eitaa logo
Aminikhaah_Media
75.6هزار دنبال‌کننده
286 عکس
210 ویدیو
165 فایل
The #Aminikhaah_media Official Channel. کانال رسمی @aminikhaah نشر آثار صوتی دروس #حوزوی دروس #دانشگاهی سلسله #منابر کلاس های تخصصی متن سخنرانی ها و کلاس ها تبلیغ و تبادل نداریم🚫 ارتباط: توجه : کانال توسط ادمین اداره می‌شود @Amini_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
نظام تقديم 49.mp3
5.65M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه چهل و نهم #جایگاه_صدق_در_هستی / 05 📅97/10/08 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه ششم 🔶 بخش چهارم 🔶نکته خیلی مهمی که در نگاه امام به وظیفه و نتیجه وجود دارد این است که نتیجه را صفر و صدی می بینند و نه صفر و یکی. فطرت عالم بر این است که همه چیز به تدریج و مرحله مرحله حاصل می شود و هیچ چیز دفعی نیست. رسیدن به نقطه مطلوب نهایی هم وابسته به این است که قدم به قدم و درصد به درصد پیش برویم. «ما البته نمى توانيم حاكمى مثل حضرت امير پيدا كنيم كه حكومت كند، كه وضع زندگى اش آن طور باشد، ... ما توقع اين را نداريم كه برسيم به حاكمى كه زندگى اش اين طور باشد كه وقتى شب آخرى كه شبى است كه ـ خوب سلطنت دارد بر (حالا من جسارت مى كنم بگويم «سلطنت») خلافت دارد بر يك همچو ممالك طويل و عريضى ـ اين شب آخرى كه مى خواهد صبحش شهيد شود حضرت يعنى ضربت بخورد، مهمان بود در منزل يكى از دخترها. دخترهاى خودشان. وقتى كه برايش ـ به حَسَب تاريخ ـ نمك آوردند و شير آوردند، رو كرد كه تو چه وقت ديده بودى كه من دو تا چيز داشته باشم؟ مى آيد نمك را بردارد، مى فرمايند نه، شير را بردار؛ با همان نمك مى خورم. البته ما نمى توانيم يك همچو حكومتى پيدا بكنيم اما مى توانيم كه يك حكومتى كه دزد نباشد پيدا كنيم. يك حكومتى كه مال مردم را اين قدر نخورد، اين قدر نچاپد؛ اين قدر ندهد به مردم [بيگانه]. ما دنبال اين هستيم كه حالا يك حكومتى پيدا كنيم كه اين طور نباشد كه اموال مسلمين را خرج خودش و عائله اش بكند، يك مقداريش را هم، زيادترش را هم بدهد به امريكا؛ و بدهد به شوروى و بدهد به ساير ممالك ديگر تا آنكه تخت و تاجش محفوظ بماند. ... خوب ما مى خواهيم كه اين حكومت خائن برود؛ يك حكومتى كه خائن نباشد، نه آن طور (مثل حکومت حضرت علی) باشد، ما نمى توانيم آن طور پيدا بكنيم اما يك حاكمى كه خائن نباشد، مال ملت را اين طور تفريط نكند، اين طور نفت را ندهد همين طورى به امريكا و عوض آن پايگاه براى امريكا در اينجا درست كند، به صورت اينكه ما مى خواهيم اسلحه بگيريم! اين اسلحه پايگاه درست كردن از براى امريكا در ايران [است]. عوض نفت پايگاه برايشان درست مى كنند. مى خواهيم اين طورى نباشد. يك همچو حكومتى خيلى زياد هم پيدا مى شود، و يك همچو اشخاص شريفى در ايران زياد است. در اروپا [در ميان] ايرانى هايى كه آمدهاند اينجا، زيادند اين طور اشخاص. و ما اينها را براى حكومت ان شاء اللَّه انتخاب مى كنيم؛ و درست مى كنيم مسائل را. » 🔔 @Aminikhaah_Media
4_5848002250185639316.mp3
5.23M
💠 l تمدن غرب ، کبوتر خانه میبد است... 🔔 @Aminikhaah_Media
4_5852817114682885145.mp3
6.66M
