eitaa logo
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
305 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
11 فایل
↵چہ‌رویــٰاۍ ِ‌قشــنگیہ‌براۍ‌نوڪر‌ببینہ‌‌مـولـٰا‌ش‌ظـُهـور‌ڪرده‍ …!↳ کپی؟باصلوات،فورواردڪن‌فیض‌ببریـم °•خادم‌المهدی•°: @Khadim_313m °•تبادلاتمون•° : @Al_maShtI ••حــرفـاتـوݧ••🌿📮 https://6w9.ir/Harf_8710498 حرفے‌بود‌در‌خدمتم🙂🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
『 بسْم‌اللّٰھ‌ِالذی‌خَلقَ‌المھدۍ'؏':)! 』
خیلۍوقتمون رونمیگیره رفقا..🌷 ╔♡❀‌✨•••❀‌•••✨❀‌♡╗ @Amir_Hossein13 ╚♡❀‌✨•••❀‌•••✨❀‌♡╝
❤️ سݪـام بࢪ تو 🌸🍃 اۍمولـایۍڪه هرڪس تو ࢪا یافت بہ تمام خیࢪ و خوبۍ ها ࢪسیده. سݪـام بࢪ تو✨🌷 و بࢪ روزۍڪه با آمدنت..؛ زمین از خیࢪ و خوبۍلبریزخواھدشد. ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
-💚- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هࢪگـاه‌مایل‌بھ‌گنآه‌بودۍ ؛ این‌سه‌نڪته‌رافراموش‌مڪن : ✨¹:خدامی‌بیند . ✨²‌:ملائک‌می‌نویسند. ✨³:درهرحـٰال‌مرگ‌می آید.🙂 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دعاۍروز ششم ماه مبارڪ رمضان..🥀 التماس دعا..(: "
💐روزی یک صفحه از قران برای و هدیه به چهارده معصوم،رفع بیماری ،گرفتاری ، به نیت شهدا ،اموات کانال، و حاجات همگی💐 همه عزیزان لطفا تلاوت کنید اجرتون با امام زمان عج ❤️ |@Amir_Hossein|❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•💙🌍• شوق‌دیـدار‌تـو‌سَـر‌رفـت‌زپیمـٰانہ‌ی‌مـٰا...! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
♥️ دلبستگی نداشتن به دنیا✨ بعضے وقتـا دل ڪندن از یه چیزای خوب، باعث میشہ چیزای بهتری بدست بیاری🌿 💔
🌸بسم‌رب‌مهدی🌸 صلوات‌نذر‌‌سلامتی‌و‌ظهور‌مولا‌😍 هدیه‌برای‌مولاست‌‌حتما‌ثبت‌کن‌رفیق🙏🏾 https://EitaaBot.ir/counter/jlw2
بله اینجوریاس 👻😁😉 سفـر بخیـر 😒✋☺️
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
🔹 #او_را ... (۱۹) 🚫 حرفاۍمرجان ࢪو هزار بار تو سرم مرور ڪردم .... یعنے چے ؟؟؟ یعنے همہ چےڪشڪ ؟؟
🔹 ... (۲۰) یہ چیز خوردم و راه افتادم سمت آدرسے ڪه عࢪشیا فرستاده بود . زنگ خونہ رو زدم و رفتم تو . - سݪـام عزیزم ... خوش اومدۍ 😍 - سݪـام 😊 خونہ خودتہ ؟؟ - نہ پس خونہ همسایمونہ 😂 البتہ اݪـان دیگہ خونہ شماست 😉😊 - بامزه منظوࢪم اینڪه تنہا زندگے میڪنے ؟؟ - نہ ، فعݪـا با خیال تو زندگی میڪنم تا روزی ڪه اجازه بدی با خودت زندگے ڪنم 😌 - ݪـوس 😅 حتےٰاݪـان جاۍعرشیا هم سعید نشستہ بود ، همینقدر نسبت به صحبت ڪردن باهاش بۍمیل بودم 😒 مࢪجان راست میگفت ... هرچے بیشتر به حࢪفاش فڪر میڪردم ، بیشتر باورش میڪردم ... سعےڪردم فڪرمو با عࢪشیا مشغول ڪنم تا این افڪار بیشتر از این آزارم نده ... ناهاࢪو با عرشیا بودم و اصرارش رو براے شام قبول نڪردم . یڪم فاصلہ خونش با خونمون دور بود نمیخواستم فڪر ڪنم ❌ میخواستم مغزم مشغول باشہ آهنگو پلےڪردم و صداشو بردم باݪـا 🔊 داشتم نزدیك چہارراه میشدم ، ڪم مونده بود چراغ قرمز بشہ سرعتمو زیاد ڪردم ڪه پشت چراغ نمونم،اما تا برسم قرمز شد😒 اونم نَہ یہ دقیقہ ، دو دقیقہ !! حدود هزار ثانیہ 😠 ڪݪـافه دستمو ڪوبیدم رو فرمون و سࢪمو گذاشتم رو دستم و چشامو بستم .. چندثانیہ گذشتہ بودڪه یڪے زد به شیشہ ماشین ! سرمو بلندڪردم و یہ دختر ۱۶-۱۷ سالہ رو پشت شیشه دیدم شیشہ رو دادم پایین -بلہ؟ با یہ لہجہ ۍ خاصےصحبت میڪرد ... - خانوم خواهش میڪنم یہ دستہ از این گـݪـا بخࢪید 😢 از صبح دشت نڪردم فقط یہ دستہ... مات نگاش ڪردم ... با اینڪه قبݪـا هم از این دست فروشا زیاد دیده بودم ، امّا انگار بار اولم بود ڪه میدیدم !! - چند سالتہ ؟ - هیفده سالمہ خانوم. خواهش میڪنم 🙏 بخࢪ بذار دست پࢪ برم خونہ وگرنہ بابام تا صبح ڪتڪم میزنہ و دیگہ نمیذاره ڪار ڪنم 😢 - خب ڪار نڪن ! اون ڪه خیلے بہتر از وضع اݪـانتہ !! - نہ ! آخہ ڪار نڪنم ، بابام شوهرم میده بہ یه مَرده ڪه حتےٰاز خودشم پیر تره 😰 بخࢪ خانوم ... خواهش میڪنم ... 😢 چقدࢪ صورتش مظلوم بود ... - چنده ؟؟ - دستہ ایۍ پنج تومن ☹️ - چند دستہ دارے ؟؟ - ده تا ! - همشو بده ... دو تا تراول پنجاهے از ڪیفم درآوردم و دادم دستش ... - خانوم این خیلیہ ، یڪیش ڪافیہ ! - یڪیشو بده بابات ، اون یڪےهم براۍ خودت ... - خانوم خدا خیرت بده. خیر از جوونیت ببینے ... اینو گفت و بدو بدو از ماشین دوࢪ شد ... ❗️ همینجورڪه رفتنشو نگاه میڪردم یہ قطره اشڪ از چشمم افتاد و رو صورتم سرسره بازۍڪرد و تو شالم فرو رفت ... ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🔹 ... (۲۱) هنوز حدود ده دقیقہ مونده بود تا چراغ سبز بشہ ... چشامو به آسمون دوختم ... با خودم فڪر میڪردم من با اینہمہ دڪ و پز و مامان باباۍ دڪتر و خونہ آنچنانے و ماشین مدل باݪـام امیدم به زندگے زیر صفره !! اونوقت این مدل آدما چجورۍ زندگے میڪنن ... چجورۍ میتونن حتےٰ یہ لبخند بزنن ؟؟ بہ چہ امیدۍ صبح بیدار میشن و شب میخوابن ... این تقدیر ، تقدیرڪه میگن چیہ ... مرجان راست میگہ ... ماهممون عروسڪاۍ خیمہ شب بازی ایم ! 😒 اینہمہ میدویم آخرش ڪه چے ؟؟ به ڪجا بࢪسیم ؟ بہ چے بࢪسیم !؟ ڪݪ دنیا داشت تو نظرم ڪوچیڪ و ڪوچیڪ تر میشد ... دیگه از همہ مسخره تر برام ، ڪارای مامان و بابا بود حࢪفاشون تـݪـاششون ڪه چے ؟ از چي میخوان فرار ڪنن ؟ هممون یہ روز میمیریم و تموم میشیم ... آخ سࢪم .... سࢪم ... سࢪم .... 😖 نہ ... من اینہمہ ندویدم ڪه آخرش بہ اینجا برسم ... 😭 من میخواستم آیندم روشن باشہ ... من اینہمہ این از این ڪݪـاس به اون آموزشگاه نرفتم ڪه به اینجا برسم ... پس براۍ چے۴ زبان خارجہ رو یاد گرفتہ بودم؟؟ براۍ چے اینہمہ فن و هنر و ... داشتم منفجر میشدم ... سࢪم داشت گیج میرفت ... 😭 چراغ سبز شد ... با نہایت سࢪعت گاز میدادم و داد میزدم و گریہ میڪردم .... 😭 به خودم ڪه اومدم دیدم جلو در خونہ ی مرجانم ❗️ رفتم سمت خونشون . زنگو زدم و با باز شدن دࢪ رفتم باݪـا ... مرجان با دیدنم ࢪنگش پرید 😳 -چیشده تࢪنم !؟؟ 😨 -مࢪجان مشروب ... فقط مشروب ...🍷 بعد چند ساعت ڪه بہ خودم اومدم دیدم سرم رو پاۍ مرجانہ... - خوبۍ خوشگـݪم ؟ 💕 بہتر شدۍ؟ - مࢪجان 😭 - دیگہ گریه نڪن دیگہ ... اگر حالت خراب نبود حتےٰ یہ قطره هم نمیذاشتم بخورۍ ... حاݪـا ڪه خوردی ، باید خوب باشے 😉 باشہ ؟ - از وقتے اون حࢪفا رو زدی دارم دیوونہ میشم ... 😣 آخہ مگہ میشہ؟ اینہمہ از زندگیمو گذاشتم براۍ پیشرفت حاݪـا توبیشعوࢪ میگے همش ڪشڪ ؟؟؟ - چرا بہ من فحش میدۍ ؟ 😳 من ڪه از همون اولش بہت میگفتم زیادی فعاݪ نباش ! - یعنے من اشتباه میڪردم !؟ نہ ... من نمیتونم ... من بۍهدف نمیتونم نفس بڪشم ... من ماݪ تلـاشم ماݪ پیشرفتم ! - پس چرا نمره هاۍ ترم پیشت افتضاح شد ؟؟ خانومِ پیشرفت و ترقے ! 😏 یه اتفاق ڪوچیڪ باعث شد تݪـاش چند ساݪـتو به باد بدی ! الڪے واسه من ادای دانشمندارو درنیاࢪ 😒 - اصݪـا تو دروغ میگے ! من بعد ࢪفتن سعید اینجورۍ شدم ! ربطے به این مزخرفاتے که تو میگی نداره ! - زندگے ایۍڪه تنہا امیدش یہ پسرۍ مثل سعید باشہ ، مفتم گࢪونہ ! 😒 من باید برم ، دیࢪم شده ... خداحافظےڪردم و رفتم خونہ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
تحدیر جزء 6 قرآن.mp3
4.03M
🔊 تلاوت جزء 6⃣ قرآن کریم با صدای استاد از آیه ۱۴۸ سوره «نساء» تا آیه ۸۲ سوره «مائده» مدت ۳۳ دقیقه ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
‌‌ 🥀غـروب جمعہ دلـم بوۍ یار مۍگیــرد افق افق دل من را غبـار مۍگیـرد نہ بازیارٺ یـاسیـن دلـم شـود آرام نہ با دعـاۍ سمـاتم قـرار مۍگیــرد💔😭
یکی‌داره‌می‌میره‌دعاش‌کنید‌حسین‌ قبل‌مرگش‌اونو‌بخره🙏🏾😭😭 یه‌"یا‌حسین‌"با‌لب‌تشنه‌به‌نیابت‌از‌ایشون‌بگید‌لطفا🙏🏾🙏🏾🌱
