eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
216 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه را برای رسیدن به سرنوشتی زیبا که با سرخی خونش نوشته می شد رها کرد.... « اینجاست که میگن باید از یه چیزهایی بگذری تا بتونی به چیزهای دیگه برسی فقط باید ببینی اولویتت چیه » @ammar_noghtezan
دو فرزندت چه زیبا به تو شباهت دارن.. شهادت را چگونه یافتی که از این دو غنچه ی جانت دل کندی ؟ التماس شفاعت 🙏 @ammar_noghtezan
وصیت نامه ی شهید ✨ شهدا زنده اند... خوشا به سعادتت چه زیبا ره آسمان را یافتی 😔 @ammar_noghtezan
هدیه مون به شهید امروز ۵ صلوات التماس نگاه و دعا از شهدا یاعلی @ammar_noghtezan
برق شعف را در چشمانش دیدم. انگار او منتظر همین جملات و همین کارها بود. با خوشحالی و فراغ بال قبول کرد، کم کم وارد کار شد. بعد از مدتی او را قوی تر از آنچه فکر می کردم یافتم. علاوه بر کلمات قبلی، دارای خطی خوش، نگارشی قوی و توانی فوق العاده بود. در برخورد با مسئولین گردان و نیروها بسیار خوش رو و امین بود. بالاخره به تنهایی خودش کلی از مشکلات را حل می کرد. وقتی وارد عملیات شدیم او را دلاوری بی بدیل یافتم. ترس در وجودش معنا نداشت و مرگ از دستش فرار می کرد. در سخت ترین صحنه ها کم نمی آورد و چون شیری غران در خطوط نبرد تردد می کرد. پیغام می برد و می آورد. همسان او هم شهید «سیدحمید شاعرساز» بود. او هم سیدی والامقام و دلاور بود. هر دو نفر آنها مسئولیت پیک گردان را برعهده داشتند. این دو به هم خیلی علاقه مند بودند. هیچگاه از هم جدا نمی شدند. سعی می کردند کارها را از دوش فرماندهان دور کنند. در جبهه ها «شهردار» شدن مرسوم بود. به ترتیب، اعضای یک سنگر و یا یک چادر نوبت داشتند که کارهای عمومی مثل نظافت، شستن ظروف غذا، گرفتن جیره، غذا و... را انجام دهند. فرماندهان هم از این قانون مستثنی نبودند. آن روزی که نوبت یکی از ما فرماندهان می شد یا اندک غفلتی مواجه می شدیم با انجام کارها توسط مصطفی و سید حمید. این دو اهل تهجد بودن. مصطفی همیشه زیارت عاشورا به همراه داشت و در خلوت به آن می پرداخت. خلاصه از عمر خود به خوبی استفاده می کرد. در کنکور سال ۶۶ شرکت کرده بود و در رشته ای مناسب و بالاقبول شده بود. سپاه هم با ادامه تحصیل او موافقت کرده بود، با من مطرح کرد. چون برای شناسایی های قبل از عملیات ها بدون اینکه کسی متوجه شود در محل عملیات بعدی حضور پیدا می کردم. لذا معمولابا یک نفر می رفتیم که خستگی راه و رانندگی امکان پذیر باشد. در بسیاری از این شناسایی ها مصطفی با من بود چون او فرد امینی بود و به همین علت در این راه زیاد با هم صحبت می کردیم. موضوع درس را در بین راه اندیمشک به اهواز مطرح کرد. در عین اینکه آزاد کردن وی مشکل بود، پذیرفتیم و گفتم: برو درست را بخوان و مابین ترم ها و تابستان به جبهه بیا. قرار شد فکر کند و تصمیم بگیرد. پس از مدتی گفت: نمی روم چون امکان درس خواندن همیشه هست ولی امکان حضور در جبهه همیشه نیست. در مرخصی ها که معمولابا هم به تهران می آمدیم با خانواده شان هم آشنا شدیم. پدرش (که اینک در جوار رحمت الهی ماوا گزیده است و خدای او را غریق رحمت واسعه خود بنماید) و مادر بزرگوارش اهل کاشان هستند. از خانواده ای مذهبی و سطح پائین. منزلشان خیابان شهید رجایی لب خط راه آهن بود. یعنی یکی از محله های پائین تهران. ولی