(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین)
#ماه_خدا
#شهادت
#رمضان_المبارک
#شب_قدر
#شهادت_امیرالمؤمنین
(محراب کوفه)
محرابِ کوفه ، ناگهان گلگون به خون شد
هفت آسمان در خون نشست و لالهگون شد
برخاست بانگ "فزتُ رَبِّ الکعبه" بر عرش
وقتی که رأس شاه مردان غرقِ خون شد
مولای درویشان ، به دست ابن ملجم
در سجدهی حق فارغ از دنیای دون شد
هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین
صبحی که با ظلمت قرین در اندرون شد
با دست رحمت ، قاتلش را کرد بیدار
چون واقف از روز ازل ، بر مایَکون شد
در امتحان عشق ، در نزد خداوند
با سربلندی فارغ از این آزمون شد
شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت
هنگامهی " اِنّا اِلَیهِ راجعون " شد
از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد
عرشِ عظیم کبریایی بیسکون شد
با کشتن شیرِ خدای بیشهی عشق
روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد
از خونِ فرقِ مرتضی ، شاهِ ولایت
کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد
داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم
آری! که آتشزا ترین داغ قرون شد
ای (ساقی) کوثر ، ز داغت تا قیامت !
جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
"(فُزت وَ ربّ الکعبه)
ندایِ "فُزتُ" ، می آید ز محراب
از آن اُسطوره ی ایمان و آداب
چو "ربّ الکعبه" اش آمد به گوشم
مرا حُزنِ نَوایش کرد ، بی تاب
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
از بعد علی ، چگونه می باید زیست؟
آنکس که نسوخت یا نمیسوزد کیست؟
شمشیر که از جفا به فرقش بنشست
هنگام شهادت علی ، خون بگریست...
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
آن سر که ز ضربت جفا منشق شد
در سجدۀ حق بود و به حق ملحق شد
از فتنه ی دشمنان و ، زٌهّادِ ریا...
در ماه خدا ، شهید راه حق شد
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
شاهی که عزیز و خانه زاد حق شد
گلواژۀ عشقی که ز حق، مشتق شد
در وقت ولادتش ، جدار کعبه...
هنگام شهادتش سَرش مُنشق شد
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
امشب که شب شهادتِ مولا شد
جانکاه ترین مُصیبتِ عظما شد
عِفریتِ جفاپیشۀ عالم ، دستش
آغشته به خونِ همسر زهرا شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
(اَلسَّلامُ عَلَیـْكَ یَـا اَمِیرُالْمـُؤمِنـِین)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#حدیث_عشق
حدیث عشق تو در هر سخن نمیگنجد
بیان معرفتت ـ در دهن نمیگنجد
چگونه تاب سخن هست ـ در برابر تو
به نزد بلبل خوشخوان زغن نمیگنجد
ز حسن سیرت و صورت قرین تو به جهان
هزار یوسف گل_پیرهن نمیگنجد
چنانکه نیست میسّر نگاه بر خورشید
فروغ مِهر تو ـ در انجمن نمیگنجد
ز نفس پاک تو این بس که در ارادهی تو
تباه_وسوسهی اهرمن نمیگنجد
دلی به وسعت عالم طلب نماید عشق
چنانکه در دل هر کوهکن نمیگنجد
مقام امر ولایت تویی ز بعد نبی (ص)
به مور ِ مانده به قعر لگن نمیگنجد
ولایت تو ، امان میدهد محبان را
چو قلعهای که در او راهزن نمیگنجد
محبت تو طلب میکند دلی چون موم
که عشق، در دل سنگ و چدن نمیگنجد
"ولایت" تو ندارد قرین که در بر ِ آن
هزار مَسلک و رسم و سُنن نمیگنجد
نوای "فُزتُ وَ ربّ" ، این نوای جانفرسا
درون واژهی درد و محن نمیگنجد
دلی که شوق نجف دارد و زیارت تو
بدون تاب شود ، در وطن نمیگنجد
بگفت (ساقی) شوریده_دل به طبع کلیل :
که وصف حسن تو در شعر من نمیگنجد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرالْمؤمِنین"
#مدح
#ولایت
#امیرالمؤمنین
(ساقی کوثر)
رخش عدالت ـ اگر سوار ندارد
هست حماری که : اعتبار ندارد
کِلک هنر نیست گر بهدست هنرمند
میشکند چون که ابتکار ندارد
زردی مغرب کجا به رنگ طلوع است
فصل خزان ، رونق بهار ندارد
عدل بوَد لشکر عظیم ممالک
کشور بی لشکر اقتدار ندارد
لشکر اسلام را علیست علمدار
بهتر از او حق به روزگار ندارد
باک نداریم در مصاف کسی که
تیزتر از تیغ ذوالفقار ندارد
ایکه سواری تو بر حمار حماقت!