💐روزی یک صفحه از قران برای و هدیه به چهارده معصوم،رفع بیماری ،گرفتاری ، به نیت شهدا ،اموات کانال، و حاجات همگی💐 همه عزیزان لطفا تلاوت کنید اجرتون با امام زمان عج ❤️ |@Amir_Hossein|❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://eitaa.com/LabbaikYM/7142 بسیار‌تشکر‌🌱 اجرکم‌عندالله✨ التماس‌دعا🙏🏾🌸
‌‌- شھـٰادت‌یعنۍ: متفـٰاوت‌بھ‌پـٰایـٰان‌برسیـم! وگرنھ‌مرگ‌پـایـان‌همہ‌ۍقصہ‌هـاست . . ! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
گفت: دلم شڪستہ! گفتم : خوش بہ حالت تعجب ڪࢪد، گفت : چرا!؟ بالبخند بہش گفتم : چون خدا تو دلاۍشکستہ ست ..͜
مـُنـتَظِرٰان‌ِمـَــهـدٖۍ'عـج'(:
🔹 #او_را ... (۲۱) هنوز حدود ده دقیقہ مونده بود تا چراغ سبز بشہ ... چشامو به آسمون دوختم ... با
🔹 ... (۲۲) بعد شام و صحبتاۍمعمولےبا مامان و بابا ، ࢪفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع ڪردم بہ نوشتن ... من باید این مسئلہ روحل میڪردم ...❗️ باید بہ خودم ثابت میڪردم مرجان اشتباه میگہ من باید زندگیمو درست ڪنم ! حق ندارم با حرفاۍمرجان هرروز پوچ و پوچ تࢪ شم !🚫 براۍهمین دیگہ سراغ نوشتہ های قبلیم نرفتم باید دوباره از اول مینوشتم تا بفہمم از ڪے زندگیم این شڪݪے شد 🔥 من میگفتم با ࢪفتن سعید لہ شدم اما مࢪجان میگفت من قبل از سعید هم همین زندگے رو داشتم ‼️ نہ ..❗️ بایدثابت میڪردم مࢪجان دروغ میگہ 😠 امّا... حاݪـا ڪه یہ جایگزین براۍسعید گذاشتم چرا حالم خوب نشده ⁉️ نہ نه منم اشتباه میڪنم ؛ باید بنویسم ... نوشتم و نوشتم و نوشتم ... فڪر ڪردم و فڪر ڪردم و فڪر ڪردم ..... 🚬 سیگاࢪ رو روشن ڪردم و سعےڪردم گذشتہ هامو خوب مرور ڪنم ! اولین بارۍڪه برام سوال شد من براۍ چے بہ وجود اومدم ، فڪرمیڪنم حوالے۱۴ سالگیم بود 👧 همون موقع ڪه مامان گفت براۍاینڪہ پیشرفت ڪنےو یہ انسان مفیدبشے 😕 بابا گفت براۍاینڪه بہ جامعہ خدمت ڪنے و یہ انسان موفق باشے😐 و من تو دلم گفتم فقط همین ⁉ ️😐 اما پیششون سرمو تڪون دادم و بیشتر از قبل درس خوندم و تـݪـاش ڪردم ! قانع نشده بودم اما هربار ڪه برام سوال میشد ، همون جوابا رو تڪرار میڪردم و با خودم میگفتم تو هنوز بچہ ای 😒 بزرگ بشے میفہمے مامان بابا درست میگن 💔😒 و بعدش هربارڪه تو زندگے احساس ڪمبودڪردم سعےڪردم با یہ چیز جدید جبرانش ڪنم ! ڪݪـاس شنا زبان سازهای موسیقے فضاۍمجازۍ چت سعید و ... چشممو بستم و زیࢪ لب گفتم مرجان ࢪاست میگفت !! 😔 من فقط با وسیلہ هاۍمختلف سعے ڪرده بودم احساسمو خفہ ڪنم ... وگرنہ از همون ۱۴ سالگے فہمیده بودم هیچ دلیلے براۍزندگےڪردن ندارم .... 🚫 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎
🔹 ... (۲۳) دیگہ حتےٰ حس و حاݪ رفتن بہ دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم ! امّا مجبوࢪ بودم برم چون دلم نمیخواست مورد بازجویۍبابا قرار بگیرم ! 🔹یه ماهے مونده بود بہ عید ... بعد از شام ، قبل اینڪه مامان بره اتاقش سر حرفو باز ڪردم ... - مامان ... میگم با بابا حࢪف زدین ؟؟ - چہ حرفےعزیزم ؟ - عید دیگہ ... قرار بود باهاش صحبت ڪنین من عید بمونم خونہ . - آخ راست میگے ... یادم رفت بہت بگم ...! ☺️ اره ، صحبت ڪردیم بابات راضے نشد 😊 گفت نمیشہ ده روز تنہا بمونے خونہ باید بری خونہ مامان بزرگت ! - ماماااان ... خواهش میڪنم من تنہایۍپاشم برم شمال ؟؟ من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔 - دخترم ! میدونےڪه وقتی بابات بگہ ، جز چشم ، نمیتونے حرفے بزنے 😊 بعدشم چیزی نمیشہ ڪه ! مامان بزرگت ڪه خیلی تورو دوست داره ! تو هم ڪه دوستش دارۍ ! عیدم اونجا شلوغ میشہ ، عمہ ها و عموهات میان ، خوش میگذره بہت 😉 - واۍ ... نہ 😞 من نمیخوام برم اونجا 😒 - چاره اۍ ندارۍ گلم یا با ما بیا ، یا برو اونجا اݪـانم من خستہ ام . شبت بخیر دختر قشنگم ...😘 اَه ... مزخرف تر از این اصݪـا امڪان نداشت ! هرچند مامان بزرگ ࢪو خیلی دوست داشتم ، ولے هیچوقت بہ تنہایۍمسافرت رفتن عݪـاقہ ایۍ نداشتم 😒 خواستم یہ مشورتے با مرجان هم داشتہ باشم بار اوݪ ڪه زنگ زدم جواب نداد ! بار دوم هم خیلے دیر گوشیو برداشت ، خیلے سر و صدا میومد ! - اݪـو؟؟ مرجان ؟؟ - اݪـو جونم تࢪنم ؟ - ڪجایۍ؟ چہ خبره ؟ - ببین من نمیتونم صحبت ڪنم . اگر ڪار واجبے ندارۍ فردا خودم بہت زنگ میزنم - باشہ ، بای فڪرم رفت پیش مࢪجان ... یعنےڪجا بود ... چقدر سر و صدا میومد ! اوناڪه فامیلے نداشتن ڪہ بخواد بره مہمونے ! حاݪـا نہ ڪه خودم فامیل دارم خیلے میریم خونشون مہمونے😒 دو سہ ساعتےبا عرشیا چت ڪردم و خوابیدم. صبح با صداۍ آݪـارم گوشے چشامو به زور باز ڪردم، دلم میخواست زمین و زمان ࢪو التماس ڪنم تا وقت داشتہ باشم دوباره بخوابم . احساس میڪردم هیچ وزنہ اۍتو دنیا سنگین تر از این یہ ݪـایہ پتو نیست 😭 بہ اجبار بلند شدم باید میرفتم دانشگاه سعے میڪردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام بہ بابا جواب پس بدم ✅ ڪݪـاسام ڪه تموم شد ، زنگ زدم بہ مرجان ڪلےبوق خورد تا صداۍ خواب آلودش تو گوشے پیچید ! - اݪـو - الومرجان خوابۍهنوووووززز ؟؟؟ 😳 پاشو لنگ ظہــره !!! - ترنم نیم ساعت دیگہ خودم بہت میزنگم. لطفاً .... باۍ🚶‍♂ این همینجوریش تنبل بود ، دیشبم معلوم نبود ڪجا ࢪفتہ بود ڪه اینطور خستہ شده بود !! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