خانواده ای با صفای باطن، مومن و معتقد به اسلام، انقلاب، امام و خون شهدا بوده و هستند. همین طور برادران و خواهرانش. هر دفعه که از مرخصی می آمد از کاشان برایمان سوغات می آورد. آخرین سفر را با هم از تهران برگشتیم. یعنی به دنبال او رفتم منزلشان. خداحافظی او از خانواده اش را از یاد نمی برم. مشخص بود دیگر بر نمی گردد. خیلی خوشحال بود. با هم برگشتیم و در بین راه به قم منزل حاج مهدی تائب و دوستان طلبه رفتیم. مرتب شوخی می کرد و خوشحال بود. بچه ها به او می گفتند @ammar_noghtezan
: این دفعه نور بالامی زنی (یعنی شهید می شوی)، می خندید. وقتی به دوکوهه رسیدیم موضوع گسترش سازان لشکر پیش آمد و قرار شد گردان حبیب که گردانی پر کادر و قوی بود تبدیل به دو گردان شود و تشکیل یک تیپ را بدهد. بنده هم به عنوان فرمانده تیپ انتخاب شدم. قرار شد چند نفری با بنده به تیپ بیایند. من مصطفی را انتخاب کردم. سید حمید را هم می خواستم با خود بیاورم ولی گردان حبیب بدون پیک می شد. به هر صورت مصطفی با من به تیپ آمد. فراغ بین او و سید حمید خیلی برایش سخت بود. وارد عملیات شدیم. عملیات بیت المقدس ۷ در شلمچه. یعنی برای باز پس گیری شملچه از عراقی ها می جنگیدیم. عملیات سختی بود. ولی با موفقیت آنرا انجام دادیم. ولی به یکباره عراقی ها موفق شدند ما را دور بزنند و محاصره کنند. روز سختی بود. روز گرمی بود دمای هوا به نزدیک ۶۰ درجه بالای صفر می رسید. آب نبود و یخ هم بطور کلی یافت نمی شد. به یکباره پانک عراق شروع شد. مصطفی آن روز در آن هوای گرم چندین مرتبه فاصله بین خطوط را با موتور و در گرمای شدید طی کرده بود. در عین اینکه از لحاظ جسمی همچون سایرین در وضعیت مناسبی نبود ولی از لحاظ روحیه فوق العاده بود. وقتی خود را در محاصره دیدیم چون کل ارتباط بی سیم هم با سایر گردانها بواسطه اقدام دشمن قطع شده بود، لذا مصطفی را توجیه کردم تا سریعا خود را به سه گردان درگیر یعنی گردان حبیب به فرماندهی حاج «سید سجاد هاشمیان»، گردان ابوذر به فرماندهی حاج «علی صادقی» و گردان جعفر طیار به فرماندهی برادر «سیروس صابری» برساند و راه عقب آمدن را به آنها بگوید و تذکرات و هماهنگی های لازم را بنماید. به او گفتم: مصطفی باید هر طور که هست خود را سالم به گردان ها برسانی، چون آنها از تصمیم به عقب نشینی و مسیر امن اطلاع ندارند و اگر نتوانی پیام را برسانی همه ی آنها شهید و اسیر می شوند. او را با با نگاه بدرقه کردم مثل تیری که از کمان رها شود رفت و بعد از آن خودم مجروح شدم و دیگر اطلاع پیدا نکردم. بعد از مدتی از وضعیت مصطفی و سیدحمید مطلع شدم. مصطفی پیغام را رسانیده بود و وظیفه خود را با انجام رسانیده بود. در همین اثنا مطلع شده بود سید حمید شهید شده است. بچه ها می گفتند با شنیده این خبر انگار بالهایش شکسته. در خود فرو رفته بود. و بالاخره در راه بازگشت مصطفی هم به شهادت می رسد. ولی شهادت او را کسی نمی بیند. پیکر مطهر هر دو شهید یعنی مصطفی و سید حمید هم در منطقه باقی ماند. سالها بعد و در جریان تفحص، ابتدا پیکر سید حمید برگشت و بعد هم پیکر مصطفی. واینک ما در فراغ این دو شهید بزرگوار و سایر شهدا در ماتمیم. این بود سرنوشت مصطفای من. خداوند این دو شهید را شفیع روز محشر ما قرار دهد و ما را از شفاعت و دعای خیر سایر شهدا محروم نفرماید. بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد به کجا می برد؟ * راوی: سردار حاج حسن محقق @ammar_noghtezan