جز به فلاکت ، تو را دچار ندارد
باد غرورت دهد به بادِ هَریمن
کینهی شیطان ز ما شمار ندارد
وام گرفتم ز بیدل از سر عسرت
بهتر از این بر من افتخار ندارد :
"کینه به سیلاب دِه ز نرمی طینت
سنگ چو شد مومیا ، شرار ندارد"
خلق میازاری از مصالح دشمن
بحر نگونبختیاش کنار ندارد
آنکه کمر کرده خم به نزد ستمگر
آلت دست است و اختیار ندارد
بسکه حقارت پذیر گشته دریغا
جرأت ِ ابراز ِ انزجار ، ندارد
کرده خودش را درون پیله گرفتار
پیلهی خودساخته ، فرار ندارد
هست دلیکه انیس و پیرو اغیار
محض وقاحت بوَد ، وقار ندارد
حیثیتاش چون رَود به باد رذالت
راه ، پس از آن به جز مزار ندارد
دیدهی دل وا نما به روی حقیقت
گر ز گنه ـ دیدهات ـ غبار ندارد
(ساقیِ) کوثر، علی ز خمّ غدیر است
کس به جز او جام خوشگوار ندارد
آن که کند تر لب از شراب ولایش
در دو جهان ، غصه ی خمار ندارد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/Arbabhosyn
مداحی_آنلاین_تا_گریه_بر_حسین_تمنای_خلقت_است_میرداماد.mp3
10.52M
🌙 #مناجات ویژه #ماه_رمضان
🍃تا گریه بر حسین تمنای خلقت است
🍃بین من و تمام ملائک رقابت است
🎙حاج #سید_مهدی_میرداماد
توسل ومناجات با خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان به نفسِ حاجمهدی رسولی •✾•
زخم تیر معصیت روی پر و بال من است
هرپری روی زمین دیدی بدان مال من است
دست من از دامنت وقتی رها شد گم شدم
این همه سردرگمی آثار اهمال من است
قلب من این سیب نو رس را بیا و رد نکن
حاصل یک عمر زحمت میوه کال من است
من فقیرم کل داراییم اشک روضه هاست
گریه بر ذریه صدیقه اموال من است
هر کجا باشم غذایم را حسن جان میدهد
نان خور مرد کرم بودن که منوال من است
طالع نوکر فقط با کربلا خوش میشود
کاش میدیدم باب القبله در فال من است
دائما عطر ضریح شاه را بو میکشم
خاطرات صحن او روی پر شال من است
کشته ی لب تشنه ی من، دوستت دارم حسین
این حدیث دلنشین عاشقی مال من است
منزوی هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم، زینب است
آه از آن ساعت که خواهر روی تل از حال رفت
گفت قتلگاه تو در اصل گودال من است
بو گیر و داریدی گلدیم گورم حالین نجده
بویر گوروم باجون اولسون یارالارین نجده
پاشو از رو خاکا ای سقای حرم
پاشو نگذار پاشیده تر بشه لشکرم
پاشو ای ارباً اربا تر از اکبرم
ای الیمنن توتانیم
اللرین اللرده قالیب
یک عبا داشتم و خرج علی اکبر شد
*بدون عبا اومدم و الّا جسمت رو از زمین جمع می کردم ..ابی عبدالله می گفت گیرم که عبا داشتم، عبا رو پهن می کردم، وقت داشتم، من با حوصله تو رو از زمین میتونستم جمع کنم، از هرگوشه یه تیکه ات رو میتونستم بیارم، اما اباالفضل با خودم فکر می کنم علی اکبر و با تو بردم.تو رو با کی ببرم...*
*گفت داداش..*
تو مثل جون عزیزی اگر که بر نخیزی
رقیه امو میبره عدو برا کنیزی
بیلردیلر رقیه انی چوخ ایستر
شام کیمین رقیه انی ووردولار
*سیلی میخورد می گفت..
