اما این خوشحالی چند لحظه بیشتر طول نکشید،
ابی عبدالله فرمود: نجمه برو تو خیمه برای قاسم
پسرت دعا کن
دورش کردند:)🖖🏻💔
گفتند این پسر حسن، سردار جمل قاسم ِ
زد وسط لشکر، اون کسی که پرچم لشکر به دستش بود انداخت
لشکر را بهم ریخت، گفتند:حریفش نمیشویم
چه کنیم؟
Anti_liberal🚩
گفتند این پسر حسن، سردار جمل قاسم ِ زد وسط لشکر، اون کسی که پرچم لشکر به دستش بود انداخت لشکر را بهم
اول سنگ بارانش کردند
حالا آقا کلاه نداره
سنگ ها به سر و صورتش میخوره
نیزه داره ها حمله کردند..
بلندش کردند،..حسین:)💔
Anti_liberal🚩
با نفسی که براش مونده بود صدا زد عمو به دادم برس😭💔
از بالا انداختنش..
ابی عبدالله به عجله اومد.
دید قاتل موی قاسم رو به دست گرفته.
میخواد سر قاسم رو جدا کنه..
ضربه زد دست نانجیب رو جدا کرد🖖🏻
ملعون صدا زد قبیله اش اومدند
درگیری سر بدن قاسم شد
همه سوار بر اسب بودند
هفده نفر رو ابی عبدالله زد
ما بین این درگیری صدا از زیر سُم اسب ها...
دو تا سر روی نیزه بند نشد
یکی سر قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام
یکی سر قاسم بن الحسن علیه السلام:)
چرا؟
Anti_liberal🚩
چون زیر سم اسب این صورت له شده بود.💔
ابی عبدالله همه رو زد کنار، دید قاسم داره
جون میده، پاهاش رو روی زمین میکشه...
Anti_liberal🚩
ابی عبدالله همه رو زد کنار، دید قاسم داره جون میده، پاهاش رو روی زمین میکشه...
گفت: عمو جان برای من سخت است یه
چیزی از من بخوای من نتونم حاجت
روات کنم، آخه صداش رو از زیر سم
اسب ها میشنید..
بدن رو بلند کرد، حرکت کرد...💔
Anti_liberal🚩
گفت: عمو جان برای من سخت است یه چیزی از من بخوای من نتونم حاجت روات کنم، آخه صداش رو از زیر سم اس
راوی میگه قد و بالای ابی عبداله بلند بوده
دیدم تمام قد داره راه میره
اما پاهای قاسم داره رو زمین کشیده میشه
یعنی بند بند بدنش جدا شده ...حسین💔