سقای حرم آب شد و آب نیاورد
این زمزمه بر کوچه و دیوار بلند است...
#اباالفضلِحسین
تو آن ماهی که خورشید است محو روی تابانت
خداوند آسمانها را درآورده به فرمانت
مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی
که میخوانند خود را ارمنیها هم مسلمانت
حسینابنعلی(ع) که عالمی هستند قربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت
همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی
همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت
همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت
عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر
به جای مادرت امالبنین، زهراست مهمانت
برای اینکه در راه حسینِ فاطمه باشم
الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت
Banifateme_ey_saqiye...mp3
3.68M
ای ساقی لب تشنگان...
#اباالفضلِحسین
حسین علیهالسلام برادرش را
در کنار علقمه باقی گذاشت…
با کمری خم
به سمت خیمه بازگشت؛
در حالی که:
«یُکَفْکِفُ الدُّموعَ بِکَمِّهْ»
با آستین اشکهایش را پاک میکرد…
- مقتل بحرالعلوم
#اباالفضلِحسین