سم را بهانه کرد که راحت شود مگر
از خاطرات کوچه و کابوس و میخ در
#یا_کریمآلعبا
🖇🏴
فدک و کوچهی امن و درِ بی آتش و دود
گفتم این سه، همه با هم بشود، حیف نشد
رفته بودیم به مسجد که مگر مادرمان
یک نفس راحت از این غم بشود حیف که نشد
کوچهاش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین
خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد
#یا_کریمآلعبا
🖇🏴