭ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﺩ ، ﺳﭙﺲ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﺑﺪ ، ﻣﺴﻠﻤﺎ ﭘﺎﺩﺍﺷﺶ ﺑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ》.(النساء/100)
از خانه ات که به قصد مهاجرت به سوی خدا و پیامبر بیرون بروی ، اگر در راه از دنیا رفتی ، اجرت (نتیجه ات) به خدا واجب میشود و به عهده می گیرد.
یعنی همان یک قدم است که باید آدم بردارد.
همین یک قدم که آدم باید روی نفس خود ، روی آرزو های خود بگذارد ، کل سختی در آنجاست.
یک کسی سوار چهارپا بود ، داشت می رفت ، رسید به یک رود (چشمه) چهار پا دیگر از روی رود عبور نکرد.
یک پیری در گوشه ای نشسته بود ، گفت آب را گل کن!
رفت آب را گل کرد ، چهارپا رد شد!
از پیر پرسید چه شد؟
گفت اول در آب خودش را نگاه می کرد ، دید سخت است که پایش را روی خودش بگذارد.
وقتی آب را گل کردی تصویر خودش را در آب ندید و رفت.
همین یک قدم گذاشتن روی نفس مهم است و همین است که می تواند انسان را به هر جا برساند.
ادامه سخنان مرحوم صفایی:
«کسی که هجرت کرد هرچند نرسیده باشد و مرده باشد در هر صورت به پاداش خود رسیده است.»
در این جمله خیلی لطافت است که
《فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ 》 در این عبارت قرآنی می فرماید ، وَقَعَ یعنی اجر و پاداشش بر خدا واقع شده بود و نه واقع میشود ، فعل به صورت مضارع نیامده است.
بنابراین یعنی همان یک قدم که گذاشتی همه را برایت نوشتم.
🔔 @Aminikhaah_Media