سوختم عمو سوختم...*
بابا..بابا..به من خندیدن
بابا..بابا..منو زدن
کربلاده هلهله دن قورخموشام بابا
اصغر اولنده حرملدن قورخموشام بابا
*به کی بگم دردمو ،غبطه میخورم به اون ملائکی که امشب میبیننت کجایی آقا؟ برا ما دعا کن آقا..شما رو به مادرت دعامون کن آقا..*
آبرو دار آبرویم را بخر
جان زهرا این گدا را هم بخر
وورانی اللری سینسین
نه نه امین گوزلری دولدی
اوزم گوردم اوزم گوردم
نه نه امین لب لری عسری
اوزم گوردوم اوزم گوردوم
گولاخدا گوشواره سیندی
#توسل و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان #شب_بیست_وسوم ماه مبارک رمضان
به نفسِ حاجمهدی سلحشور •✾•
باز کن آغوش خود را سائلات سر میرسد
آن گدا که بخششات را کرده باور، میرسد
آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین!
نالههای هر شبم از پشت این در میرسد
تا نَفَس باقی است،نَفْس سرکشم را رام کن!
رفته رفته عمر من دارد به آخر میرسد
در شب قَدرَت، به قَدرِ گریهام رونق بده!
هر که به جایی رسید، از دیدهی تر می رسد
گرچه بد کردم، بیا با این بدت تندی مکن!
ای که لطفِ بیحدت حتی به کافر میرسد!
از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید
طفل بازیگوش دل گرم است، مادر میرسد
زیرِ قرآن زیر و رویم کن! الهی بِالعَلی!
دلشکسته گیر می افتد، به دلبر میرسد
نخل حیدر خرج افطاری ما را میدهد
از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر میرسد
دفن نوکر احتیاطاً گردن اربابهاست
بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد
در سراشیبی قبرم، بعد تلقین خواندنم
حتم دارم مرتضی آنجاست که سر میرسد
با مظلومیت آقای مظلومانِ خاک
جمع میگردد تمام آن به دختر میرسد
سر به چوب محمل خود زد، در آن ساعت که دید
نیزهداری مست با رأس برادر می رسد
در کنار خانهی باباش سنگش میزنند
زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد
کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود
کاش بر هر دختری میدید معجر میرسد
.
میشود این رمضان موعد فردا باشد
آخرین ماه صیام غم مولا باشد
میشود در شب قدرش به جهان مژده دهند
که همین سال ظهور گل نرگس باشد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#سینه_زنی و توسل به حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا #شب_بیست_و_سوم رمضان
به نفسِ حاجمهدی رسولی •✾•
سلام ای آرزوی غروب جمعه ی ما
نصیبم کن نگاهت را
تو ای جانِ جهان ای جان
مرا از خود مران ای جان
در این دنیای وا نفسا
برای من بمان ای جان
نگاهت روشنای ماست
نشانی از خدای ماست
ظهور تو در این غربت
جواب ربّنای ماست
«اباصالح... اباصالح...»
کنار تو هوایم، هوای جمکران است
نگاهم را به دنیا بست،زمین تشنه
زمانه زرد بیا باران بیا برگرد
جهانِ بی تو غمها را، میان سینه ام پر کرد
بیا ای شورِ شیرینم، تو هستی قبله و دینم
نگو میمیرم و آخر، ظهورت را نمیبینم
«اباصالح... اباصالح»
.
توسل و قرآن بر سرگرفتن ویژهٔ شبهای قدر #شب_بیست_وسوم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاج محمدرضا بذری
*قرآنها رو جلو دیده اتون باز کنید..*
"اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ..."
* قرآنها رو بر سر بگذارید:*
"اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ "
"ده مرتبه: بِکَ یا الله.."
*امیرالمومنین فرمود: اگر رحمت خدا به صد قسمت تقسیم بشه یک قسمتش بین همه ی بشر و همه ی موجودات تقسیم شده..بقیه اش همه رحمانیت و رحیمیت خودِ خداست...*
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ.."