💠 | از سقیفه تا خندوانه! ❇️ راز و رمز غربت ولایت... 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه ششم 🔶 بخش پنجم 🔶امام خیلی قانونی بحث می کنند. می گویند اگر اسلام را کنار بگذاریم ، طبق قانون اساسی شاه حق حکومت داری ندارد! چون مردم باید مشارکت داشته باشند. این شاه و پدرش را مردم انتخاب نکردند. «ملت در صد سال پيش از اين، صد و پنجاه سال پيش از اين ملتى بوده، يك سرنوشتى داشته است و اختيارى داشته ولى او اختيار ما را نداشته است كه سلطانى را بر ما مسلط كند. ما فرض مى كنيم كه اين سلطنت پهلوى، اول كه تأسيس شد ما فرض مى كنيم كه به اختيار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختيار مردم تأسيس كردند، اين اسباب اين مى شود كه ـ بر فرض اينكه اين امر باطل صحيح باشد ـ فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن هم بر آن اشخاصى كه در آن زمان بودند. و اما محمد رضا سلطان باشد بر اين جمعيتى كه الآن بيشترشان ـ بلكه الّا بعضِ كم، بعض قليلى از آنها ـ ادراك آن وقت را نكرده اند، چه حقى داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟ بنا بر اين سلطنت محمد رضا اولًا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تأسيس شده بود، مجلس غير قانونى است، پس سلطنت محمد رضا هم غير قانونى است. و اگر سلطنت رضا شاه فرض بكنيم كه قانونى بوده، چه حقى آنها داشتند كه براى ما سرنوشت معين كند؟ هر كسى سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهاى ما ولىّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصى كه در صد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مى توانند سرنوشت ملتى را كه بعدها وجود پيدا مى كنند آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمد رضا سلطنت قانونى نيست. علاوه بر اين، اين سلطنتى كه در آن وقت درست كرده بودند و مجلس مؤسسان هم ما فرض كنيم كه صحيح بوده است، اين ملتى كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد در اين زمان مى گويد كه ما نمى خواهيم اين سلطان را. وقتى كه اينها رأى دادند به اينكه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمد رضا شاه را، رژيم سلطنتى را نمى خواهيم، سرنوشت اينها با خودشان است. اين هم يك راه است از براى اينكه سلطنت او باطل است. ... و اما دولتى كه ناشى مى شود از يك شاهى كه خودش و پدرش غير قانونى است، خودش علاوه بر او غير قانونى است، وكلايى كه تعيين كرده است غير قانونى است، دولتى كه از همچو مجلسى و همچو سلطانى انشا بشود، اين دولت غير قانونى است. اين ملت حرفى را كه داشتند در زمان محمد رضا خان مى گفتند كه اين سلطنت را ما نمى خواهيم و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم مى گويند كه ما اين وكلا را غير قانونى مى دانيم، اين مجلس سنا را غير قانونى مى دانيم، اين دولت را غير قانونى مى دانيم. آيا كسى كه خودش از ناحيه مجلس، از ناحيه مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است، و همه آنها غير قانونى هستند، مى شود كه قانونى باشد؟ ما مى گوييم كه شما غير قانونى هستيد بايد برويد. ما اعلام مى كنيم كه الآن دولتى كه به اسم دولت قانونى خودش را معرفى مى كند، حتى خودش قبول ندارد كه قانونى است! خودش تا چند سال پيش از اين، تا آن وقتى كه دستش نيامده بود اين وزارت، قبول داشت كه غير قانونى است؛ حالا چه شده است كه مى گويد من قانونى هستم؟! اين مجلس غير قانونى است؛ از خود وكلا بپرسيد كه آيا شما را ملت تعيين كرده است؟ هر كدام ادعا كردند كه ملت تعيين كرده است، ما دستشان را مى دهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابيه اش، در حوزه انتخابيه از مردم سؤال مى كنيم كه اين آقا آيا وكيل شما هست؟ شما او را تعيين كرديد؟ حتماً بدانيد كه جواب آنها نفى است. بنا بر اين آيا ملتى كه فرياد مى كند كه ما اين دولتمان، اين شاهمان، اين مجلسمان بر خلاف قوانين است، و حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما اين است كه سرنوشتمان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براى ما درست بكنند در تهران، يك قبرستان هم در جاهاى ديگر؟» (صحيفه امام، ج6، ص: 11 - 13) 🔔 @Aminikhaah_Media
