Anti_liberal🚩
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• #پارت151 تابستان شصت و يك بعد ادامه داد: آدم هر كاری كه ميتواند بايد
•✵𖣔✨⊱سـلامبࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵•
#پارت152
روش تربیت:
منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود. آن زمان من شــانزده ســال داشتم. هر روز بــا بچهها داخــل کوچه واليبال بازی ميکرديم. بعد هم روی پشــت بام مشغول کفتر بازی بودم!
آن زمان حدود 170 كبوتر داشــتم. موقع اذان که ميشــد برادرم به مسجد ميرفت. اما من اهل مسجد نبودم.
عصر بود و مشغول واليبال بوديم. ابراهيم جلوی درب منزلشان ايستاده بود
و با عصای زير بغل بازی ما را نگاه ميکرد. در حين بازي توپ به ســمت آقا ابراهيم رفت.
من رفتم که توپ را بياورم. ابراهيم توپ را در دستش گرفت. بعد توپ را روی انگشت شصت به زيبائی چرخاند وگفت: بفرمائيد آقا جواد!
از اينکه اســم مرا ميدانست خيلط تعجب کردم. تا آخر بازی نيم نگاهی به آقا ابراهيم داشتم. همه اش در اين فکر بودم که اسم مرا از کجا ميداند!
چند روز بعد دوباره مشغول بازی بوديم. آقا ابراهيم جلوآمد و گفت: رفقا، ما رو بازی ميديد؟ گفتيم: اختيار داريد، مگه واليبال هم بازی ميکنيد!؟
ُ گفت: خب اگه بلد نباشــيم از شــما ياد ميگيريم. عصا راكنار گذاشــت،
درحالی كه لنگ لنگان راه ميرفت شروع به بازی کرد.
تا آن زمان نديده بودم کسی اينقدر قشنگ بازی کند!
راویان: جواد مجلسی راد ،محمد حسین قمی
زنـدگۍنامھشهیـدابࢪاهیمهادۍ💜✨
@Antiliberalism