1402050206.mp3
27.67M
|⇦•یه لحظه هم برا علی .....
#زمینه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•امشب حرم آل علی..
#نوحه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
امشب حرم آل علی آب ندارد
علی خواب ندارد
از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد
علی خواب ندارد
علی! ز عطش بی قراری
علی! به تنت جان نداری
علی! اشک مادرِ تو جاری
علی! روی دست ربابی
علی! چه کنم که بخوابی
علی! در خیمه نمانده آبی
«علی لای لای لالایی لالایی»
از داخل گهوارهٔ خود با لب عطشان
علی آمده میدان، علی آمده میدان
فرمود: خدا آجرک الله حسین جان
علی آمده میدان علی آمده میدان
علی! برسد کاش عمویت
علی! حرمله روبرویت
علی! تیر آمد سوی گلویت
زد و رگ های تو وا شد
زد و سر از تن جدا شد
چرا دیگر هلهله به پا شد
«علی لای لای لالایی لالایی»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#نوحه_حضرت_علی_اصغر_علیه
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1402050207.mp3
18.62M
|⇦•امشب حرم آل علی.....
#سینه_زنی و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
1402050213.mp3
11.59M
|⇦•به خیمه قحط...
#سینه_زنی و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
به خیمه قحط آب است
همه دل ها کباب است
علی اصغر به دامان رباب است
«حسین...»
عطش بالا گرفته دل سقا گرفته
که لب ها تشنه ی یک جرعه آب است
«حسین ...»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•رباب اگر که ببیند..
#روضه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
بلند مرتبه شاهی به مشکل افتاده
که گیر قهقههای اراذل افتاده
لب پدر به گلوی پسر عجب عکسی
سه خط سرخ ولی بر شمایل افتاده
رباب اگر که ببیند، حسین میمیرد
از این که گردن شش ماهه، مایل افتاده
* آخ بمیرم! هی ابی عبدالله میگفت:*
روی این دستم تنش بر روی این دستم سرش
آه! بفرستم کدامش را برای مادرش
حجم تیری که برای جنگ های سخت بود
آن چنان آسیب زد چیزی نماند از حنجرش
* آخ جانم جانم جانم! بچه بغل باباش آرومه.اما اگه این همهمه ها رو صداها رو وقتی میشنوه بچه ناخودآگاه بهم میریزه.*
لالایی لالایی لالایی لالایی لالا...
لالایی لالایی لالایی لالایی لالا...
* همچین که تیرو زدن دستش
ناخود آگاه جمع شد. *
رباب اگر که ببیند، حسین می میرد
از این که گردن شش ماهه مایل افتاده
* این بچه ها رو، رو دست بگیرید چون شیر خوردن، آب خوردن، آب به بدن بچه رسیده، سر روی گردن وایمیسته. اما همینطوریشم شیرخواره هی گردنش این ور و اون ور میره. ابی عبدالله فرمود:ببینید بچه ام داره میمیره. هر طرف این بچه رو بلند میکرد یه طرف گردن میفتاد.*
کمی به زیر عبا باز بود پلکِ علی
*این عبای ابی عبدالله چقد به دادش رسیده. اولین جایی که بدادش رسیده کنار بدن علی اکبر بود. حالا داره بچه رو میاره. بچه رو زیر عبا گرفته... همه عالم وقتی گرفتار میشن، میرن در خونه حسین ، به حسین رو میزنن. بابا ارباب شما...برا آب نه والا، برا شیرخواره هم نه، برا بار آخر برا هدایت این قوم داره بهشون رو میزنه ، فرمود مُّنوا علینا.. تا گفت مُّنوا علینا یه مرتبه همه هلهله کردن! همه کف میزدن...*
*ان شاءالله امشب نباشه چشمی که گریان این روضه نباشه چون سنگ دل ترینه دشمن هم برا این روضه گریه کرد. مختار وقتی کشیدش بیرون، سنگ دل ترین دشمنا بوده، گفت: جایی شد تو دلت به حال حسین بسوزه؟ گفت: امیر فقط یه جا! و الّا من جزو کسایی بودم که همه جا هی کف زدم هلهله کردم. گفت کجا ؟ گفت: دیدم بچه رو زیر عبا گرفته یه قدم میاد سمت خیمه ها دوباره روش نمیشه بر میگرده. هی دور خودش حسین داره میگرده...*
کمی به زیر عبا باز بود پلک علی
رسید خیمه پدر، دید کامل افتاده
دم غروب شده وقت غارت حرم است
عروس فاطمه تازه به مشکل افتاده
* این مشکل حضرت رباب چی بود؟ اصلاً ابی عبدالله بدنو سریع آورد دفن کرد یه قبر کوچیک کند. میدونه قراره چه خبر بشه! گفت: این بدن دیگه سالم بمونه. دیگه این یدونه رو سرشو جدا نکنن! یه وقت رباب دید نانجیب داره میره پشت خیمه ها. این گنجو نشون کرده. دیدن نیزه رو فرو کرد توی خاک...*
لباس، ملحفه، گهواره، بالشِ بچه
چقدر بین بیابان، وسایل افتاده
*این یدونه رو هم فقط برا حضرت زهرا میخونم. خانم جان! ببین چیکار کردن با عروست..*
به جای بستن قنداق، کارِ دست رباب
پس از علی، به طناب و سلاسل افتاده
بزرگ شد پسرم مرد شد ببین زینب
ز نیزه سایه ی اصغر به محمل افتاده
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1402050203.mp3
40.2M
|⇦•رباب اگر که ببیند.....
