eitaa logo
Anti_liberal🚩
7.4هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
15.8هزار ویدیو
87 فایل
✨️پیشنهادات و انتقادات: @Jahadi68✨️ ✨ادمین تبادل و تبلیغات : @mahwm21 ✨ 🛑کانالی برای سوزش برعندازان😂 🛑تحلیل جالب از اتفاقات روز دنیا👌 🛑دفاع منطقی از ایدئولوژی انقلاب🇮🇷 🛑متناسبترین واکنش به رویدادهای روز دنیا🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر دوربین مداربسته پلیس امینت اخلاقی تهران بزرگ در خصوص مهسا امینی @Farsna
Anti_liberal🚩
•✵𖣔✨⊱سـلام‌بࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• #پارت34 ایام‌انقلاب🇮🇷: دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شــدم جلوی
•✵𖣔✨⊱سـلام‌بࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• ایام‌انقلاب🇮🇷: شب بود کــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا خيلی نترس بود. حرفهائــی روی منبر ميزد که خيليها جرأت چاووشــی گفتنش را نداشتند. حديث امام موســی کاظم که ميفرمايد:مردی از قم مردم را به حق فرا ميخواند. گروهی استوار چون پارههای آهن پيرامون او جمع ميشوند خيلی برای مردم عجيب بود. صحبتهای انقلابی ايشان همينطور ادامه داشت. ناگهان از ســمت درب مسجد سر و صدايی شــنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهای ساواک با چوب و چماق ريختند جلوی درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت برای خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسی را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتی به زن و بچه ها رحم نميکردند. ابراهيم خيلی عصبانی شــده بود. دويد به ســمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفری ابراهيم را ميزدند. توی اين فاصله راه باز شد. خيلی از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند. ضرباتی که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، کمردرد شديدی برای او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتی در کشتی گرفتن او تأثير بسياری داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعالميه ها و... او خيلی شــجاعانه کار خود را انجام ميداد.اواسط شهريور ماه بسياری از بچه ها را با خودش به تپه های قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از نماز اعلام شد که راهپيمائی روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. راوی:امیرربیعی زنـدگۍنامھ‌شهیـد‌ابࢪاهیم‌هادۍ💜✨ @Antiliberalism
Anti_liberal🚩
#حسینیه‌دل 🖤 -میگفت.. جاماݩدݩ‌ݩه‌اینکه‌معنےاش‌ݪایق‌نبودݩ باشدبݪڪه‌‹سیداݪشهداء›امتحاݩ‌میکند عشاق‌را
🖤 نگاه، حسرت، تصویرکربلـٰا این‌است‌روزگارزیارت‌نرفته‌هـٰا💔…! ‹ 💔🏴⸾⸾ › ‹ 💔🏴⸾⸾ › ــ ــ ــ ـ ــــــ‹𑁍›ــــــ ـ ــ ــ ــ @Antiliberalism
بہ‌اذن‌واجـٰازه‌ۍِحضـرتِ‌مـٰادر...シ!🖐🏻" اول‌یہ‌سلام‌بدیم‌خدمت‌مادرمون... الهۍفدات‌شم‌مـٰادر((: ((:🖐🏿
اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یـااَباعَبْـدِاللَّهِ‌وَعَلَـی‌الاَْرْواحِ‌ الَّتـی‌حَلَّتْ‌بِفِنائِکَ‌عَلَیْکَ‌مِنّی‌سَلامُ‌اللَّهِ‌اَبَـداً مابَقیتُ‌وَبَقِیَ‌اللَّیْلُ‌وَالنَّهارُوَلاجَعَلَهُ‌اللَّهُ‌آخِرَ الْعَهْدِمِنّی‌لِزِیارَتِکُمْ‌اَلسَّلامُ‌عَلَـی‌الْحُـسَیْـنِ‌وَ عَلی‌عَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ‌وَعَلی‌اَوْلادِالْحُـسَیْـنِ‌وَ عَلـی‌اَصْحابِ‌الْحُسَیْـنِ💔🖐🏻!'
حاج‌آقاعالی‌تعریف‌میکردمیگفتن‌یکی‌ازدوستای‌عالمشون‌تو آلمان‌تودهه‌محرم‌یه‌مراسمی‌گرفتن‌و گفتن‌شمابایداونجابمونید... این‌دهه‌محرم‌یه۷یا۸روزش‌که‌گذشت...
یه‌خانوم‌آلمانی‌ای‌اومدگفت‌که‌مادرجَوار(کنار) شماهمسایه‌ایم...این‌آقاکیش‌مُرده... شوهراون‌خانم‌کارمندسفارت‌بود. خانمه‌گفت‌این‌آقاکیش‌مرده‌که‌اینجوری گریه‌میکنه؟بچه‌ش‌مرده؟برای‌کی‌این‌جوری‌روضه‌میخونه؟!
ایشون‌میگه‌که‌اون‌خانم‌اگه‌میخوادمنوببینه... من‌حاضرم‌براش‌توضیح‌بدم اون‌خانم‌قبول‌کردودیگه‌اومدوتموم‌جریان‌وواقع‌کربلاروبراش‌توضیح‌داد...
میگه‌اومدوشروع‌کردباهاش‌صحبت‌کردن میگه‌همین‌که‌صحبت‌میکرد... وسطای‌صحبت‌که‌بودیم‌این‌خانم‌ اشکش‌سرازیرشد...