*مالک ابن انس میگه: شخصی بیابان نشین وارد مسجد پیغمبر شد سلام کرد گفت: یا رسول الله! قیامت چه زمانی است؟ موقع نماز بود پیغمبر نمازش رو خوند بعدنماز این عرب بادیه نشین رو صدا زد ..فرمود: بیا جلو ..توکه از قیامت سوال کردی چی برا قیامت آماده کردی؟گفت از اعمال چیز زیادی ندارم.نه نمازی نه روزه درست درمونی..من فقط خدا و پیغمبرش رو دوس دارم..پیغمبر یه نگاه کرد فرمود: غصه نخور هرکسی با اون چیزی محشور میشه که بهش علاقه داره.... کنایه از این داره که تو به ما علاقه داری قیامت هم با مایی... *
"ده مرتبه: بِعلیٍّ.."
*ام سلمه میگه: دیدم پیغمبر امیرالمومنین رو به یه سفری فرستاد.. بعد مدتی دیدم پیغمبر زیر لب میگه:خدایا! من از دنیا نرم یه وقت. میگه تعجب کردم، رسول خدا میگه من نمیرم.. یعنی چی؟ بعد دیدم با جمله بعدی پیغمبر کاملش کرد. خدا یا من نمیرم تا یه بار دیگه علی رو ببینم..
محمد حنفیه میگه: شب آخر فرزندان امیرالمومنین دورش بودن همه رو جمع کرد وصیت کرد سفارش کرد از همه بیشتر با امامحسن صحبت کرد سفارش کرد. با حسنین صحبت کرد. امورات رو به امام مجتبی سپرد..بعضیا رو جداگانه وصیت کرد..میگه ساعتی مولا به هوش می اومدچشماش رو باز می کرد می دید بچه هاش دارن گریه می کنن..«انقدر یتیما برا امیرالمومنین شیر آوردن .مولا دوست نداشت دل یه یتیمم بشکنه. فرمود: یه ظرف بزرگی بیاریدهمهٔ این شیر را رو بریزید تو این ظرف ..یه تیکه خورد دل هیچ یتیمی نشکنه..»
تا به هوش اومد دید بچه ها دارن گریه می کنن محمد حنفیه میگه دیدم لحظه ی آخره امیرالمونینِ... فرمود: این پیامبرِ، این حمزه است، اینجعفرِ اومدن به استقبال من..
من یه علیدیگه هم سراغ دارم توکربلا ابی عبدالله سرش رو به دامن گرفت صدا زد .."هذا جدی رسول الله قد سقانی بکاسه"یه وقت صدا زد.."هذهی جدتی فاطمه" اینم مادرت زهراست اومده..چنان علی اکبر رو بغل کرد..*
بنا نبود که آفت به باغ ما بزند
پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند
"ده مرتبه: بِفاطِمَةَ.."
گر به زهرا برسد نامهٔ ما نیست غمی
هرکسی بچه ی بد را زده مادر نزده
چارقدت موند و گلهای پرپرش
وای مادرم..ای وای مادرم..
بهشت من و سوزوندن آخرش
وای مادرم...ای وای مادرم..
حیرونه بابا از داغ کوثرش
وای مادرم.. ای وای مادرم..
آه روزگار من..
داره میره مادرم از کنار من
آه روزگار من ..
گریه به زخم تنش شده کار من
*عدی بن حاتم میگه هیچ وقت انقدر دلم برا کسی نسوخت..اون لحظه ای که دیدم طناب دور گردن علی انداختن دارن مولا رو به زور می کشن سمت مسجد..*
حسین من بی کس میشه ای خدا
وای مادرم..وای مادرم..
پیرهنش دست به دست میشه ای خدا
وای مادرم..وای مادرم..
نیزه میخوره از دشمن بی هوا
وای مادرم ..وای مادرم..
پیش چشم من مینه دست و پا
وای مادرم ..وای مادرم...
"ده مرتبه: بِالحَسَنِ.."
"ده مرتبه: بِالحُسَین ِ..."
یاعلی! وقتی ضربه به فرق شما خورد ابی عبدالله وقتی فرق شکافته رو دید چقدر گریه کرد...
میگم: حسینجان! فرق شکافتهٔ بابا رو دیدی سرش رو به دامن گرفتی.. برا شما این صحنه بیشتر سخت بود. یا وقتی تو علقمه سر اباالفضل العباس رو به دامن گرفتی؟... یه لحظه دیدن عباس سرش رو از رو زانوی حسین پایین میاره. ابی عبدالله دوباره سر عباس رو به دامن میگیره..دوباره عباس سرش رو به زمین میکشه. تومقتل نوشتن یه بار این کار تکرار شد..ابی عبدالله صدا زد..عباس! داداش چه میکنی؟صدازد..داداش من الان سرم رو زانوی شماست اما ساعتی بعد تو گودال قتلگاه کی میخواد سر تو رو به دامن بگیره؟...*
"ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین.."
*تو مدینه یکی میگفت: "أنا الغریب" دیدن امام سجاد اومد جلو فرمود: چرا میگی "أنا الغریب"؟ میگفت به من رحم کنید، گفت آقا من غریبم، گرفتارم، بدبختم ..حضرت فرمود: یه سؤال ازت کنم ..اگه تو این شهر جان بدی دفنت میکنن یا نه؟ گفت مگه میشه دفنم نکنن من مسلمانم، حضرت نشست رو زمین شروع کرد گریه کردن، فرمود: بابام ابی
عبدالله رو مسلمون حساب نکردن..*
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ.."
"ده مرتبه: بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ.."
این روزها حال جهان در وضع هشدار است
برخیز فریادی بزن! کمترین کار است
در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است
شمشیر بردار ای برادر کار دشوار است
تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر
باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر
مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست
َوالتّین وَالزّیتون که پیروزی از آن ماست
نور طلوع فجر صادق از افق پیداست
بیت المقدس تا همیشه پرچمش بالاست
هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداریست
تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاریست
کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس
روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس
از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس
دارد میآید «حاج قاسم» با «سپاه قدس»
راهی که او رفتهست از اول جهت دارد
از جانب فرماندهش مأموریت دارد
"ده مرتبه: بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ.."
"ده مرتبه: بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى.."
*ابن سیار میگه همراه امام رضا به توس رسیدیم دیدیم صدای شیون و ناله ای میاد دنباله ی صدا رو گرفتیم دیدیم یکی رو میخوان تشییع کنند. دیدم امام رضا از مرکب پیاده شد تو تشییع شرکت کرد. میگه تعجب کردم! گفتم آقا شما در این تشییع چرا شرکت میکنید؟ فرمود: هرکس در تشییع یکی از دوستداران ما شرکت کنه گناهی در پرونده ی اعمالش نمیمونه. مثل روزی که از مادر متولد شده میشه... پرونده اش پاکمیشه..
میکه تعجب کردم رفتیم تا به مزار رسیدیم پیکرش رو پایین گذاشتن دیدم امام رضا جمعیت و شکافت. اومد کنار جنازه دستش و رو سینه ی این میت گذاشت محکم به سینه چسبوند. بعد دستشو رو سینه گذاشت. فرمود: از این به بعد دیگه خیالت جمع باشه.. میگه تعجب کردیم.. به حضرت گفتم آقا مگه شما ایشون رو میشناختی؟ فرمود:مگه نمیدونی پروندهٔ دوستداران ما هر روز به ما عرضه میشه... میشناسیم مگه میشه نشناسیم... آقاجان امشب یه نگاهی به ما کن..*
"ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍ.."
"ده مرتبه: بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ.."
"ده مرتبه: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ.."
*به سیدالشهدا عرض شد اون امری که همه ی عالم منتظرشن صاحب اون امر شمایین؟ حضرت فرمود: صاحب اون امر من نیستم..فرمود :صاحب اون امر یه آقایی که رانده شده، آواره شده، تنهاست..*
"ده مرتبه: بِالْحُجَّةِ.."
.
.
#نوحه
#زمزمه
#امام_علی #امیرالمؤمنین
#سبک_ای_صفای_قلب_زارم
شب قدر و امیرالمومنین علیه السلام
تو گل گلزار دینی، تو امام اولینی
نفس پیغمبر علی جان، تو امیرالمومنینی
ز الطاف خدا صفای عالمی
امید مردم و عزیز خاتمی
امیرالمومنین۴
تو هستی یار محمد، ساقی کوثر تویی تو
نور دیدگان زهرا، حضرت حیدر تویی تو
امید عالمین تویی نور دو عین
عزیزان تواند حسن زینب حسین
امیرالمومنین۴
شب قدر است و شدم مولای عالم بر تو مهمان
یا علی با اذن خالق، کردهای بر ما تو احسان
تویی بر ما امیر تویی خیر کثیر
به حق فاطمه تو دست ما بگیر
امیرالمومنین۴
شب قدر است و شب داغ تو یا ساقی کوثر
شده برپا از غم تو ،در همه جا شور محشر
حسن جانش ز غم رسیده بر لبش
بگریند بر علی حسین و زینبش
امیرالمومنین۴
.