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
record045.mp3
710.1K
سبک: یا اباعبدالله آقای من
رمق نداره پسرم
دیگه داره میره از هوش
کاشکی طاقت بیاره تا
از علقمه بیاد عموش
لالا لالا اصغر من
یا علی اصغر، علی اصغر، علی اصغر
در آغوش بابا حسین
گلم داره میره میدون
الهی از راه نرسه
حرمله با تیر و کمون
لالا لالا اصغر من
یا علی اصغر، علی اصغر، علی اصغر
مهدی شریفی✍
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#علی_اصغر #حضرت_علی_اصغر #شب_هفتم_محرم
یه مادر همه ارزوش همینه.mp3
3.63M
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#میلاد_باربازی✍
#شب_هفتم_محرم
_______________
یه مادر همه آرزوش همینه، که بچش یه لحظه سختی نبینه/ میمیره اگه تو چشم پسرش، اشک غم بشینه
حالا یکی بگه چی کشید رباب، چی اومد سر این مادر/تا که میدید از عطش چه حالیه، لب خشک علی اصغر
وای وای وای، از آتیش دل رباب/وای وای وای تو خیمه نیست یه قطره آب
_______________________
یه نوزاد قتی هنوز چند ماهشه، مادرش دل نگرونه همیشه/ مادرش دق میکنه اگه یه روز، بچه زخمی بشه
حالا یکی بگه چی کشید رباب، چی اومد سر این مادر/ تا میدید علی رو دستای بابا، داره میزنه بال و پر
وای وای وای سه شعبه بی امون رسید/ وای وای وای حنجره اصغرو درید
وای وای وای، از آتیش دل رباب/وای وای وای تو خیمه نیست یه قطره آب
_________________________
یه مادر اگه بمیره پسرش، همون دم همه میان دور و برش/ میان تا مرهمی باشن واسه ی، زخم رو جیگرش
حالا یکی بگه چی کشید رباب، چی اومد سر این مادر/ غروب عاشورا وقتی دعوا شد، سر راس علی اصغر
وای وای جلوی چشم مادرش/ وای وای وای رو نیزهها میرفت سرش
وای وای وای، از آتیش دل رباب/وای وای وای تو خیمه نیست یه قطره آب
________________________
🔻#کارگروه_نوحه_گوشه_عشاق
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمزمه
#زنجیرزنی
#شب_هفتم_محرم
حضرت علی اصغر(ع)
میکُشه من رو علی جون خشکی لبهات
ببخش اگه قطره ی آب نداره بابات
کمتربده منو عذاب لالا لالا
توآغوشم راحت بخواب لالا لالا
شاید ببینی خواب آب لالا لالا
علی علی علی علی لای لای لای لای
چه کرده تیر حرمله با حنجر تو
سرنیزه ی دشمن کجا و این سر تو
بغضم شکست توی گلو ای وای ای وای
بنده سر تو به یه مو ای وای ای وای
چیکارکنم خودت بگو ای وای ای وای
علی علی علی علی لای لای لای لای
قاتل جون مادرت سه شعبه تیره
سرت جلوی مادرت رو نیزه میره
غنچه ی نشکفتمو از ریشه کندن
دارن به اشک دیده ی من میخندن
سرتو از پهلو روی نی میبندن
علی علی علی علی لای لای لای لای
دارم لالایی لالایی برات میخونم
ازاین به بعد راحت بخواب گل خزونم
ازغم تو شدم کمون لای لای لای لای