هدایت شده از 𝑺𝒂𝒆𝒆𝒅
سخنرانی_حجت_الاسلام_امینی_خواه_جلسه.mp3
30.47M
🔈 🔊 نقش سبک زندگی ، در رقم خوردن فتنه ها 📅97/10/07 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه ششم 🔶 بخش ششم 🔶به همین دلیل وقتی امام به بهشت زهرا رفتند ، بحث خدا را مطرح نکردند. فرمودند چون مردم من را قبول دارند ، من در دهان این دولت می زنم. «ما مى گوييم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم ـ تمام اينها غير قانونى است و اگر ادامه به اين بدهند، اينها مجرمند و بايد محاكمه بشوند، و ما آنها را محاكمه مى كنيم. من دولت تعيين مى كنم! من تو دهن اين دولت مى زنم! من دولت تعيين مى كنم! من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مى كنم! من به واسطه اينكه ملت مرا قبول دارد ... اين آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امريكا از اين پشتيبانى كرده و فرستاده، به ارتش دستور داده كه از اين پشتيبانى بكنيد؛ انگليس هم از اين پشتيبانى كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيبانى بكنيد. يك نفر آدمى كه نه ملت قبولش دارد، نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوييد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مى آورند توى خيابانها! از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مى كنند، از اين حرفها هم مى زنند. لكن ملت اين است، اين ملت است. مى گويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نمى شود! خوب، واضح است اين؛ يك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غير قانونى بايد برود. تو غير قانونى هستى! دولتى كه ما مى گوييم، دولتى است كه متكى به آراى ملت است؛ متكى به حكم خداست. تو بايد يا خدا را انكار كنى يا ملت را! بايد سر جايش بنشيند اين آدم! و يا اينكه به امر امريكا و اينها وادار كند يك دسته اى از اشرار، اين ملت را قتل عام كند.» (صحيفه امام، ج6، ص: 16 - 17) امام براساس این که مردم ایشان را قبول داشتند ، رفراندوم گذاشت ، بعد پیروز شد. این یعنی حرکتی کاملا قانونی. در آخر عمرشان این را می گویند ، که اگر جنازه های ما را روی هم انباشته کنید ، ما امان نامه کفر را امضا نمی کنیم. ما کوتاه نمی آییم. « اگر بند بند استخوانهايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستى مان را در جلوى ديدگانمان به اسارت و غارت برند هر گز امان نامه كفر و شرك را امضا نمى كنيم.» (صحيفه امام، ج21، ص: 98) امام به این سوال که شما حکومت کردید که چه بشود؟ اینطور پاسخ دادند که شما شصت سال نماز می خوانید که چه بشود؟ یعنی آقا فریاد زدن ما مثل نماز ، واجب است. امام می گویند، البته این داد زدن ضررهای ظاهری هم داشت ، ولی همه آن سود بود. بعد مثال می زنند که حزب رستاخیز را ، رژیم شاه را فلان کردیم. امام میفرمایند که ما از نهضت مان سه تا هدف داشتیم: 1- نبودن محمدرضا خان و سلسله پهلوی 2- نبودن اصل رژیم سلطنتی 3- استقرار حکومت عدل اسلامی بعد میفرمایند که هرچه تلاش هم کنیم ، این هدف آخری محقق نمیشود. یعنی در حکومت ما دزدی ، اختلاس و فساد هست. بعد ادامه می دهند که اگر شاه نرود و فقط از مردم عذر خواهی کند ، کافی است. یعنی اصلا اگر شاه بعد از بیست سال فقط از مردم عذرخواهی کرد ، همه ما تکه تکه هم بشویم جا دارد برای همین نتیجه ای که حاصل شد. همین که یک تحول در کشور ایجاد شد ، بس است و نتیجه است. کلا باید داد بزنیم و حق نداریم سکوت کنیم. 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 50.mp3
