4_5877418159073399415.mp3
23.98M
🎤 سخنرانی استاد #رائفی_پور در اجتماع مردمی عاشقان مبارزه با اسرائیل
🗓 ۲۸ مهر ۱۴۰۲ - تهران، میدان فلسطین
@raefipourfans
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«فرمولی برای روا شدن حاجتها»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام امیدوارکننده حضرت آقا در باره جریانات اخیر...
24.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رجزخوانی حسین طاهری در تجمع امشب مردم تهران در میدان فلسطین علیهجنایات صهیونیستها
#طوفان_الاقصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورود چهل و پنجمین هواپیمای باری برای کمک به صهیونیستها
حدود ۱۰۰۰ تن تسلیحات برای تقویت توانایی های ارتش تروریست صهیونی...
#فلسطین
#غزه
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
بسم رب المهدی💞❣🌿
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی🖐😍
🌺🌺ادعیه صبحگاهی🌺🌺
سلام به ائمه اطهار علیه السلام
eitaa.com/monajatbaparvardagar/61
صوت زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/55
متن زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/116
آثارمداومت برخواندن زیارت آل یاسین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/145
صوت دعای عهد
eitaa.com/monajatbaparvardagar/21
متن دعای عهد
eitaa.com/monajatbaparvardagar/102
صوت سوره یس
eitaa.com/monajatbaparvardagar/25
خلاصه همه دعاها از زبان مولا امیر المومنین
eitaa.com/monajatbaparvardagar/79
سوره هایی که خواندنشون در اول صبح سفارش شده
eitaa.com/monajatbaparvardagar/119
سه آیه ی پایانی سوره حشربرای محافظت
eitaa.com/monajatbaparvardagar/239
السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام 🤚🌴
اسمش قدرت الله بود ، سنی نداشت . نصف صورتش سوخته بود ، خیلی گوشه گیر بود و از جمع فاصله می گرفت . همه اش تسبیح دستش بود و ذکر می گفت.
بچه ها به من گفتند : فلانی برو بیارش تو جمع خودمان.
شب عملیات کربلای 5 گفتم : قدرت الله خدا وکیلی تو چی داری می گی این قدر تسبیح دست گرفتی پچ پچ می کنی؟
گفت : هیچی !
قسمش دادم به قرآن که چی داری می گی؟
گفت : دارم می گم "السلام علیک یا ابا عبدالله" . می خوام این قدر این ذکر را بگم که برام ملکه بشه . دم رفتن یک بار بتونم به ارباب راحت سلام بدم.
در عملیات کربلای پنج مرحله سوم، قدرت الله را اصلا ندیده بودم،
توی یک لحظه دیدم سرخاک ریز نشسته.
لحظه ای که من نگاهم بهش افتاد لحظه ای بود که تیر خورد و افتاد سر سنگر.
دویدیم بالای سنگر و یقه اش را گرفتیم کشیدم پایین.
تیر خورده بود و درد داشت ، ولی داشت می خندید. لبخند میزد .
بغض کردیم که قدرت الله چی شده.
سرش را بالا آورد و گفت : "السلام علیک یا ابا عبدالله" و سرش افتاد...
شهید قدرت الله حسین زاده