هیچکس چشماش مثلِ تو قشنگ نیست،
هیچکس مثل تو نمیتونه انقدر
قشنگ بخنده؛
هیچکس،
به اندازه تو برام
دوست داشتنی نیست!
تو کاری میکنی که حتی قلبمم،
لبخند میزنه : )!♥️'
مواظب خودت باش
خیابان های زیادی مانده که باهم قدم نزدیم
کافه های زیادی هست که قرارگاهمان نشده
و جاهای زیادی هست که نرفته ایم
مواظب خودت باش جانم
جهان بی تو جای خوبی برای ماندن نیست...!
اره با خودتم🤍
- ولی من هنوز نمیتونم درك کنم . . .
‹ چرا خدا مِهر کسایی رو ك ؛
رسیدن بهشون یکم سخته ؛
رو میندازه به دلمون ؟! . . . ›:)))!'🌔'
پاییز، رِسالتش یادآورَی خاطرِههاست...
آدم را پرت میکند وسط خاطرات خیلی دور،
کنارِ آدم.هایی که نیستند،
میان خانهای که نیست
و حال و هوایی که تکرار نخواهد شد،
یادش بخیر!
خانه قدیمی مادربزرگ و آن حوض آبیِ وسط حیاط...
تخت چوبی کهنهای که توی ایوانش بود
و هر شب روی آن دراز میکشیدیم
و آسمان بی نقاب و پرستاره را تماشا میکردیم
و غرق در تخیلات کودکانه مان میشدیم،
دلم برای خوابهای بیدغدغه خانه مادربزرگم تنگ شده،
برای صبحهایی که پنجره چوبی اتاق باز میشد
و با هیاهوی گنجشکها بیدار میشدیم
و با نسیمی خنک و روح نواز، خواب از سرمان میپرید...
'طنین'
تنها هدف من تو زندگیم اینه که به جایی برسم که وقتی صبح از خواب بیدار میشم به جای فحش دادن، لبخند بزنم.