#ماه_رمضان #شب_قدر #مناجات_باخدا
خدایا من دلی بیمار دارم
به جانم آتشی تکرار دارم
خدایا آمدم بر درگهِ تو
تو میدانی غمِ بسیار دارم
چه خوش اقبال بودم من خدایا
که با تو وعده ی دیدار دارم
پناهم ده تو را جانِ حسینت
من امشب با تو خیلی کار دارم
دلم قرص است دائم در کنارم
که مثلِ تو گلی بی خار دار دارم
به دامِ نفسِ اماره اسیرم
سرا پا سوءِ در رفتار دارم
تو گر این بنده را از در برانی
چه امیدی من از اغیار دارم
چه خوشبختم که من مثل تو مولا
خدای خالق و قهار دارم
ز درگاهت مرانی این گدا را
که حُبِ حیدر کرار دارم
به حق و آبروی او ببخشا
که امشب دیدهای خونبار دارم
پناهم گشته سلطان خراسان
ز لطفش دیدهای بیدار دارم!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
___________________________
#ماه_رمضان #شب_قدر #مناجات_امام_زمان
خیلی گرفته دور شما را گناهکار
آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟
تو سربلند عالمی و سر به زیر ما
تو عاری از گناهی و ماها گناهکار
هرجا مقدمات گناهی فراهم است
نشناخته همیشه سر از پا گناهکار
مثل تویی شبیه مرا درک میکند ؟
تو نور و خیر و برکتی , اما گناهکار ...
جای همه به سوی خدا توبه میکنم
یک شب سحر کنی تو اگر با گناهکار
اهل گناه مانده , فقط چون که وا نشد
پایش به کربلای معلی گناهکار
جایی نمانده , از همه جا رانده آمده
باید که جا دهی تو و اِلّا گناهکار ...
.
.
دیدم به خواب صحن تو راهم نداده اند
آمد صدایتان که بفرما گناهکار ...
🔸شاعر:
#حمیدرضا_محسنات
___________________
#شب_قدر
امشب شب قدر است و من هستم گرفتار
مولا ببین من آمدم با چشم خونبار
من آمدم تا که براتم را بگیرم
شاید برم امسال پابوس علمدار
#پروانه_غریبی
🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
#ماه_رمضان #شب_قدر
امشبی چشمِ امیدم به درِ رحمتِ توست
تا سحر منتظرِ بخششِ بی غایتِ توست
ای خدایی که کریمی و مُجیبُ الدَعوات
تو ببخش آنچه که بخشندگی در وسعتِ توست
همه ذراتِ جهان چشم به الطافِ تواند
عرش تا فرش سرِ سفره ی با برکتِ توست
می ستایند همه خلق تو را با دل و جان
عزتم ده که جهانم همه در عزتِ توست
خالقِ هر دو جهانم تویی ای ذاتِ کریم
عالمِ کون و مکان در یدِ با قدرتِ توست
آن که جانش عطشِ نورِ حقیقت دارد
دائماً چشمه ی جانش طلبِ رحمتِ توست
من که جز داده ی تو هیچ ندارم ز خودم
ای خدا هر چه که دارم همه از دولتِ توست
آمدم با تو کمی از تهِ دل حرف زنم
دلِ من تشنه ی یک جره ای از صحبتِ توست
رهروِ شب زدهام آمدهام بهرِ وصال
بعلیِِ بعلی بر لبِ ما طاعتِ توست
چقدَر این دلم ایوانِ طلا می خواهد
به تولای علی که غمِ او غربتِ توست
کربلا رفتم و دیدم بدنی بیکفن است
شاهِ لب تشنهی عریان که دور از وطن است!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
___________________________
#ماه_رمضان #شب_قدر
بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است
شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است
تمام حرف همین است که گنه نکنیم
ز آن چه نفس بخواهد جدا شدن خوب است
شده به یک سحری صاف کن دل خود را
به آیه های خدا با صفا شدن خوب است
به دل حقیقت محبوب را تو پیدا کن
ز عشق های مجازی رها شدن خوب است
چرا به پیش خلائق تو خم کنی سر خود ؟
شبی مقابل دلدار تا شدن خوب است
صدای اهل قبور است می رسد بر گوش
که : آی بنده رفیق دعا شدن خوب است
از این دو دیده به غیر از گنه نشد حاصل
ببند چشم ، که اهل بکا شدن خوب است
ببین که قافله ی عمر می رود از پیش
مرو به خواب که دور از خطا شدن خوب است
مگر که بخت کند رو ،طبیب را بینی
به درد بندگی اش مبتلا شدن خوب است
در این لیالی رحمت اگر خدا خواهد
مسافر حرم کربلا شدن خوب است
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
________________________
🔹
#ماه_رمضان #شب_قدر #مناجات_امام_زمان
در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد
ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد
قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها
چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد
به تمنای تو من آمده ام ، می دانم
در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد
بنویسید در این شام پریشانی ها
قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد
شب قدر است به بازار ولایت آیید
یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد
تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد
عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد
در شب قدر یقینا" به رسد در کویت
هر که در راه غمت پای دویدن دارد
خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای
خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد
جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب
غم جانسوز علی جامه دریدن دارد
"یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید
دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد
🔸شاعر:
#محمود_تاری
___________________________
#ماه_رمضان #شب_قدر
در گدایی خودت نام مرا مشهور کن
دستهایم را ز دامان بقیه دور کن
چند وقتی میشود که چاه تاریکی شدم
قلب تاریک مرا ای ماه غرق نور کن
دوست دارم غرق دریای مناجاتت شوم
مثل موسای کلیم الله من را تور کن
راضیم حتی شده بازور برگردانیم
من اگر توبه نکردم تو مرا مجبور کن
شبهه هایم را بگیر و جای آن ایمان بده
ای خزانه دار عالم جنس مارا جور کن
تا مبادا بعداز این از پیش تو جایی روم
با ولای مرتضی دور مرا محصور کن
تا که قلب دشمنانت را بسوزانی، مرا
روز محشر با محبین علی محشور کن
ای که تقدیر مرا امشب مقدر میکنی
داخل پرونده ام یک کربلا منظور کن
چشمه اشکم فقط بهر تو میجوشد حسین
جای دیگر گریه کردم چشم منرا کور کن
🔸شاعر:
#ارش_براری
___________________________
#ماه_رمضان #شب_قدر
شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس
برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس
دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا
منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده
من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم
من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم
نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده
نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده
حق داری محل ندی اخه شما کجا و من
حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من
باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا
منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا
برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه
هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه
میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم
پیش تو پیش خدا یه اسمو واسطه کنم
اونکه اسمش واژه صبرو پریشون میکنه
روضه هاش ناموسیه چشاتو پر خون میکنه
امشب اتیشه غمه توی نهاد روضه ام
دَخَلتْ زینب علی ابنِ زیادِ روضه ام
زینب و اسیری و کوفه و کاخ و بار عام
همه چشما خیره شد به زینب و سر امام
قمرش از روی نیزه اومده طشت طلا
خیزرون چه میکنه با لب و دندون اقا
زینب و یه کاروان خسته بین هلهله ست
جلوی چشم رباب نگاهه زشت حرمله ست
🔸شاعر:
#حسن_کردی
__________________________
#ماه_رمضان #شب_قدر
خداوندا! خداوندا! تو ای معبودِ سبحانم
بسویت آمدم امشب نگه کن چشمِ گریانم
اگر چه من خطا کارم، پر از زشتی ست کردارم
گرفتارم گرفتارم، پشیمانم پشیمانم
الهی عبدِ مفلس را دریغ از لطفِ خود منما
بکش خطِ امان روی تمامیِ گناهانم
ز دیده خونِ دل بارم لبالب از تمنّایم
به خاک افتاده ام امشب فقط العفو می خوانم
بیا و چشم پوشی کن ز لغزش های این عاصی
به حقِ حیدرِ کرار امیرِ جانانِ جانانم
به قدری از تو گشتم دور فکرش هم نمی کردم
که هجرِ وصلِ تو روزی کند یعقوبِ کنعانم
به حقِ حضرتِ زهرا(س) مرا رسوا مکن مولا
خودم اقرار دارم که سراپا غرقِ عصیانم
صدای نَم نَمِ اشکم چه غوغا می کند امشب
که من شوقِ تمنای فقط یک جرعه احسانم