چشام شده کاسه ی خون لای لای لای لای
دلم رو اینقد نسوزون لای لای لای لای
علی علی علی علی لای لای لای لای
#ابوذر_رئیس_میرزایی
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته،
با پنج هزار سرباز، شریعه رو به روی ابی عبدالله و بچه هاش بست ،
با کمال جسارت، اومد سمت خیام حسینی، فریاد میزد حسین،
یه قطره از این آب فراتم نمیزارم بهت برسه،
از امشب دیگه برا آوردن آب،
قمر بنی هاشم و علی اکبر جنگیدند
رفتند از فرات مشکها رو پر از آب کنند، یعنی از امروز دیگه قحط آبه،
آب تو کربلا جیره بندی شده،
الله اکبر،
تو اون گرمای طاقت فرسا،
اونم از امروز تا روز عاشورا،
▪️تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
خیمه هام که کنار فرات بنا نشده بود
لذا میرفتند ۲۰ تا ، ۲۰ تا مشکو پراز آب میکردند، می آوردند توی خیمه ها،
حتی تو بعضی نقلها داره مشکها رو که تو خیمه ی بچه ها آویزان کردند، بُرِیر میگه من خودم آوردم یه دونه از این مشکها رو، بچه ها انقده تشنه بودند آویزان از مشک شدند،
آب مشک رو زمین خیمه ریخت
دیدم برای اینکه هدر نره آب،
دارند رو خاکها خودشونو میغلطونند، شکمهاشونو به خنکی آب و خاک میزنند، بلکه رفع عطش بشه،
شب عاشورا سکینه ی بنت الحسین میگه سهمیه ی آب ما تو خیمه تمام شد
روم نشد بیام به بابام بگم
گفتم میرم خیمه ی عمه جانم زینب،
حتما عمه برام یه راه چاره ای داره،
اومدم صحنه ای دیدم پشیمون شدم بگم، تشنمه،
دیدم عمه برادرم علی اصغر رو بغل کرده، هر کاری میکنه داداشم آرام نمیگیره،
عمه هی رو زمین مینشینه هی بلند میشه
هی مضطرانه میگه یَابنَ اَخِی، اِصبِر، پشیمون شدم که به عمه بگم تشنمه،
یه مرتبه پدرم ابی عبدالله وارد خیمه شد این اضطراب عمه رو که دید این بچه رو از عمه گرفت
دیدم داداشم داره زبونش رو دور لبهاش میچرخونه،
بلکه با تریِ زبان، بتونه قدری رفع عطش کنه،
الله اکبر،
دیدم بابام علی رو بغل گرفت
زبان خودشو گذاشت تو کام دهان علی، دیگه بعد از این ندیدم داداش علی،
زبونشو بیرون بیاره،
یعنی ابی عبدالله با این کار با شیرخوارشم داره نشون میده
زبانتو دور دهان و لبهات نچرخون علی جان
خدا رحمت کنه استاد ما رو
میفرمود روز عاشورا اولین کسی ک جلو خیمه ها مقابل ابی عبدالله قرار گرفت سکینه بود
چقدر این خانوم عقیله ست
میدونه جلوتر اومده،
باباش از رباب خجالت نکشه.
من ندیدم رباب اومده باشه بیرون،
سکینه جلوتر آمد دید بابا داره میاد علی رو هم داره میاره،
اما چه آمدنی، قنداقه غرق خون،
بابا مضطر ،
تیر رو اگه بیرون بیاره سر جدا میشه،
تیر رو بیرون نیاره، چکنه با علی،
این بچه رو رو دست بگیر ، دو دست بگیرش، ببین چه کردن با این تیری که زدن،
▪️روی این دستم تنش
▪️بر روی این دستم سرش
▪️آه بفرستم کدامش را برای مادرش...
