گاهی میآید نغمهی لبیک یارانت
گاهی میآید گریهی زنها و طفلانت
گاهی صدای اصغرت کرده پریشانت
امشب غم عالم نشسته در دل و جانت
امشب شب سختیست آری امشب عاشوراست
بر شانهی بابا رقیه میگذارد سر
خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر
خوابیدهاند آرام اهل بیت پیغمبر
زیرا که بیدارست چشم ساقی لشگر
تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟
فردا به پا خواهد شد اینجا محشر کبرا
فردا شود صحرا ز خون عاشقان دریا
فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها
بی لشگر و بی اکبر و بی یار و بی سقا
فردا صدای العطش تا عالم بالاست
یک دم بهروی خاک افتد دست سقایش
یک دم حسین است و جوان ارباً اربایش
فکر حرم لرزه میاندازد به اعضایش
ای کاش برخیزد فقط عباس از جایش
آری حسین است این عزیز حضرت زهراست
نازل شده گویا دوباره سورهی زلزال
برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال
...
...
از سینهاش برخیز ملعون! مادرش اینجاست
پایان نیابد ظهر فردا ماجرا باقیست
آتش به جان خیمهی آل عبا باقیست
هم رفتن سرها به روی نیزه ها باقیست
هم کوچه و بازار... هم شام بلا باقیست
زین پس شروع کربلای زینب کبریست...
هرجا که پلکِ اهلِ نظر تر شد از غزل
دیدم که لفظ، "غربت" و مضمون، "حسینِ توست"
#حسین_دهلوی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی...
#رهبرم♥️
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله