•✵𖣔✨⊱سـلام‌بࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• #پارت192 ✨کانال کـمیل اما نميشد فهميد كه پس از چهار روز، با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند؟! غروب امروز پايان عمليات اعلام شد. بقيه نيروها به عقب بازگشتند. يكی از بچه هایی كه ديشب از كانال خارج شد را ديدم. ميگفت: نميدانی چه وضعی داشتيم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسياركم، اطراف كانالها هم پُر از انواع مين! ما هر چند دقيقه گلوله ای شليك ميكرديم تا بدانند هنوز زنده ايم. عراقی ها مرتب با بلندگو اعلام ميكردند: تسليم شويد! لحظات غروب خورشيد بسيار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربين نگاه ميكردم. انفجارهای پراكنده هنوز در اطراف كانال ديده ميشد. دوست صمیمی من ابراهيم آنجاست و من هيچ كاری نميتوانم انجام دهم. آن شب را كمی استراحت كردم و فردا دوباره به خط بازگشتم. 🌹🌹🌹 عراقي ها به روز 22 بهمن خيلی حساس بودند. حجم آتش آنها بسيار زياد شد. خاكريزهای اول ما هم از نيرو خالی شد. همه رفتند عقب! با خودم گفتم: شايد عراق قصد پیشروی دارد؟! اما بعيد است، چون موانعی كه به وجود آورده جلوی پیشروی خودش را هم ميگيرد! عصر بود كه حجم آتش كم شد. با دوربين به نقطه ای رفتم كه ديد بهتری روی كانال داشــته باشد. آنچه ميديدم باوركردنی نبود! دود غلیظی از محل كانال بلند شده بود. مرتب صدای انفجار می آمد. ســريع پيش بچه های اطلاعات رفتم و گفتم: عراق داره كار كانال رو تمام ميكنه! آنها با دوربين مشاهده كردند، فقط آتش و دود بود كه ديده ميشد. اما من هنوز اميد داشتم. با خودم گفتم: ابراهيم شرايط بدتر از اين را سپری كرده، اما به ياد حرف هايش، قبل ازشروع عمليات افتادم و بدنم لرزید. 🌿راوی:علی نصرالله زنـدگۍنامھ‌شهیـد‌ابࢪاهیم‌هادۍ💜✨ @Antiliberalism