حسین....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_هفتم_رمضان به نفسِ حاج سید مهدی #میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خانمایِ حرم بچه م نمیره
داره از تشنگی آتیش میگیره
کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟
روی دستم داره از هوش میره
* بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای .. من هیچی نمیخونم روضه هیچی متن روضه نمیخونم دیگه اهل روضه بودی و هستی و حق روضه رو هم ادا کردی فقط زبان حال مادر میخونم*
میترسم از غم فردات مادر
بمیرم خشکِ دست و پات مادر
ندارم مرهمی تو خیمه حالا
براِ زخم روی لب هات مادر
*قرار شد با رباب آروم بریم جلو*
ما گریه کردیمُ دشمن چه شاده
چه کاری تشنگی دستِ تو داده
بمیره مادرت دارم میبینم
ترک رویِ لبات خیلی زیاده
چرا این غصه ها آخر نمیشه
روزایِ بی کسی مون سر نمیشه
بیا زینب ببین هر کاری کردم
چرا حال علی بهتر نمیشه
*شب هفتمِ به خدا دلم نمیاد بچه رو بغل کنم .. آروم تو بغل فقط میخوام تصور کنی ..
شروع کرد با بچه حرف زدن قبل از اینکه بخواد بدش به عمه گفت:*
داری میری تو میدون زود برگرد
میشه مادر پریشون زود برگرد
به دلِ من بد افتاده عزیزم
برو اما علی جون زود برگرد
میشد ای کاش موتُ می پوشوندم
زیر خورشید روتُ می پوشوندم
یه جوری کاش میشد قبل رفتن
سفیدی گلوتُ میپوشوندم
*تا بچه رو روی دست گرفت ... نانجیب تیر رو رها کرد ..*
شنیدم آه مادر تیر خوردی
یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی
گلویی رو که من دیدم گمونم
عمیقاً ضربهی شمشیر خوردی
*آخه گلوی شش ماهه تیر نمیخواد ..*
هوا گرمه ولی دستام سرده
کمون حرمله با تو چه کرده
دعا کردم علی رو دستِ بابا
گلوت پاره نشه ، سر برنگرده
*خدایا دیگه جلوتر نرم ..*
غمت راه نفس میبنده مادر
لبت تو حالت لبخنده مادر
نمیتونم ببینم بند جونم
گلوی تو به مویی بنده مادر
*هیچ شهیدی رو خود ابی عبدالله ننشست برای هیچ شهیدی خودش قبر نکند .. تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. (خیلی روضهی علی اصغر منحصر به فرده) تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. تنها شهیدی که خودش خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه) کجای رفته دلم ..
همه دیدن رفت پشت خیمه ها کاش مثل باباش امیرالمومنین چهل تا صورت قبر برای علی اصغر درست میکرد .. (زود میگمُ رد میشم هرکی گرفت ..) کاش مثل باباش چهل تا صورت قبر درست میکرد کسی نفهمه قبر مادرش کجاس ..
یدونه قبر درست کرد پشت خیمه وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین ..
اجازه بدید روضه م رو اینجور جلو ببرم .. مادر .. شما هم شش ماهه از دست دادید .. شما هم محسن از دست دادید .. اما محسنت به دنیا نیومده رفت (مادرا حرف منو بهتر میگیرن) مادری که بچش به دنیا نیومده سقط بشه از دنیا بره سخته ، داغ هر جوری باشه سخته . اما به دنیا نیومده بره راحت تره زود برمیگرده به زندگی زود با این غصه کنار میاد چون تصویری از بچه تو ذهنش نیست ..
اما وای به دل مادری که شش ماه بچشُ بغل کنه .. دستاشُ ببینه .. چشماشُ ببینه .. شش ماه بچه شُ شیر بده صدای گریه و خندش تو گوشش باشه .. چیکار کرد رباب ؟!! ببخشید نمیشه نگفت میتونی تصور کنی رباب تو کربلا بالا سر علی گریه نکرد؟! الله اکبر .. تو رو خدا امروز تا صبح فکر کن چرا یه مادر میتونه اینقدر محکم باشه؟! دلیلش چیه جز عشق به حسین ..! جز اینکه نمیخواست امامش اذیت بشه ..! دیدی به داغ دیده میگن گریه کنه سبک بشه آروم بشه داغ دیده گریه نکنه همه میگن نکنه یهو دق کنه ، نکنه سکته کنه .
هی زینب میگفت رباب گریه کن .. خیره خیره نگاه میکرد .. رباب گریه کن ..
