خودت هم خوب میدانی، که من خیلی تو را... خیلی...
وفا از تو نمیبینم، ولی جور و جفا خیلی...
اگر چه بی وفایی و سراغ از ما نمیگیری
ولی تو جانِ من هستی و من قلبا" تو را خیلی...
همیشه شهرهی شهری و شهرآشوب دلهایی
که در زیبایی و در بی وفایی هم شما خیلی...
شدم رسوا من از عشقت، به پایت آبرویم ریخت
شنیدم از رفیقان حرفهای نا روا خیلی...
نمیدانم چرا چرخِ فلک اینگونه میچرخد
که یارِ با وفا کم هست و یارِ بی وفا خیلی...
ببین اوج وفاداری و قعر بی وفایی را...
که نفرینم فراوان کردی امّا من دعا خیلی...
بیا با گوشِ خود یک دم صدای قلبِ من بشنو؛
تو را خیلی... تو را خیلی... تو را خیلی... تو را خیلی...