eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
217 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مغز خاکستری
دختری که به چشم خود،رفتن بابا را دید،به سوی پدر سفر می کند امروز.. وفات حضرت سکینه،بانوی کرامت و صبر،دختر گرامی امام حسین(ع)تسلیت باد.🥀 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar
✳ به غیر خدا دل نبند! 🔻 تنها غنی و پايدار است و غير خدا پوچ و نابودشدنی و رفتنی است. پس دل بستن به غير خدا يعنی دل بستن به . به عنوان مثال: اگر كسی به ساختمان- كه رفتنی است- دل ببندد، به پوچی دل بسته است اما اگر برای ايجاد بستر بهتری جهت خدا ساختمان بخواهد، ديگر به پوچی دل نبسته است. 🔸 هرگونه گرايش به غير خدا است... در دلِ هر چيزِ غير خدايی يك اضطراب هست، اصلاً جنس اين است. دل بستن به غير خدا، مساوی با دل بستن به پوچی‌ها و روبه‌رو شدن با انواع اضطراب‌ها است. 👤 📚 از کتاب
هدایت شده از مغز خاکستری
💢برترین ویدئوها و پستها در ↙️ @khakestary_amar مژده😍 محتواهای تولیدی 👇🙏🌹 ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar با ما همراه شوید🌹 https://eitaa.com/joinchat/2388328449Cf77737f0fd
♨️ واکنش فرزند شهید همت به خبر مرگ بنی صدر ▪️محمدمهدی همت: خبر مرگ ‎بنی صدر را که شنیدم یاد این سخن پدر عزیزم ‎شهید حاج محمد ابراهیم همت افتادم: "زمان بازرگان به ما بر چسب چریک زدند، زمان بنی صدر هم برچسب منافق! الان هم برچسب خشک مقدسی و تحجر. هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم، برچسب بارانمان کردند... حالا روزی ده برچسب دشت می‌کنیم، اما بسیجیان دلسرد نباشید؛ حاشا که بچه ‎بسیجی میدان را خالی کند" پ‌ن: بله عزیزان این ماییم که انتخاب می‌کنیم کجای ‎تاریخ می‌ایستیم...
هدایت شده از مغز خاکستری
▪️از داغ حسن سامرا می گرید ▪️جبریل امین در سما می گرید ▪️یا حجت حق غم نبینی آقا ▪️از اشک شما چشم ما می گرید 🏴 آجرک‌الله‌یا‌صاحب‌الزمان شهادت امام حسن عسکری(ع) بر شیعیان جهان تسلیت باد. 🇮🇷 🔺 🔻 @khakestary_amar
سلام وقت بخیر *کارهایی که باعث شد شهید یوسف اللهی(شهیدی که سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید به خاک سپرده شود) در سن کم به درجه عرفانی والا برسد* از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 💥 ۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی 🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود. 1⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟ 2⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت! 4⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟!  گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 5⃣همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من!  چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد! از این ماجراها در سینه بچّه های اطّلاع
ات لشکر ثارالله بسیار نهفته است. خدا داند چه رابطه ای بین شهید قاسم سلیمانی و شهید یوسف الهی بوده است! خدایا تو را به امام حسین (علیه السلام) راه شهدا را نشان ما بده تا از قافله عقب نمانیم التماس دعا🙏 . 🌴🌴🌴🌴🌴🌴💙 🌴 *کشکول صلوات برای سلامتی رفقا . 💐💐💐💐💐💐💚