بعضیا میگن شام غریبان گریه کرد . اینی که میگن شام غریبان رباب آب خورد شیر امد تو سینه ش من میگم آب نخورد بعیده از این مادر تا آب آزاد شد آب بخوره .. آخه کسی که تو سایه نرفت بعد حسین .. (چرا ؟!!) چون دیده بود بدن حسینش زیر آفتابه ، آب بخوره ؟! عاشورا گریه نکرد شام غریبان گریه نکرد گلوی پاره دید گریه نکرد هی ریخت تو خودش کجا گریه کرد؟ واسه کی گریه کرد؟
نگاه کرد دید یه سر بریده رو تو تشت .. عبیدالله چوب برداشت ، دیدن از تو جمعیت یه زنی خودشُ انداخت رو سر بریده .. هی سر حسینُ بغل کرد .. حالا گریه کن رباب ..*
ــــــــــــــــــ
مداحی_آنلاین_خانمای_حرم_بچم_نمیره_میرداماد.mp3
6.59M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃روضه حضرت علی اصغر(ع)
🍃خانمای حرم بچم نمیره
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه
به نام خدا
#شب_هفتم_محرم
#احوالات_رباب_علیها_سلام
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
پسرم تشنه ی آب است ، اذیت نکنید
جانِ او جانِ رباب است ، اذیت نکنید
سه شب و روز اذیت شده ،دیگر کافیست
حال ، او خسته خواب است ، اذیت نکنید
کاش می شد که لبی تَر کند از آب فرات
آبتان عین سراب است ، اذیت نکنید
نبش قبرش نکنید،تازه خنک گشته تنش
کارتان فوق عذاب است ، اذیت نکنید
بگذارید بخوابد ، پسرم خسته شده
سرِ نی نه جای خواب است ، اذیت نکنید
سرِ او کوچک و سرنیزه بزرگ است ،خدا
بر رُخش رَدّ طناب است ، اذیت نکنید
ترس اینکه سرش از نیزه بیفتد به زمین
دل من درتب و تاب است ، اذیت نکنید
این دل سوخته را سوخته تر می خواهید؟
جگرم مثل کباب است ، اذیت نکنید
اشک اگر هست به چشمم ، همه از داغ دل است
اشک من آب مذاب است ، اذیت نکنید
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
1_5909438539.mp3
11.95M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته،
با پنج هزار سرباز، شریعه رو به روی ابی عبدالله و بچه هاش بست ،
با کمال جسارت، اومد سمت خیام حسینی، فریاد میزد حسین،
یه قطره از این آب فراتم نمیزارم بهت برسه،
از امشب دیگه برا آوردن آب،
قمر بنی هاشم و علی اکبر جنگیدند
رفتند از فرات مشکها رو پر از آب کنند، یعنی از امروز دیگه قحط آبه،
آب تو کربلا جیره بندی شده،
الله اکبر،
تو اون گرمای طاقت فرسا،
اونم از امروز تا روز عاشورا،
▪️تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
خیمه هام که کنار فرات بنا نشده بود
لذا میرفتند ۲۰ تا ، ۲۰ تا مشکو پراز آب میکردند، می آوردند توی خیمه ها،
حتی تو بعضی نقلها داره مشکها رو که تو خیمه ی بچه ها آویزان کردند، بُرِیر میگه من خودم آوردم یه دونه از این مشکها رو، بچه ها انقده تشنه بودند آویزان از مشک شدند،
آب مشک رو زمین خیمه ریخت
دیدم برای اینکه هدر نره آب،
دارند رو خاکها خودشونو میغلطونند، شکمهاشونو به خنکی آب و خاک میزنند، بلکه رفع عطش بشه،
شب عاشورا سکینه ی بنت الحسین میگه سهمیه ی آب ما تو خیمه تمام شد
روم نشد بیام به بابام بگم
گفتم میرم خیمه ی عمه جانم زینب،
حتما عمه برام یه راه چاره ای داره،
اومدم صحنه ای دیدم پشیمون شدم بگم، تشنمه،
دیدم عمه برادرم علی اصغر رو بغل کرده، هر کاری میکنه داداشم آرام نمیگیره،
عمه هی رو زمین مینشینه هی بلند میشه
هی مضطرانه میگه یَابنَ اَخِی، اِصبِر، پشیمون شدم که به عمه بگم تشنمه،
یه مرتبه پدرم ابی عبدالله وارد خیمه شد این اضطراب عمه رو که دید این بچه رو از عمه گرفت
دیدم داداشم داره زبونش رو دور لبهاش میچرخونه،
بلکه با تریِ زبان، بتونه قدری رفع عطش کنه،
الله اکبر،
دیدم بابام علی رو بغل گرفت
زبان خودشو گذاشت تو کام دهان علی، دیگه بعد از این ندیدم داداش علی،
زبونشو بیرون بیاره،
یعنی ابی عبدالله با این کار با شیرخوارشم داره نشون میده
زبانتو دور دهان و لبهات نچرخون علی جان
خدا رحمت کنه استاد ما رو
میفرمود روز عاشورا اولین کسی ک جلو خیمه ها مقابل ابی عبدالله قرار گرفت سکینه بود
چقدر این خانوم عقیله ست
میدونه جلوتر اومده،
باباش از رباب خجالت نکشه.
