خوشا دلی که تو باشی نگار پرده ‌نشینش... @Anarestun

بايد يك نفر باشد كه ذوقِ ديدنت را داشته باشد كه در هواى سرد زمستان شنلِ روى لباست را محكم‌تر دورت بپيچد. یك نفر كه حتى موقع دلخورى با اخم به تو بگويد حيف كه دوستت دارم ! هر كسى بايد يك نفر را داشته باشد تا زيبايى پاييز به چشمش بيايد ، وگرنه همه فصلها برايش يكنواخت می‌شود. اگه دارینش، قربون‌صدقش برین و قدرشو بدونید... @Anarestun

چه کسی می دانست ما بعد از خداحافظی به چه چیز مُبتلا می شویم؟! #احمدرضا_احمدی @Anarestun

دقت کردین وقتی گوشی دستتونه و میخندین مادرا دنبال کسی می‌گردن که دلیل خنده‌هاتونه. چون باور دارن هیچ آدم تنهایی خوشحال نیست. @Anarestun

خبرت هست ؟ که ما را شده ای خواب و خیال #راحم_تبریزی @Anarestun

شک نکن باز هوایت به سرم خواهد زد روزی از کوچه ی ما میگذری اما دیر... #محمدصبا_عرب‌محمدی @Anarestun

اونجا که خواننده میگه: تو اونقدر زندگیم بودی که با مرگم نمیمیرم

شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد... #وحشی_بافقی @Anarestun

از جلال پرسیدم “این دو هفته تعطیلی چی کار می‌کنی؟” جلال گفت “ می خوابم ، موبایلم را نگاه می کنم، غذا درست می کنم ، فیلم می‌بینم، دراز می کشم به سقف نگاه می کنم ، فکر می کنم ، گریه می کنم، اگه شد راه ...” حرفش را قطع کردم و پرسیدم “ گریه می کنی؟” جلال مکثی کرد ، بعد گفت “آره” پرسیدم “ تنهایی می شینی گریه می کنی؟ “ جلال گفت “ آره ، خیلی وقت ها‌” گفتم “ چرا؟” جلال گفت “ چون گریه ام می گیره” پرسیدم “ از چی؟” جلال گفت “ از خیلی چیزها “ گفتم “ من هیچوقت ندیدم گریه کنی” جلال گفت “ جلو بقیه گریه نمی کنم”پرسیدم “ گریه ات نمی‌گیره؟ “ جلال گفت “ جلو بقیه روم نمیشه گریه کنم ولی وقتی تنهام راحت می شینم گریه می کنم” گفتم “ از چیزی ناراحتی؟ “ جلال گفت “ نه” بعد گفت “ وقتی با بقیه هستم می خندم وقتی تنها می شم گریه می‌کنم”. گفتم “ تنهایی اذیتت می کنه؟ “ جلال گفت “نه ، عاشق تنهایی ام هستم که راحت گریه ام را بکنم “. دلم یک جوری شد. خواستم بغلش کنم، گفت “ دیوانه کرونا است ، از دو متری جلوتر نیا والا پرتت می کنم بیرون” گفتم “ جلال حال ات خوبه؟” جلال گفت “ آره بابا... مگه تو گاهی گریه ات نمی گیره؟” #سروش_صحت @Anarestun

در این جادوشبِ پوشیده از برگ‌گل‌کوکب دلم دیوانه بودن با تو را می‌خواست #مهدی_اخوان‌ثالث @Anarestun

بابابزرگم میگه من قدیما گنج یاب داشتم با همون تونستم مامان بزرگتو پیدا کنم یادبگیرین تباها :)) @Anarestun

همه برگ های تقویم را به دنبال تو شمرده‌ام.برگ‌های سیب برگ‌های انگور پاییز اما فصل خرمالوست فصل گس تنهایی 🍁🍅 #سید‌ضیاء‌الدین‌_شفیعی @Anarestun