خودت گفتی بیا می بخشمت بابِ کرم باز است
چه بخشنده خدایی تو من از لطفِ تو حیرانم
من امشب واسطه آورده ام آقای بی سر را
چنان از سوءِ اعمالم به جانِ او پریشانم
دلِ مجنونِ من دارد نوای یا حسین(ع) امشب
بدونِ لطفِ اربابم تهیدست و هراسانم
چقدر از کربلای او شمیمِ سیب می آید
هوای عشقِ او امشب چو آتش ریخت در جانم
دلِ دیوانه ام تنگِ حرم شد رحمتی فرما
که من بیتابِ آن عطرِ ضریح و آن شبستانم
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_______________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب
پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر میشود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
🔸شاعر:
#رضا_ابوذری
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
"کو شب قدر که قرآن به سر از تنگدلی
هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی
مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی
اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی
همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی
ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی
ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند
قدرنشناسترین امت لات و هبلی
کسی آن سوی حسینیّه نشستهست هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی،
باز قرآن به سرش دارد و هی میگوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی"
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
آسمان بود غرق دلشوره
چرخ از گردشش پشیمان بود
حس و حالی غریب حاکم بود
گیسوی نخل ها پریشان بود
شب نمی خواست تا سحر بشود
شب شبیه غروب دلخون بود
در و دیوار ناله می کردند
دم هوهوی باد محزون بود
مقتل کوچه ها قدم به قدم
روضه می خواند و نوحه سر میداد
هق هق چاه کوفه هم آن شب
داشت از غصه ای خبر میداد
بانگ "حی علی الصلاة" آمد
پا شد از جای خویش "خیر العمل"
رفت تا صبح را کند بیدار
آنکه خود بود نور صبح ازل
در خانه ز شرم، ساکت بود
در دل ذوالفقار غصه نشست
"ارجعی" خواند و از سر شوقش
گریه کرد و عمامه اش را بست
داخل کیسه را نگاهی کرد
چند خرما و چند تا نان بود
وقت رفتن رسیده بود و غمش
غربت سفره ی یتیمان بود
به کمر شال سبز خود را بست
بود مشغول ذکر، لب هایش
دخترش در نگاه آخر خود
رفت قربان قد و بالایش
در طوافش پرنده ها گریان
آسمان ضجه می زند: برگرد
به سفر میروی و این دنیا
بی تو دیگر صفا ندارد، مرد!
شال او را گرفت حلقه ی در
گویی از قصه ای پریشان بود
در خانه به التماس افتاد
در خانه به فکر جبران بود
فکر جبران زخم سی ساله
زخم آن در که در مدینه شکست
آن دری که نداشت تاب لگد
سوخت و استخوان سینه شکست
وسط خطبه خواندن مادر
آتش افتاد بر دل حیدر
ناله ی "فضة خذینی"، آه ...
غنچه ای ناشکفته شد پرپر
مادری یک تنه به عشق علی
در مصاف چهل نفر کافر
لگد و تازیانه یک طرف و
یک طرف دست بسته ی حیدر
دست بسته، طناب، آتش و دود
روضه در بزم واژه ها برپا است
تازه این شد شروع غصه و غم
شیعه دلخون ز دست بستن هاست
آه از داغ عصر عاشورا
ترس و اندوه بی امان حرم
اضطراب امام سجاد و
داغ نامحرم و زنان حرم
بستنِ دستِ مرد می باشد
پیش همسر اگرچه سخت اما
باور من نمیشود دیگر
بستن دستهای زینب را
اهل بیت حسین را در راه
زیر باران سنگ آزردند
زینبی را که سایه اش را هم
کس ندیده، به شام می بردند
🔸شاعر:
#سید_امیرحسین_فاضلی
#علی_اکبر_نازک_کار
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم درمن نیست
نثار خَرمن جان علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من کرده سخت بیمهری
به چشم خشم،به مهمان من نظر نکنید
اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید
ازآن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچه ای که گرفتند راه مادرتان
تمام عمر شما هم چو من گذر نکنید
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
ای کوفه حالا میچشی طعم یتیمی را
از دست خواهیداد بابایی صمیمی را
از رحمت حق بعد از او بیبهره خواهیماند
