4_5951936309810433847.mp3
5.7M
پای دوست داشتنت ایستادهام
همچون درخت کاج،
روبروی پاییز...
حتی همین تهرانِ تا تجریش آلوده
عاشق که باشی آسمان محشری دارد!
#یگانه_حقپرست
"تنهاییِ دونفر"
_بریم جیگر بزنیم؟
_بریم...فقط پول ندارم
_مگه کار نکردی امروز؟
_چرا...ولی میدونی چی شد؟
_نه...نمیدونم
_بغل سرکارم یه بانک هست...بغل بانک یه فلافلی...داشتم فلافل میخوردم...
_با قارچ و پنیر؟
_قارچ و پنیر و نون اضافه با سون آپ...گلوت خشک شده؟
_نه...چطور؟
_آب دهنتو قورت دادی آخه
_نه هیچی...میگفتی...
_اره بعد دیدم یه پیرزنه جلو بانک آدامس میفروشه...بیست تومن کار کرده بودم دو تومنم انعام...هفت تومن ناهارم شد هزار تومن کرایه برداشتم..دیگه بقیشو نمیخواستم که...توام صبح نگفتی که شب میگی بریم جیگر بزنیم...دیگه بقیشو دادم پیرزنه...کار نکرده بود از صبح
_آدامس خریدی ازش؟
_آدامساش موزی بود...دوست نداشتم
_عیب نداره...من چهل تومن کار کردم، میریم جیگر میزنیم
_فقط میدونی چیکار کرد پیرزنه؟
_چیکار کرد؟
_از پشت شیشه دیدم غروب هر چی خودش کار کرده بود، با اون پول من، همه رو ریخت توی صندوق صدقه
_پس خودش چی؟
_نمیدونم....شاید اونم پول شام وُ کرایشو برداشته بود بقیشو نمیخواست دیگه...
_عمو عمو وزن میکشی؟
_با توعه...میگه وزن میکشی؟
_من یه عمره دارم میکشم عمو...چی بکشم؟
_چی میکشی؟
_راست میگه این بچه...چی میکشی؟
_از خاطره میکشم...از شب...از همین خیابون که دوساعته داریم بالا پایین میکنیم...از اون مقنعَهش بود...اون شب قبل از اینکه بریم مهمونی توی ماشین با شالش عوض کرد بعد جا موند....اونو هر شب بو میکشم...
_راست میگه عمو این از خیلی چیزا میکشه
_باشه پس وزن نکش
_ببینم عمو...چقدر کار کنی دیگه میری خونه؟
_نمیدونم...تا آخر شب هستم...
_بیشتر از سی چهل تومن میشه؟
_نه بابا...چخبره...شب عید انقدر کار نمیکنم
_خب..بیا این چهل تومنو، امشب زود برو خونه
_رفت...پس جیگر چی؟
_شب هر چی سبک تر بخوابی راحت تری
_تازه کلی ام باید قدم بزنیم تا خونه...دیگه میشیم پَرِ کاه...
_اره..فقط نزدیکِ من نخوابیا...قارچ و پنیر خوردی الانم معدت خالیه...دهنت بو میده تا صبح
_خب آدامس میجوئم...آدامس دارم
_خوابیده چجوری آدامس میجوئی؟
_تو فکر کردی من هر شب میخوابم مگه؟
_ولی خیلی خوب استراحت میکنی...آدم فکر میکنه خوابی قشنگ
_اصلا تو خودت خوابیده چجوری بو میفهمی؟
_منم خوابم نمیره خب تا صبح
_چرا؟
_اون مقنعه بود گفتم...میندازم رو سرم هی بو میکشم...هی بو میکشم...خوابِ آدم میپره دیگه...نمیپره؟
_خب نکش رو سرت
_اونو نکشم سرم خوابم نمیبره که
_هیچی ولش کن...بریم بخوابیم صبح باید زود بیدار شیم...!
_بریم فقط از این خیابون نه...از خیابون پایینی...
#داستانک
آقای امام رضا!
ما زندگیمان حول محور شما میگردد؛
خندههامان، اشکهامان، دعاهامان
و آرزوهامان را گ، همیشه به درب خانهی شما میآوریم؛ لطف نموده مثل همیشه هوایمان را داشته باشید!
«یا علی»
عذر زحمات...✋
#السلام_علیک_یا_علیبنموسیالرضا
اَنارستــــــون
آقای امام رضا! ما زندگیمان حول محور شما میگردد؛ خندههامان، اشکهامان، دعاهامان و آرزوهامان را گ،
لطفا یکی سلام ما رو به امام مهربان برسونه...
لطفا به خودت نگیر، اما بی تو
این شهر به شهرِ مردهها میماند...
#سجاد_صفریاعظم
بشین میخوام واست یه داستانیو تعریف کنم...
ما یه همسایه داشتیم که اوضاع مالیش خیلی خوب نبود. سال به سال نمیتونست لباس بگیره. همه جا پیاده میرفت. اگه شب بدون شام میخوابید اتفاقی واسش نمی افتاد. بعد چند سال خدا واسش خواست. حسابی اوضاع کارو بارش گرفت. ماشین آنچنانیو استخر و هر روز یه دست لباس. همیشه بهترینارو داشت.
اما قدر ندونست و ورشکسته شد!
برگشت سر خونه اول!
میدونی دیگه نمیتونست پیاده بره اون ماشین میخواست. نمیتونست با لباس چند ماه پیشش بره بیرون. اون طعم پولو چشیده بود نمیتونست بی پول باشه. واسه همین چند وقت بعد فهمیدیم دزد شده!
حالا شده جریان من و تو! من تو رو یه بار داشتم... نمیتونم بدون تو... یه کاری نکن بدزدمت... میفهمی چی میگم ؟
#داستانک
فارغُ التحصیلِ چشمانت شدن شد آرزو
روزِ دانشجوست امّا در دبستان ماندهام!
#سیدشهرام_علیزاده
روز دانشجوهای اناریمون مبارک🎊🌹