6.37M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه پنجاهم #جایگاه_صدق_در_هستی / 06 📅97/10/10 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
طرح کلي 14.mp3
23.3M
🔈 #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن 🔊 جلسه چهاردهم 📅97/10/10 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 51.mp3
5.96M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه پنجاه و یکم #جایگاه_صدق_در_هستی / 07 📅97/10/11 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه ششم 🔶 بخش هفتم 🔶همانطور که گفتیم امام فرمودند ، یک قسم از مسائل اینگونه اند که آدم باید نتیجه را در نظر بگیرد و بعد اقدام کند. « در همه مسائلى كه انسان اقدام مى كند يك جورش اين طور است كه يك قسم از مسائل اين طور است كه، انسان بايد ملاحظه كند كه در اين عملى كه مى كند نتيجه حاصل مى شود، نمى شود؟ آيا مى رسد به اين مقصدى كه دارد، نمى رسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مى رسد اقدام مى كند، اگر مطمئن نشد اقدام نمى كند. يك قسم از مسائل اين طورى است. يك قسم از مسائل هم هست كه انسان تكليف دارد از طرف خدا، كه اصل مطلب يك تكليفى هست. و نتايجى هم احتمال مى رود حاصل بشود، و احتمال هم مى رود حاصل نشود. در اين مسائلى كه آدم تكليف دارد كه اقدام بكند، ديگر نبايد ما در آن مسائل علم به اينكه نتيجه اى [از] آن مطلبى كه ما مى خواهيم، حاصل مى شود، اين لازم نيست علم پيدا كند؛ انسان دنبال اين است كه آن تكليفى كه به او شده، به آن تكليف عمل بكند.» (صحيفه امام، ج5، ص: 18) گفته اند که اگر احتمال عقلایی دادید که به آب نمی رسی ، تیمم کن ، تکلیف تو همین است. یا درمورد امر به معروف و نهی از منکر گفته اند که اگر یقین داری که تاثیر ندارد ، نتیجه نخواهد داشت ، اینجا وظیفه نداری. و قسم دیگری از مسائل اینگونه است که نتیجه را نباید درنظر گرفت و فقط باید اقدام کرد. یعنی اصل این است که وظیفه را انجام داد ، اگر چه احتمال بدهد که نتیجه ای حاصل نشود و لازم نیست که علم به این پیدا کند که نتیجه مطلوب حاصل میشود یا نه؟ و انسان به دنبال این است که به آن تکلیفی که بر عهده اش هست ، عمل کند. =>بعد میفرمایند که زیر بار ظلم و ذلت نرفتن به این شکل است. یعنی آقا اصلا فرض کن که داد بزنی ، نتیجه ای به همراه ندارد ، مهم نیست! باید به وظیفه عمل کرد. 📌شهید مطهری قبل از پیروزی انقلاب در یک سفر به فرانسه و دیدار امام می روند . بعدا این خاطره را اینگونه نقل کردند: من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده‌ام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم،‌ دوستانم گفتند: «چه دیدی؟». گفتم چهارتا «آمَنَ» دیدیم. آمن به هدف- به هدفش ایمان دارد. دنیا اگر جمع بشود،‌ نمی‌تواند او را از هدفش منصرف کند. آمن بسبیله - به راهی که انتخاب کرده، ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت. آمن بقوله - در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم، احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت می‌کنند که : «آقا! کمی یواشتر. مردم دارند سرد می‌شوند، مردم دارند از پای در می‌آیند.» می گوید: «نه مردم این جور نیستند که شما می‌گویید. من مردم را بهتر می‌شناسم.» و ما می‌بینیم که روز به روز صحت سخن ایشان بهتر آشکار می‌شود. و بالاخره، بالاتر از همه؛ آمن بربه- در یک جلسه خصوصی، ایشان به من گفت: «فلانی! این ما نیستیم که چنین می‌کنیم. من دست خدا را به وضوح حس می‌کنم.» 