‍ 🌴🌴ماجرای روباه و مردم آخرالزمان 🔰 روزی دم روباهی لای سنگی گیر کرد و بر اثر تقلای زیاد دمش کنده شد ، روباه دیگری آن را دید و با تمسخر گفت پس دمت چه شد ؟؟ 🔰 روباه بی دم گفت من الان سبکتر شده ام و انگار در هوا پرواز میکنم و تا میتوانست از لذت بی دم بودن گفت. 💠 روباه دوم نیز فریب خورد دمش را با تلاشی زیاد و درد بسیار کند و لذتی هم نیافت ، با تعجب و عصبانیت پرسید : پس آن لذتی که میگفتی چه شد؟ ‼️ روباه اول گفت : اگر به دیگر روباه ها از درد کنده شدن دم و مضرات آن بگوییم ما را مسخره میکنند ، و همینطور این روند و تفکر انقدر در میان روباه ها رواج پیدا کرد تا کار به جایی رسید که اکثر روباه ها بی دم شدند و اگر روباه با دمی را میدیدند مسخره اش میکردند ⚠️ هم اکنون نیز در آخرالزمان اگر کسی حیا و عفت و عبادت و خدا و انتظار فرج را داشته باشد مورد تمسخر و انکار شدید جامعه واقع میشود و اگر همرنگ گناهان و کثافات آنها باشد مورد تایید خواهد بود. 🔸کار به جایی رسیده که حرف خیر خواهان خریدار ندارد و جاهلان و فاسدان پرستش میشوند ، همچون زمان قوم لوط که گفتند: ‼️ لوط و پیروانش را از شهر بیرون کنید زیرا مردم پاکدامنی هستند و از ناپاکی ما بیزارند ✨ اگر همرنگ اکثرشان نباشید تمسخر میشوید اما خداوند در ایه 100 سوره مائده میفرمایند: هرگز پاک و ناپاک برابر نیستند حتی اگر تعداد بیشمار ناپاکیها تو را به شگفت آورد همان که خودمون با رضایت مجبوریم برای جراحی عزیزمون رشوه(زیر میزی ) بدیم هیچ،دمی هم نزنیم میگن همه راضی ما هم،راضی یعنی همرنگ دیگران شدن 🌷✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ 🌺سعادت در کلام ولایت🌺 التماس دعا
🌷هفت راز برای رسیدن به آرامش🌷 🌸راز اول: با خدا ارتباط برقرار کنید. 🌸راز دوم: مثبت فکر کنید. 🌸راز سوم: قضاوت خود را به تاخیر بیندازید. 🌸راز چهارم: برآرامش درونی تمرکز کنید. 🌸راز پنجم: از آن چه هستید راضی باشید. 🌸راز ششم: به دستورات اخلاقی احترام بگذارید. 🌸راز هفتم: دید جدیدی پیدا کنید. زیبا🌿🌿 درپناه ارباب
حتی اگه تو یه شرایطی هستی که داری با گناه و نفست دست و پنجه نرم میکنی به نظرم خوندن این دعا یه توفیق بزرگه هم برای شناخت صفات آقا و هم معرفت نسبت به ایشون... خیلی جالبه که امام رضا علیه السلام برای چند نسل بعدشون برای فرزندشون و یارانشون اینچنین دعا میکنن به حدی که یه جا میفرمایند: کاش میتونستیم در دوران عصر ایشون باشیم تا بهشون خدمت کنیم حضرت مهدی عجل الله وجود دارن حاضرن اما از دیدگان ما غایب هستن حیف نیست هست و ما نمیبینیمشون؟! حیف نیست هست و صداش نمیزنی؟! حیف نیست هست و داریم چنین نعمتی رو از دست میدیم؟!
ازش بخواه محبتشو فقط کافیه از ته دل صداش بزنی و بخوایش یاصاحب الزمان اقا جانم دست دلای ما رو بگیر حال ما رو خوب کن حال دل ما رو به حال دل خودتون گره بزن ظرف وجودتو وسعت بده، تا دریایی از معرفت بریزه تو کاسه ات هی طلب معرف بکنی ظرفت کوچیک باشه میگه بابا ،تو که ظرفیت نداری سرازیر میشه کار دستمون میدی... حال خوب، حال عبادت، علم، ادب... هر چیز خوبی که تو فکر کنی پس از دست نده یا صاحب زمان و مکان ای محبوب خدا ای عصاره هستی مددی...🌸
سيّئه تسؤک، خير عندالله من حسنة تعجبُک گناهى كه تو را ناراحت (پشيمان) سازد، نزد خدا بهتر است از كار نيكى كه تو را مغرور سازد. بعضی وقتا یک یا چند عمل خوب ما رو به خودمون مغرور میکنه...اصلا حواسمون نیست که خدا به ما توفیقش رو داده یادمون باشه که هر چقدر پله بالاتری از نردبون باشیم احتمال سقوطمونم بیشتره ها مراقب باش غرور پایه های ایمانت رو نلغزونه...
