انگشتهای کوچک خود را تکان بده
تا اینکه واکنی گره از کار عالمی...
#مجید_تال
#علیاصغرِحسین
امانتی رباب را زیر عبایش پنهان کرده
و سمت خیمه میرفت و برمیگشت.
این حسین بود که حیران شده بود...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#علیاصغرِحسین
دشمن نام علی بودند... ورنه چلهها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر میخواستند
-عقیق شعر
#رضا_حاجحسینی
#علیاصغرِحسین
علی در معرکه مردانگی را امتحان میداد
و این یعنی که مردی را به نامردان نشان میداد
تلظی در تلظی، گریه در گریه، همه فریاد
علی اکبر انگاری در این میدان اذان میداد
رجزهای نگاهش جان لشکر را به هم میریخت
چنان که گریههایش قلب مولا را تکان میداد
فرات! آیا حسین از تو تقاضای زیادی داشت؟
نباید پاسخ لب تشنه را تیر و کمان میداد
بمیرم دست و بالت مثل حیدر بسته بود آن روز
گلویت هم شبیه او، خبر از استخوان میداد
سه شعبه داشت تیری که گلوی خشک اصغر را...
رباب آن سمت میمُرد و حسین این سمت جان میداد