دستهایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد
آیههایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد...
🖇🏴
ضریح خاک، حرم خاک، پرچمت هم خاک
به یاد چادر مادر چه خاک آلودی...
#یا_کریمآلعبا
🖇🏴
اَنارستــــــون
ضریح خاک، حرم خاک، پرچمت هم خاک به یاد چادر مادر چه خاک آلودی... #یا_کریمآلعبا 🖇🏴
به هیچ کس من از آن حادثه نخواهم گفت
که مانده راز تو در سینهی حسن، مادر...
🖇🏴
سم را بهانه کرد که راحت شود مگر
از خاطرات کوچه و کابوس و میخ در
#یا_کریمآلعبا
🖇🏴
فدک و کوچهی امن و درِ بی آتش و دود
گفتم این سه، همه با هم بشود، حیف نشد
رفته بودیم به مسجد که مگر مادرمان
یک نفس راحت از این غم بشود حیف که نشد