شهید«مصطفی نمازی فر» از جمله دلاوران گردان «حبیب بن مظاهر» جمعی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود. مصطفی پاسدار بود. دوران دبیرستان را با عضویت در سپاه و در دبیرستان سپاه گذرانید و پس از اتمام آن، به عضویت سپاه درآمد. بعد از مدتی آموزش و مشغول شدن در سپاه، به طور داوطلبانه عازم جبهه شد. او از قضا به گردان حبیب معرفی شد. به همراه یکی دیگر از دوستانش وقتی به گردان آمد با او مواجه شدم. از سوابقش، آموزش، خانواده و دیگر مسایل سوال کردم و در نهایت از علت حضورش در جبهه. در صورتی که به راحتی می توانست در تهران و در ستادها بماند و ضمن ارتقاء ظاهری، از لحاظ شرعی نیز خود را توجیه کند که اگر ستادها و پشت جبهه نباشد رزمنده ها نمی توانند بجنگند. ولی با اصرار به جبهه آمده بود. او را فردی مخلص، با انگیزه و پرانرژی تشخیص دادم. با این حال فردی آرام با طمانینه، با وقار و کم حرف یافتم. بعد از کربلای ۵ بود، اکثر نیروها زخمی و شهید شده بودند و گردان پیک نداشت. او را برای این سمت مناسب دیدم. چون هم فردی خوش برخورد، مودب و باوقار بود و هم دارای روابط عمومی قوی. از طرفی دارای صبر و استقامت و کم حرف. تمام خصوصیات یک پیک را داشت. با او در میان گذاشتم، مسئولیت و موقعیت پیک را برای او تشریح کردم. به او گفتم پیک وقتی که همه ی گردان زیر آتش، به سنگری پناه می برد باید بلند شود و در زیر حجم آتش و دشمن پیغام ببرد و بیاورد. اگر بترسد و اگر ترس بر او غلبه کند و یا اینکه امین نباشد، نه تنها باعث لطمه به خودش می شود بلکه چه بسا در ریختن خون سایر رزمندگان دخیل می شود. اگر چنین جسارتی را در خود سراغ داری «بسم الله».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ تشکر از پرستارها به سبک مداح معروف! تقدیم به مدافعان سلامت ❤️ 🔸نداره کار پرستار کم از شهادت 🔹مدافعان سلامت، سرتون سلامت یا @ammar_noghtezan
بسم رب الشهدا و الصدیقین
امروز مهمان شهیدی از شهیدان مدافع حرم حضرت زینب (سلام الله علیها ) هستیم شهیدی که متولد تهران هستن و چند روز قبل از تولدشون به شهادت رسیدن همراه باشید 👇👇
زندگینامه ی شهید بزرگوار چطور میشه که از این فرصت زندگی خوب بهره می برند؟ @ammar_noghtezan
شهید شدی که ناموس به خطر نیافتد که حرم بماند دعا کن ما هم بتوانیم از حرم خدا که قلب هایمان هست دفاع کنیم @ammar_noghtezan
خاطرات شهید رسول خلیلی 🌸🌸 @ammar_noghtezan
🌹وصیت نامه شهید رسول خلیلی این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن! و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمی کند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم. @ammar_noghtezan
۵ صلوات هدیه ب شهید امروز شهید رسول خلیلی @ammar_noghtezan
از عارفے پرسیدند... از کجا بفهمیم در خواب یا نه او جواب داد: اگر براے کارے مےکنے، یه تبلیغے انجام میدهے و خلاصه قدمے بر مےدارے و به ظهور آن حضرت کمک میکنے، بدان که . و الّا اگر مجتهد هم باشے در ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ammar_noghtezan
بسم اللّه الرحمن الرحیم 🌸 دوستان با هدف آشنایی با زندگی شهدا و راه و رسم اهل بیت (علیه السلام) کنارهم جمع شدیم . 🌹 مطمئناً دوست داریم که بهترین مطالب رو جمع آوری کنیم و خدمت شما ارائه بدیم . ✉️ ان شاءاللّه که تا الان راضی باشین . اما هرگونه انتقاد یا پیشنهادی درباره ی کانال دارید با ایدی زیر درمیان بزارید.👇👇 @moza55