میگه‌وقتی‌تعریف‌میکردم این‌خانم‌هم‌وسطش‌میگفت‌یامریم‌مقدس! یاعیسی‌مسیح! اون‌عالم‌گفت‌بهش:خداداستان‌حضرت مریم‌وتوقرآن‌ماهم‌آورده‌که‌چه‌قدقشنگ باردارشد
ویه‌صفت‌مسیح‌که‌زودترازبقیه‌بچه‌هابه حرف‌دراومد...امام‌حسین‌ما‌هم‌این‌صفت درونش‌بودووقتی‌به‌دنیااومدحرف‌زد... اوهم‌مثل‌مسیح‌وقتی‌به‌دنیااومد... دندون‌داشت!
خانومه‌گفت پس‌حالاکه‌این‌حسین‌انقدمتعالیه.. که‌خون‌علی‌اصغروپاشیدآسمون‌و‌یه‌ قطرهش‌پایین‌نیومدمن‌میخوام‌امشب‌به جای‌مریم‌به‌حسین‌توسل‌کنم! چجوری‌توسل‌کنم؟
گفت‌خب‌دردت‌چیه؟!
خانومه‌گفت بچه‌ی‌من‌معلوله‌وسال‌هاست‌کنارپنجره می‌مونه... تاظهرمن‌بیام‌ازسرکارهمونجامیشینه تامن‌بیام‌وجاشوعوض‌کنم! میگه‌این‌خانم‌خیلی‌حالش‌بدشدواون‌شب خیلی‌باامام‌حسین‌وعلی‌اصغرحرف‌زد
فردایی‌رفت‌سرکاروخیلی‌با‌امام‌حسین‌مناجات‌کرد... خانومه‌به‌امام‌حسین‌گفت‌تو‌خیلی‌شبیه‌مسیح‌هستی...مریم؛ مادر‌مسیح‌اومده‌وقت‌زایمان‌کنار‌مادرت‌زهرا... پس‌حتما‌خیلی‌مقام‌مادرتبلندتر‌ا‌ز‌مریم مقدس‌که‌مریم‌رفته‌خادم‌مادرت‌شده...
متوسل‌شد‌به‌شیش‌ماهه‌ش خانومه‌گفت ‌من‌میتونم‌فردا‌که عاشوراست‌تموم‌مهمونای‌شمارو‌پذیرایی کنم؟ گفتن‌بله.. گفت‌پس‌من‌چون‌علی‌اصغر‌شیش‌ماهه‌بوده وبچه‌بوده‌شیرنداشته‌بخوره.. من‌برای‌بچه‌های‌این‌جا‌شیرمیخرم‌میارم ومیدم‌بهشون‌وغذامید‌م‌به‌خونواده‌هاشون
Anti_liberal🚩
متوسل‌شد‌به‌شیش‌ماهه‌ش خانومه‌گفت ‌من‌میتونم‌فردا‌که عاشوراست‌تموم‌مهمونای‌شمارو‌پذیرایی کنم؟ گفتن‌
میگن‌که‌عاشورا‌اومدو‌اون‌پذیرایی‌کرد‌شب‌ عاشورا‌رفت....اونجاکه‌تعطیلی‌نبود! خانومه‌بایدمیرفت‌سرکارش... روزعاشوراکه‌تو‌سفارت‌مراسم‌داشتن... ایشون‌باید‌میرفت‌سرکار.. یه‌سه‌شنبه‌روزی‌بود
وقتی‌برگشت‌خونه‌دیدبچه‌ش‌دم‌پنجره‌نیست! چون‌همیشه‌بچه‌ش‌دم‌پنجره‌براش‌دست‌تکون‌میداد...! اومد‌دیدبچه‌ش‌درواکرده‌روراه‌پله‌نشسته! تامادرشودید..بلندشد
خانوم‌تعریف‌میکنه‌میگه دیدم‌اومد‌پایین‌تر‌گفتم‌مامان‌جانچجوری دروبازکردی؟ گفت‌مامان‌شما‌ک‌صبحرفتی.. یه‌آقایی‌در‌وواکرداومدتو... بهش‌گفتم‌آقا‌مامان‌من‌به‌شماگفته‌بیاین‌خونه‌ی‌ما؟ چیزی‌خراب‌شده؟
میگه‌به‌خیال‌اینکه‌همیشه‌به‌بچه‌م‌میگفتم کلیددادم‌به‌فلان‌کسی‌که‌یخچالوببینه.. ماشینوببینه بهش‌فکرکرد ... دیدم‌بچه‌م‌راه‌میره‌دیدم‌جور‌درنمیادبافکرم
گفتم‌کی‌اومد؟ گفت‌یه‌آقایی‌اومد‌بهم‌گفت‌بلندشو گفتم‌آخه‌آقامن‌نمیتونم‌راهبرم! شماچیکارداری؟ بایدبه‌مامانم‌زنگ‌بزنین‌به‌اون‌بگین... آقاهه‌گفت:نه...من‌باتوکاردارم میگه‌منوآورد... دیدمیکهومیتونم‌راه‌برم! گفتم‌توچیکاره‌هستی؟ دکتری‌مادرم‌توروفرستاده؟
Anti_liberal🚩
گفتم‌کی‌اومد؟ گفت‌یه‌آقایی‌اومد‌بهم‌گفت‌بلندشو گفتم‌آخه‌آقامن‌نمیتونم‌راهبرم! شماچیکارداری؟ بایدبه‌
گفت‌آره...مادرت‌منو‌فرستاده... گفتم‌برم‌بگم‌ب‌مامانم‌کدوم‌دکتراومده‌خونه‌مون؟ گفت‌بگوحُسینِ‌علی(:💔
میبینی...(: آقا‌امام‌حسین‌به‌یه‌مسیحی‌هم‌نگاه‌میکنه(: چه‌برسه‌به‌من‌و‌تو...(: میدونی‌چرا‌نگاش‌کرد؟ چون‌اون‌شب‌اون‌زن... ازته‌دلش‌آقاوشیش‌ماهه‌شوصدازد(: یابه‌قولی...دلبری‌کرد(:💔