حتی نمیبینی به خود دیگر نسیمی را
شمشیر زهرآلود جهل و کینه میکارد
بر روی دلها تا ابد داغ عظیمی را
یکعمر از دست شما خون جگر خوردهست
با این که بر دل داشته زخمی قدیمی را
حکم علی حکم خدا بود و نفهمیدید
محکوم کرده حکمتان حکم حکیمی را
این چشمهای خیره بر در تا سحر مانده
باید کجا پیدا کند مرد کریمی را؟
از دست و پا افتاده کوه صبر در محراب
تا حس کند دنیا کمی حال وخیمی را
غیر از غمی جانکاه و زجرآور چهخواهد داشت؟
آه! این جهان بعد از علی دیگر چهخواهد داشت؟
ارکان دین با رفتن این مرد ویران شد
محراب مسجد قتلگاه شاهمردان شد
دیگر صدا از چاه نخلستان نمیآید
ازبسکه شبهایش پر از آه یتیمان شد
حالا جهان بیعلی دنیای بیدینهاست
دست بشر کوتاه از دامان ایمان شد
دلهای ما با رفتن او چون کویری خشک
در آرزوی دیدن یکقطره باران شد
مولای مظلومان همین که بار رفتن بست
جولان ظالمها در این عالم فراوان شد
"فُزتُ وَرَبِّ الکَعبه" را وقتی که سر میداد
تا روز حشر از محضرش شرمنده انسان شد
خون دلی که از فراق فاطمه میخورد
امروز از زخم سرش لعل نمایان شد
لعنت به آن که با مرادش نامرادی کرد
لعنت به آن که تا تو را کشتند، شادی کرد!
دنیا پس از تو میشود آیینهی غمها
رنگ عدالت را نمیبینند آدمها
دیگر فقیران ماندهاند و خاطرات تو
هر نیمهشب دارند با یاد تو عالمها
کار خلافت میرسد در دست نااهلان
دار محبت میشود معراج میثمها
راه نجات این است که یار علی باشیم
وقتی که دنیا پر شود از ابنملجَمها
روزی که از نسل علی یک مرد میآید
بر زخمهای کهنه میبارند مرهمها
او عاقبت با ذوالفقار از راه میآید
تا سرنگون گردند در هر گوشه پرچمها
پر میشود از دوستان او بهشت، اما
پر میشود از دشمنان او جهنمها
ما چشممان کور است، بین ما ولی هستی
عین علی، عین علی، عین علی هستی
ای منتقم ما شوق دیدار تو را داریم
ما نیز مانند علی مشتاق دیداریم
تو در لباس و سیره مانند علی هستی
ما هم برایت قنبر و سلمان و تماریم
هر روز ما روز قیامت میشود بیتو
هرشب شب قدر است و با یاد تو بیداریم
در سینهی ما هیچترسی از شهادت نیست
تا در رکاب یک نفر از نسل کراریم
یا با تو باید بود یا با دشمنان تو
این حرف سنگین است و ما آن روز مختاریم
آنجا مشخص میشود هر دوست از دشمن
ما دوستان از دشمنانت سخت بیزاریم
حاشا که از این باور خود دست برداریم
ما از سقیفه داغ "مادرکُشتگی" داریم
وقتی بیایی مرهم این درد خواهی شد
راه تمیز مرد از نامرد خواهی شد.
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
وصلههای لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش
راز آن كیسههای بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند
مردمِ دلبریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند
با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند
نیمهشب بود و سایهها آرام، كوچه را خیس اشک میكردند
گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند
لاتهایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند
آخر قصهاش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود
عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند
كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزهدارتر بودند
بس كه لبتشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند
🔸شاعر:
#احمد_حسین پور_علوی
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خستهام از لحن قیل و قال خودم
اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظهای به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که اینگونه خود وبال خودم
شبی به لطف علی میرسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم
🔸شاعر:
#محمد_میرزایی_بازرگانی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
راه را کاش که اینبار تو پیدا نکنی
گره ای را که زده در به عبا وا نکنی
دست بر دامن تو زد درِ خانه، اما
میشود یاد زمین خوردن زهرا نکنی؟
تو طبیب همه ای...زخم سرت را هم پس
تو خودت خواستی انگار مداوا نکنی
روضه را بازتر از این نکن، اصلا آقا!