🔶 امام خمینی می فرماید: «حضرت امير ـ سلام اللَّه عليه ـ كه قيام كردند بر ضد معاويه، البته مى خواستند به اينكه معاويه را از مقام خودش كنار بزنند و يك ... آدمى كه فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنندش كنار، و يك آدم صحيحى را به جاى او بگذارند در شامات و سوريه و آنجاها. لكن جلوگيرى از ظلم معاويه يك تكليف شرعى بود كه بايد قيام كنند به اين امر و به مردم بفهمانند كه اين ظالم است و بايد اين طور اشخاص دفع بشوند. و ايشان قيام كردند و منتهى به اين شد كه موفق نشدند به اينكه او را از مقامى كه داشت [منعزلش] كنند. حضرت سيد الشهداء قيام كردند بر ضد يزيد؛ و شايد و همان طور هم بود كه خوب، اطمينان به اين بود كه موفق به اينكه يزيد را از سلطنت بيندازند نشوند؛ اين اخبارش هم اين طور است كه ايشان مطلع بودند بر اين مطلب؛ در عين حال براى همين معنى كه بر ضد يك رژيم ظالم قيام كنند ـ و لو اينكه كشته بشوند ـ قيام كردند و كشته دادند و كشتند و خودشان هم كشته شدند.» (صحيفه امام، ج5، ص: 18 - 19) در زمان معاویه، درگیری با معاویه باعث شد که معاویه غلبه کند و اتفاقا وقتی حکومت معاویه بر امیرالمومنین غلبه کرد، خیلی محکم تر شد. اگر امیرالمومنین وارد مقابله با حکومت معاویه نمی شد، حکومت معاویه خیلی زودتر متلاشی می شد. مثلا می گویند که وقتی شما بر ضد اسرائیل و رژیم صهیونیستی حرف می زنید و اقدام می کنید، باعث میشود که آنها مظلوم نمایی کنند و بعد بیشتر مالیات بگیرند. 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه ششم 🔶 بخش هشتم 🔶امام حکومت معاویه را با حکومت شاه اینطور مقایسه می کنند: « الآن وضع اين حكومت اين است، براى اينكه غاصبانه مسندى را گرفته است و يك سلطنت غاصبانه دارد مى كند ـ همان طورى كه معاويه سلطنت غاصبانه مى كرد، اين هم سلطنتِ غاصبانه است- بلكه تذكر دادم مكرر كه ما اگر ملتزم به قانون اساسى هم باشيم، روى اين فرض هم سلطنت ايشان بر خلاف قانون اساسى است؛ براى اينكه قانون اساسى آن چيزى را كه گفته است اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مى دهند به شخص سلطان؛ و ما مى دانيم كه اين مردم اصلًا يك همچو سلطنتى را نه به ايشان دادند و نه به پدر ايشان دادند؛ سلطنتى نبوده است كه مردم داده باشند به ايشان. بنا بر اين روى فرض قانون اساسى هم اين مقام را غصب كرده است؛ يعنى الآن ياغى است به حَسَب قانون. به حَسَب قانون اساسى اين آدم يك آدم ياغى است كه مثل ساير دزدها، كه يك وقت بيايند يك جايى را بگيرند و يك حكومتى را غصب كنند، اين هم همان است. بر حسب حكم شرع هم كه اصلًا لياقتْ اينها ندارند براى حكومت شرعى. آنكه لايق است براى اينكه حاكم بر مسلمين باشد، آن شرايطى دارد كه در اينها اصلًا آن شرايط موجود نيست. بنا بر اين، هم به حَسَب قانون اساسى اين سلسله غاصب اين مقام هستند ـ پدرش و خودش و بعد از آن هم اگر بچه اش ـ و هم به حَسَب حكم شرعى اينها لايق از براى اين