eitaa logo
اَنارستــــــون
28.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
249 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
ای اذان‌گویِ حرم وقت نماز است بمان...
تو را به روی عبا چیدم و خودت نشدی...
دیدم سیه‌پوش تو شد هفت آسمان، من هم دیدم دلی دارم، همان را بر تنم کردم... ♥️
هدایت شده از اَنارستــــــون
سلام سردار... سلام ما را به اربابمان اباعبدالله برسان... _شادی روح شهدا صلوات🌹
وَلَدی💔...
وَ قَطَّعوهُ بِسُیوفِهِم اِرباً اِربا و این تنها تفاوت تو بود با رسول مهربانی‌ها...
امشب‌ تمام‌ گره‌ها بی دست‌ باز‌ می‌شود...
ما اصالتا ترک هستیم. موقع ولادتمان، بعد از اذان و اقامه، اسم عباس را در گوشمان میخوانند. بچه‌هایمان که به دنیا می‌آیند، فامیل جمع می‌شوند و برای تبریک، میگویند «ابالفضل نوکری اولسون» الهی که نوکر ابالفضل باشه. وقتی کسی از ما پسردار می‌شود تا وقتی هنوز اسمی برایش انتخاب نشده، ابالفضل صدایش می‌کنیم.ما اصالتا ترک هستیم. خب خیلی‌هایمان در وطن، فارسی صحبت میکنیم؛ در حرم عباس اما ترکی، زبان رسمی است. ما در حرم عباس جز به لغت ترکی مکالمه نمی‌کنیم؛ حتی با خود او! ما اصالتا ترک هستیم. وقتی از آدم و عالم می‌بُریم و کاری از کسی برنمی‌آید، وقتی سختی‌ها و مصائب به اوج خود می‌رسد، وقتی مریض‌مان بدحال می‌شود، وقتی بحث آبرویمان وسط می‌آید، به «ابالفضلین توشَن گولّارینا» متوسل میشویم؛ گره‌ها باز می‌شود؛ گویی که از اول گره‌ای نبوده! ما اصالتا ترک هستیم. دیگران اگر فقط در حکایت‌ها و منبرها و کلیپ‌ها شنیده‌اند، ما به چشم خود دیده‌ایم که بعضی محتضرهایمان در لحظات آخر می‌گویند «دارم با آقام ابالفضل میرم». ما دیده‌ایم که بغض نُه روزه‌ی پدرهایمان بالاخره شب تاسوعا می‌ترکد. مادرهایمان، قامت بلند پسرهایشان را که می‌بینند، به خوش‌قامتِ ام‌البنین می‌سپارندش. ما پشت در پشت و نسل در نسل، عشق ابالفضل را از پدربزرگ‌هایمان به ارث می‌بریم. ما اصالتا ترک هستیم. همگی، زندگی‌هایمان را به عباس تکیه داده‌ایم. آنطور که حسین. ما شب نهم بی‌تکیه‌گاه می‌شویم. شب نهم خیلی بیچاره‌ایم. شب نهم را یک‌طور ویژه‌ای به ترک‌ها تسلیت بگویید.
أَخی💔...
سرنوشت ما گره خورده به اَبروی کسی که به نامِ نامیِ او روز تاسوعا رسید...
اَنارستــــــون
أَخی💔...
حسین علیه‌السلام برادرش را در کنار علقمه باقی گذاشت… با کمری خم به سمت خیمه بازگشت؛ در حالی که: «یُکَفْکِفُ الدُّموعَ بِکَمِّهْ» با آستین اشکهایش را پاک می‌کرد… _ مقتل‌ بحرالعلوم 💔