شال را میشود از دور سرت وا نکنی؟
کم بزن حرف سفر را و وصیت، بلکه
بیش از این خون به دل زینب کبری نکنی...
روی دامانِ که بگذارد از این غم سر را؟
کاش بودی که نبینند غم دیگر را
آه از خاطره ها...بعد تو هر شب باید
دست اندوه فقط وا بکند این در را
اینکه با تیزی اش افتاده ای از پا، قبلا
با غلافش زده بودند زمین مادر را
رفتنت داغ گرانی ست که زینب بسته ست
بعد تو اینهمه محکم گره معجر را
چاه بسیار تو کندی، همه ی درد اینجاست
قطره ای آب ندادند علی اصغر را
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
یارب گناهانم ز من ایمان گرفتند
ایمان من را راحت و آسان گرفتند
رودی که دریا را نبیند مرده رود است
شبهای قدر از من فقط باران گرفتند
در دیگران رکعت به رکعت روح امید
در من فقط دلواپسی ها جان گرفتند
شمشیر نه ، این سُبحه ها از من علی را
در سجده با سبحانَ یا سبحان گرفتند
قرآن به سر می گیرم و فرقی ندارم
با نیزه هایی که به سر قرآن گرفتند
از سر گذشته است آب و دیگر فرصتی نیست
سلول هایم بوی الرحمن گرفتند
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
دو لقمه اشک و نان و بغض، خورد از سهم افطارش
نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش
گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش
لبش را میگَزید از دردهای «حیدر آزارش»
تبسمهای بغضآلود، از درد دلش میگفت
نگاهش روضه بود؛ اما لبش میکرد انکارش
دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت
تمام آسمان شد خیس، از آیات رگبارش
سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش
نمیدانم چرا بوی سفر میداد اذکارش
قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت
همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت
پدر از کوچههای نوحهی «بابا بمان» میرفت
زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان میرفت
به زخم شانهاش فرمود: امشب استراحت کن
به وقت هر شبش؛ این بار بیانبان نان میرفت
کلون در دخیلش را گره میزد به دامانش
و بابا از میان روضهی در؛ روضهخوان میرفت
تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی
امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان میرفت
شهادت داد بر مظلومیاش همراه گلدسته
مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان میرفت
قدوم قبلهی سیار، مسجد را مزیّن کرد
چراغ روضهی خود را به دست خویش روشن کرد
به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر میداد
سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر میداد
به دستی مست، میرقصید تیغِ کهنهی کینه
چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در میداد
خدای روضه از آوار ارکانُالهدیٰ میگفت
نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر میداد
تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه
خبر از آیهی مکشوفهی «شقالقمر» میداد
شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت
درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر میداد
محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا
به جای "یا علی" هنگام رفتن گفت "یا زهرا"
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
نه در آیینه ابیات می تابد ثنای تو
نه در این واژه های گنگ اوصاف رسای تو
کدامین بال خواهد برد ما را تا بلندایت
پری از نور میخواهد پریدن در هوای تو
پدرها پاک دل بودند و مادرها از آن بهتر
که اکنون پر شده جان و دل ما از ولای تو
چنان صحن و سرای توست قلب عاشقان اما
پر است از عاشقان اینک دل صحن و سرای تو
چه دستانی گره خورده به دامان ضریح آقا
چه دلهایی که جا مانده در ایوان طلای تو
یتیمان میشناسندت تمام درد مندان هم
نگاهی نیز بر ما کن که جان ما فدای تو
گره ها باز خواهد شد به وقت یاعلی گفتن
چه حاجت ها روا کرده ید مشکل گشای تو
عجب زیباست بعد از مرگ بیداری به شرطی که
به پا خیزیم مولا جان به لحن آشنای تو
به پیش هیچ کس دست گدایی بر نخواهم داشت
سرم بالاست وقتی میگذارم سر به پای تو
🔸شاعر:
#حسن_شیرزاد
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانهاش زینب زمین خورد
نه تیغ اینقدرها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد
- - -
علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد
چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد
- - -
سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد
علی امشب هوایِ روضهها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد
- - -
همانهایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند
چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند
- - -
چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده
چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده
- - -
حسن با داغِ خود درگیرتر شد
تمامِ مسجد از شمشیر تر شد
علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد
- - -
نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند
فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند
- - -
زمین اُفتاد و مینالید بابا
که هر گوشه علی میدید بابا
عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا
- - -
علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت
کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت
- - -
صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانههای خود کشانید
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
من و دست دعا و روضه ی پر اشک و آه امشب
به درگاه شما آورده ام رویی سیاه امشب
قنوت من پر است از یارب و یا نور و یا قدّوس
کدامین عشق را من آورم نزدت گواه امشب
دلی دارم گناه آلوده و حسرت نصیب اینجا
کدامین دست می گیرد دلم را در پناه امشب
تو ستّارالعیوب ستی و من عبد گنه کارم
به دیدار شما من هستم و کوه گناه امشب
خجالت می کشم چون پرده برداری ز اعمالم
بگو بیرون نیاید لحظه ی دیدار ، ماه امشب
به دیدار شما آورده ام حال خرابی را
مدارایی نما با بنده ات ، آه ای اله امشب
چه کم می گردد از دریای لطفت این که بخشایی
حساب جرم و عصیان مرا کوهی به کاه امشب
خداوندا ، مرا سیراب کن از جان شیرینت
نصیب من شود از سوی مولا یک نگاه امشب
🔸شاعر:
#علی_کفشگر
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
چه دشمنی است که با ذوالفقار هم بوده
برای یاری دین جان نثار هم بوده
کنار ذکر و مناجات و خواندن قرآن
برای گریه شدن بی قرار هم بوده
مگر غریب تر از این ؟! که دشمن حیدر
کنار او وسط کارزار هم بوده
کدام درد ، از این بیشتر که قاتل او
به وقت ضربه زدن روزه دار هم بوده
همیشه شیعه ی حیدر میان معرکه است
به نخل بسته شده سر به دار هم بوده
خدا کند که بگویند بعد رفتنمان
شهید ، شیعه ی چشم انتظار هم بوده
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
امشب افتاد شکاف و خللی در محراب
رفت از حال، امام ِ ازلی در محراب
نائبِ ناخلفِ آن خُلفای باطل-
-إبن ملجم(لع) شد و آمد أجلی در محراب
مُهر و پیشانی را تیغ ستم دوخت به هم
وای! رخ داد چه شرّالعملی در محراب
غرق در سجده و با فرقِ به خون آغشته
با خدا داشت ملاقات علی(ع) در محراب
عاقبت جاری شد پاسخ ایام ِ «ألَست»
عاقبت با سرِ خود گفت: «بلی» در محراب
قلبش آرام شد و «فزتُ و رب» را میخواند
مرد و مردانه و با صوت جلی در محراب
از غمش ضجه زنان قلعهٔ خیبر میگفت
خورده بد ضربهٔ شمشیر؛ یلی در محراب
در خم کوچه علی(ع) ضربتِ اصلی را خورد
ثبت شد در دل تاریخ ولی در محراب!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
رازقِ من..بعدِ اللهِ تعالے حیدر است
بهترین خلقِ خدا قطعا که مولا حیدر است
کیست جز مولاے ما عابدترین زاهدترین؟
الگوی صدهاهزاران مثلِ عیسا حیدر است
از مقاماتش چه مے دانیم الحق جاهلیم..
فوقِ. ادراڪِ خلایق اصل معنا حیدر است
در شبِ معراج پیغمبر نظاره کرد و دید..
هرطرف تصویرےاز عالیِ اعلا حیدر است
مات و مبهوتم دراین عرصه..خداامدادکن
باعثِ حیرانے ام تنها و تنها حیدر است
نه فلڪ مانندِ یڪ قطره ست در پیشِ علی
مطمئن باشید واسعِ تر ز دریا حیدر است
بعدِ ختم المرسلین..دل رانده. بردیگران
چونڪه تنها جانشینِ شخصِ طاها حیدر است
افتخاراتِ عجیبے داده شد بر مرتضا..
همسرِبانوےما، هم شانِ زهرا حیدر است
فاش مے گویم امینُ اللهِ في ارضه..علیست
حضرت عالیجنابِ ارضِ دلها حیدر است
بے امیرالمؤمنین اصلا ندارم رنگ و بو..
رنگ وبوے شیعیان با نغمه ے یا حیدر است
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
________________________