مقام نيستند و غاصب اين مقام هستند. حالا هر چه هم مى خواهد زيارت برود! و هر چه هم مى خواهد عذر بخواهد و هر چه هم مى خواهد قرآن طبع بكند! و هر چه از اين حقه بازيها مى خواهد بكند لكن اصلِ مقام غصب است. يك آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، اين مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است.» (صحيفه امام، ج5، ص: 19 - 20) در آن زمان یک عده می گفتند که امام دارد غیبت شاه را می کند و شاه هم شیعه است. شاه مثل پدرش نبود که ضد هیئت ها عمل کند، پول می داد و روضه خوان در دربار دعوت میکرد و عزاداری می کردند!! یا مثلا زیارت می رفت، قرآن چاپ می کرد و... . خب امام در پایان فرمودند که چنین آدمی اگر دست از مقام بر ندارد، غاصب است. حالا این غاصب هر کس می خواهد باشد، پهلوی باشد، آمریکا باشد یا اسرائیل، باید در مقابل غاصب ایستاد. «وقتى كه يك شخصى غاصب يك مقامى شد و همان طورى كه ائمه جور اين طور بودند ـ مثل معاويه و امثال اينها ـ و تكليف مسلمين بود بر اينكه اين را از آن مقامى كه دارد كنار بزنند و حكومت را دست آن كسى كه بايد و شرع مقدس تعيين كرده است تسليم بكنند، الآن هم بر مسلمين اين مطلب واجب است؛ لازم است. ما هم يكى از افراد مسلمين هستيم كه بر ما هم واجب است كه جديت كنيم و اين را از اين مقام پايين بياوريم. احتمالش را هم مى دهيم كه موفق بشويم؛ لازم نيست يقين بكنيم. ما احتمال اين معنى را مى دهيم. بلكه بيشتر از احتمال الآن هست در كار كه با اين نهضتى كه مسلمين كرده اند و همه با هم فرياد مى زنند كه ما نمى خواهيم اين را، اين مطلب درست بشود و سقوط پيدا بكند ان شاء اللَّه. و بر فرض اينكه حالا ما نتوانيم، زورمان به او نرسد، همان است كه حضرت امير هم نتوانست. يعنى جنگ كرد و هجده ماه هم جنگ خونين [كرد] كه از طرفين عده زيادى [كشته شدند] همه اينها مسْلم بودند، از طرفيْن هم آنها مسْلم بودند و هم اينها مسْلم بودند، آنها مُسْلمِ فاسق بودند اينها مُسْلمِ عدالت خواه بودند، اينها با هم جنگ كردند و ـ عرض مى كنم كه ـ موفق نشدند به اينكه معاويه را از حكومت كنار بزنند. ما از اينكه يك عده اى از ما كشته بشود يا ما يك عده اى از آنها را بكشيم باكى نداريم، براى اينكه ما روى تكليف داريم عمل مى كنيم. خداى تبارك و تعالى ما را مكلف كرده كه با اين طور اشخاص، با اين طور ظَلَمه، با اينهايى كه اساس اسلام را دارند متزلزل مى كنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مى دهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم. اگر يك وقتى هم دستمان برسد، دست به تفنگ مى بريم و معارضه مى كنيم. خودمان تفنگ به دوشمان مى زنيم و معارضه با آنها مى كنيم، هر وقت مقتضى بشود؛ يك دستمان هم به مقتضياتش محقق بشود. ما باك از اين نداريم كه ده نفر، بيست نفر [كشته بدهيم] حضرت امير بيشتر از ده هزار نفر، بيشتر از بيست هزار نفر ـ تقريباً ـ در اين جنگها، در اين هجده ماه، كشته شد؛ ايشان باز [به جنگ ادامه داد] زمان پيغمبر هم اين طور بود. پيغمبر هم وقتى كه يك حكومتى را مى خواست كنار بزند، اين كفار قريش را مى خواست كنار بزند، خوب جنگها كرد و در يك جنگهايى موفق شد و در يك جنگهايى شكست خورد و آدم كشته شد؛ و اشخاص بزرگ مثل عموى پيغمبر ـ مثلًا ـ كشته شد. در جنگ [صِفين] «عمار ياسر» كشته شد؛ آن مرد بزرگوار. آن قدر كشته دادند. در اين اصل هيچ اشكالى براى ما نيست كه ما كشته مى دهيم.» (صحيفه امام، ج‏5، ص: 20 - 21) 🔔 @Aminikhaah_Media