وقتی از دیگران خیلی ناراحت میشی، این از ضعف درونیِ توست. آدم سالم، قوی است و زیاد بهم نمی‌ریزد. - استادپناهیان
✍خدایا میدانم که کم‌کاری از من است.. خدایا میدانم که من بی‌توجهم.. خدایا میدانم که من بی‌همتم.. خدایا میدانم که من قلبِ امام‌زمان{عج} را رنجانده‌ام.. اما خود میگویی که به سمت من باز آیید.. آمده‌ام خدا کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهایِ مادی نجات یابم...
انالله تموم ما برای خداست.... وانا الیه راجعون حالا این تمومی که برای خداست، قطعا یه روز برمیگرده پیش خدا... اینکه ماها، هر چی و هر کی که باشیم، آخرش به خدا مربوطیم! نمیدونم چرا اگه کسی این آیه رو بخونه، همون اول کار ازش میپرسیم: ببخشید کسی تون فوت شده؟! درحالی که این آیه عین زندگی و حیاته!
احساس مالکیت به چیزی، یه احساس مسئولیت هم به دنبال داره مثال زمینی بزنیم مثلاً مردی که ازدواج میکنه و تمام یک زن رو بواسطه محرمیت بنام خودش میکنه این مالکیت باید پشتش محبت هم باشه، عشق هم باشه، رسیدگی هم باشه، توجه هم باشه... و زن در قبال این عشق و محبت و رسیدگی، باید چیکار کنه؟! اسلام گفته ...تو مواردی خاص...
حالا، جنس محبت خدا که زمینی نیست، از همون روزی که فرشته هاشو که انقدر تسبیحش میکردن و سابقه عبادی بالائیم داشتنو، به صف کرد و گفت: یالا سجده کنید! گفتن: بابا اینی که میگی سجده کنید‌، سفاکه، جنگ و جدل میکنه، فلانه، بهمانه، خدا فرمود: هیس! من یه چیزی میدونم که شماها نمیدونید... خدا اینجوری پای عشقو همون اول کاری امضا کرد!
حالا تمام حرف من چیه، یه کلام، خدا ما رو میخواد... خیلی هم میخواد، به قدری که خراب کنیم، خرابمونو میخواد... بشکنیم شکسته مونو میخواد.... دور ریزم که باشیم، بازم دور ریزمونو میخواد... چون ما فقط برای خودشیم...
میگم حالا که دنیا هرکی هر کیه، آدم نمیتونه یه روز مثل بچه آدم زندگی کنه، از بس هزار و یک امتحان جلو رومونه، نگه داشتن ایمان مثل آتیشه گداخته ی کف دسته... بیایم فقط به این فکر کنیم که انالله... و کارامونو اینجوری ترتیب بدیم خدا دوست داره؟! یا من دوس دارم؟! با فلانی اینطوری حرف زدم چون خدا دوست داره؟! یا چون دل خودم اینجوری خواست؟! این سوال رو زیاد بپرسیم، خدا دوست داره یا نه؟! اگه مرکز و محور علایقمون رو بشناسیم( خود یا خدا) خیلی راحت تر میتونیم با مسائل برخورد کنیم... یا علی
با اخلاق خوب، رفتار سنجیده، لبخند زدن، خوشرویی، آرامش، تُنِ صدای آروم، نوع پوشش آراستگی و... میشه آدمها رو جذب دین کرد... والبته قدرت استدلال و علم ... دیگران باید از منِ دیندار یه چیزی ببینن که شیفته دین و خدا بشن... بگه خب طرف نماز میخونه چقدر درونش آرومه چقدر اخلاقش با زن و بچه اش خوبه نماز میخونه دست خیر داره نماز میخونه چقدر شوخ طبعه نماز میخونه چقدر حق الناس حالیشه نماز میخونه احترام والدینشو داره... و... دیگران باید به عینه ببینن نماز خون بودن کجای زندگی ما خودشو نشون میده و باید ببینن اگر خوشرو هست چون اهل نمازه... اگر خوش قول هست چون اهل نماز بوده نماز تجلی گر صفات زیبا باشه
خدائیش نماز بخونیم ولی تو خلقیاتمون لنگ بزنیم خیلی کارمون زاره... بچه مُهرش رو بر میداره میره این تو نماز چنان خط و نشون میکشه براش چنان چشم غره میاد... بچه گریه میکنه بیقراری میکنه، همسر و بچه ها گرسنه ان میگه ولش بابا اول نماز... نماز اول وقت مهمه ولی دیگران ما رو میبینن که نماز باهامون چیکار کرده؟! بداخلاقمون کرده یا صبورتر و مهربون تر؟! یه جوری دینداری نکنیم که اهل خونه از دین زده بشن امام خمینی با اون مقام والا میخواستن نماز شب بخونن یه پنبه یا یه تیک ابر میذاشتن زیر آب تا صدای شرشر آب اهل خونه رو اذیت نکنه نمازشب میخونید خیلی مراقب باشید حواستون به اهل خونه هم باشه نشه یه وقت اذیت بشن... قراره این نماز شب ما رو بالا ببره نه خدایی نکرده حق الناسی وبال گردنمون بشه به خدا اینا خیلی مهمه!!
