بعدِ من، حرمتش نگه دارید
مصطفی باشد و همین دختر...
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
خوب میدانست بعدش فتنه بر پا میشود
دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد...
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
دستهایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد
آیههایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد...🖤
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
ضریح خاک، حرم خاک، پرچمت هم خاک
به یاد چادر مادر چه خاک آلودی...
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
سم را بهانه کرد که راحت شود مگر
از خاطرات کوچه و کابوس و میخ در
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
به هیچ کس من از آن حادثه نخواهم گفت
که مانده راز تو در سینهی حسن، مادر...
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
سالها بود دعایم قسمم آرزویم
زودتر سهم لبم سم بشود حیف نشد...
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
که مغیره نرود بر رویِ منبر پیشم
طعنهها نیز کمی کم بشود حیف نشد
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
مادرم گفت نگو، هیچ نگفتم به کسی
زینب ای کاش که مَحرم بشود...حیف نشد
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
فدک و کوچهی امن و درِ بی آتش و دود
گفتم این سه، همه با هم بشود، حیف نشد
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖
رفته بودیم به مسجد که مگر مادرمان
یک نفس راحت از این غم بشود حیف که نشد
𝙴𝚒𝚝𝚝𝚊.𝙰𝚗𝚝𝚒𝙻𝚒𝚋𝚛𝚊𝚕.𝚌𝚘𝚖