مادربزرگ همیشه برای خوشبختیام دعا میکرد. من بزرگتر میشدم و او پیرتر، اما در تمام این سالها با هر لبخندی که بر لبم مینشست و هر آرزویی که برآورده میشد، ناخودآگاه یاد دعای خیر مادربزرگ میافتادم
میگفت: درست میشود، و همیشه بعدش نگاه میکرد به آسمان و میخندید!
حتم دارم چیزهایی درباره خدا میدانست که ما بی خبر بودیم...
@Anarestun
همیشه چیزای بد با حضور یه آدم خوب قابل تحمل میشن!
مثلا فرض کن با اونی که دوسش داری
تو ترافیک باشی
یا مثلا واست غذا درست کنه
اما خیلی خوب نشده باشه...
یا اصلا بری دنبالش
نیم ساعت تو رو معطل کنه!!!
میبینی؟!
این چیزا اصلا قابل تحمل نیستن
اما اگه اونی که دوسش داری باشه...
تو واسه هیچ کدوم از اینا هیچ اعتراضی نمیکنی!
اصلا به نظر من آدم تو جهنم باشه اما
اونی که دوسش داره کنارش باشه : )
@Anarestun
چه تجربههایِ جدیدی بدون تو دارم
درونِ رکعتِ پنجم قنوت میخوانم!🥴
@Anarestun
عشقِ تو انداخت من را بر زبان و شُهره کرد
همچو معصومینژاد و شدتِ "رُم" گفتنش.!
@Anarestun
آدمها دوجای زندگیشون بشدت متحول میشن، وقتی یک آدم خاص وارد زندگیشون میشه، و وقتی یک آدم خاص از زندگیشون میره...
@Anarestun
من با خیالِ این حرم آرام میشوم
حتی اگر که خسته، اگر دور از شما
#چهارشنبهها
@Anarestun