﴾﷽﴿ 👌چهار چیز در گناه که بدتر از خود گناه است ✍پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله: چهار چیز در گناه وجود دارد که از خود گناه بدتر است : 1.کوچک شمردن گناه : ⇦یعنی وقتی به نامحرم نگاه شهوت آلود میکنی به خودت بگویی : اینکه چیز مهمی نیست ، زنا که نکردیم ، قتل که نکردیم. 2.افتخار کردن به گناه : ⇦مثلا خاطره ی خلافکاری‌های خودت را با افتخار تعریف کنی که بله زمانیکه فلان جا بودم و فلان پست را داشتم چقدر اختلاس کردم و هیچکس هم نفهمید 3.شادمانی کردن به گناه : ⇦یعنی بعداز گناه خوشحالی کردن یعنی مثلا بگویی عجب کلاهی سرش گذاشتم ، کیف کردم. 4.اصرار برگناه : ⇦مثلا بگویی خوب کردم زدم ، بازهم میزنم ! خوب کردم رشوه گرفتم بازم میگیرم ، خوب کردم مواد فروختم بازم میفروشم تازه راه و چاهش را بلد شده ام . @ammar_noghtezan
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
بسم اللّه الرحمن الرحیم 🌸 دوستان با هدف آشنایی با زندگی شهدا و راه و رسم اهل بیت (علیه السلام) کنا
سلام خدمت همه ی عزیزان 🌹🍃 امروز معرفی شهید نداریم .. دوست داریم که ما رو از نظراتتون دریغ نکنید و هر ایده ایی دارید با ما در میون بزارید. منتظر نظراتتون هستیم. یاعلی @moza55
💠مسابقه قرآنی صدای نور 🎁جوایز: ✅۸ جایزه نقدی«روزانه» ✅۳ جایزه عتبات در پایان ⏰مهلت:تا ساعت ۲۴ امشب
09.Tawba.018.mp3
3.61M
📣مسابقه ملی صدای نور📣 📣سری سوالات 26 فروردین ماه📣 صوت و گوش بده و روی لینک سوالات کلیک کن👇 📌لینک ویژه جهت همراهان همیشگی مسابقه: https://survey.porsline.ir/s/Rd2Amim 📌عزیزانی که برای اولین بار در مسابقه شرکت می کنند: https://survey.porsline.ir/s/5yAMObh فقط دکمه شروع رو بزن😊 ✔️آخرین مهلت پاسخگویی به سوالات تا پایان روز سه شنبه 26 فروردین ماه ( ساعت 24 ) خواهد بود. ⛔️ این فرصت تمدید نخواهد شد. ⛔️ 💢تذکر: حداقل سن برای شرکت در مسابقه 12 سال می باشد. 📛📛 دقت نمایید سیستم فقط اولین پاسخ شما را ثبت خواهد نمود و مابقی را حذف می کند.📛📛
☘️ از رسول خدا(ص) پرسیدند: خدا چه کسی را بیشتر دوست دارد؟ 💞 فرمودند: آنکه نفع بیشتری به مردم برساند.
💓 امام سجاد (ع): ‌ 💎 هر خصلت خوشايندى كه در خود ديدى، بِدان كه ريشه ی آن نعمت در وجودت، تو مى باشد. ♥️ ‌ بحار الأنوار : 74/6/1📚 ‌ -------------------------- @ammar_noghtezan
در جنگ هر ڪسے ڪه سربند یا زهرا بست، شهید نشد اما هرڪس دل به مــادر بست شهید شد.. سر جایے میره ڪه دل خیلے وقته رفته... القَلبُ♥️حَرَمَ اللہ @ammar_noghtezan
به نام خدایی که هم هست و هم می بیند و هم دوستمان دارد... فقط باید عاشقانه دربرابر حکمتش صبر کنیم التماس دعای فرج @ammar_noghtezan
‌بسم رب الشهدا و الصدیقین ❤️
سلام به دوستداران شهدا و پیروان اهل بیت (ع) امروز مهمان شهیدی از شهر بابلسر هستیم که از مدافعان حرم هم بودن بریم با این شهید آشنا بشیم 👇👇
ثمره ی این ازدواج پسری به نام محمدحسین بود که در فروردین ۱۳۹۴ دیده به جهان گشود... زندگی نامه ی شهید 📃 @ammar_noghtezan
چرا " عبدالصالح " ؟؟ @ammar_noghtezan
خاطرات شهید 🔻 نامه به امام زمان عج شکایت از کارهای خود ان هم یک پسر ۱۱ ساله 😳🧐😊😍 @ammar_noghtezan