شیطان به صورت مداوم...! یا انسان رو مایوس میکنه، یا انسان رو مغرور میکنه ! کدومشی بنده ی خدا؟!
هر گناهی وقتی از انسان سر میزنه، اثر بخصوص خودشو داره... یه سری از گناهها نعمتها رو تغییر میده! یه سری گناهها بلا نازل میکنه! ولی یه سری از گناه ها دعاهای انسان را زندونی میکنه!!! یه فراز از دعای کمیل هست که میگه: اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا... خدایا ببخش گناهانی رو که دعا رو حبس میکنه! دعا رو حبس میکنه یعنی هر چی دعا میکنی انگار نه انگار... اصلاً صدات به اون بالا نمیرسه! دعات همین جا رو زمین میمونه! ممکنه دعات هم دعای خوبی باشه ها ولی زمین گیر شده مجوز آسمونی شدن بهش داده نمیشه...
البته اینم بگم مستجاب نشدن دعا علت های زیادی داره، اما بحثی که الان ما میخوایم راجع بهش حرف بزنیم فقط کردنه!! از امام سجاد علیه السلام پرسیدن، اقا این اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا ینی چی؟! مگه چه گناهی دعا رو زمین گیر میکنه؟! اونقدری که اصلاً حاضر نیست صدامونو بشنوه ببینه ما چی میخوایم! اقا چند تا گناه رو فرمودن! دوتاشو من میگم! اولیش ناامید شدن از استجابت دعا! یعنی طرف هنوز دست به دعا نشده ته دلش میگه: بابا من که میدونم مستجاب نمیشه اینم سر مابقی دعاها، خدا صدای ما رو نمیشنوه که! این همه خدا خدا کردیم چی شد! که این بشه! دقیقا با همین حال دعا میکنه ها! اقام امام سجاد علیه السلام فرمود: ناامیدی از استجابت دعا خودش همون گناهیه که دعا رو زندونی میکنه! پناه برخدا
دومیش اونقدر این پا و اون پا میکنه تا نمازش قضا میشه اینقدر کارای دیگه در نظرش اهمیت پیدا میکنه که نماز در برابرش هیچه... ببخشید من میدونم اگر تا دیر وقت بیدار بمونم نمازم فوت میشه، خب اینکه دست خودمه عادت کنم به زود خوابیدن! اصلا طرف میخواد نماز صبحش قضا نشه چله شب زود خوابیدن بگیره دیگه تمومه چله بگیره شبا زود بخوابه بعد نتیجه اش رو روز بعدش ببینه از برکات معنوی گرفته تا مادی و سرحالی و سرکیفی خودش دیر خوابیدنا، دیر بیدار شدنا بی برنامگی، تنبلی و بی حوصلگی به دنبال داره ...
... تو بخاطر ما با ابلیس دشمن شدی... ببخش که باهاش همدست میشیم علیه تو ...!!
آقاجان یابن الحسن ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت...
عزيزی ميگفت: رو بنده هاش حساسه... خيلی دوستشون داره اهل معامله هم هست... ميشه با همين بنده ها باهاش معامله كرد! پس برای بنده هاش خوب بخواه و با بنده هاش خوب تا كن!! خدا خوبی رو جبران ميكنه، خيلی خوب و خيلی زود...