من ندیدم رباب اومده باشه بیرون،
سکینه جلوتر آمد دید بابا داره میاد علی رو هم داره میاره،
اما چه آمدنی، قنداقه غرق خون،
بابا مضطر ،
تیر رو اگه بیرون بیاره سر جدا میشه،
تیر رو بیرون نیاره، چکنه با علی،
این بچه رو رو دست بگیر ، دو دست بگیرش، ببین چه کردن با این تیری که زدن،
▪️روی این دستم تنش
▪️بر روی این دستم سرش
▪️آه بفرستم کدامش را برای مادرش...
حسین....
====================
.
|⇦•امشب حرم آل علی..
#نوحه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
امشب حرم آل علی آب ندارد
علی خواب ندارد
از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد
علی خواب ندارد
علی! ز عطش بی قراری
علی! به تنت جان نداری
علی! اشک مادرِ تو جاری
علی! روی دست ربابی
علی! چه کنم که بخوابی
علی! در خیمه نمانده آبی
«علی لای لای لالایی لالایی»
از داخل گهوارهٔ خود با لب عطشان
علی آمده میدان، علی آمده میدان
فرمود: خدا آجرک الله حسین جان
علی آمده میدان علی آمده میدان
علی! برسد کاش عمویت
علی! حرمله روبرویت
علی! تیر آمد سوی گلویت
زد و رگ های تو وا شد
زد و سر از تن جدا شد
چرا دیگر هلهله به پا شد
«علی لای لای لالایی لالایی»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#نوحه_حضرت_علی_اصغر_علیه
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
(کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده)
المُتَشَحِّطِ دَما (به خون تیپده)
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد)
حالا باید بلند شه
فَرَمٰاهُ حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی
سهم من همین دو بیت باشه
شب هفتم این روضه
شب باب الحوائجِ
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
حسین داره میگه
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
هم سه غم و هم سه تا مصیبت رو بشنو
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
سه غم کدومه
🔻هم از حنجره تو هم از خواهر تو
🔻هم از مادر تو خجالت کشیدم
حالا سه تا مصیبت رو گوش بده
🔻خودم قبر کندم....
فحفر بجفن سیفه
🔻...خودم دفن کردم
🔻خودم تیر را از گلوی تو کشیدم
حسین......
====================
3_4567890123996655.mp3
2.71M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
====================
4_5825568253019164269.mp3
10.17M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
زبان حال ابی عبدالله و شیرخواره اش ها
امروز روضه را من از زبان شعر بخونم
▪️کاش آبی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم...
سکینه خواهر علی اصغره
غروب تاسوعا،
شب عاشورا که شد گفت سهمیه آب توخیمه ما بچه ها تمام شد
با خودم گفتم می رم خیمه عمه جانم زینب هرجوری شده عمه جانم منو سیراب می کنه
امان از دل زینب
آهسته، مخفیانه وارد خیمه عمه جانم شدم
یه صحنه ای دیدم دیگه خجالت کشیدم بگم تشنمه
دیدم برادرم علی اصغرو عمه بغل گرفته هی زمین می نشینه هی بلند میشه هی میگه اِصبِر یَابنَ اَخی
▪️کاش ابی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم
▪️سعی کردم که وقت بردن تو ،چشم در چشم مادرت نشوم
چقدر ای عبدالله خجالت کشیده
▪️پشت سر رانگاه کن پسرم ....
بچه را بغل می کنی افق نگاهش می شه پشت سرش
سرش اینجا می افته دیگه ها
▪️پشت سر رانکاه کن پسرم جلو خیمه ها رباب نشست
▪️به امید ی که خیمه برگردی و آمد و زیر آفتاب نشست
دیگه کیا بارباب اومدند
▪️من که طاقت ندارم ای گل من
▪️که نگاهی کنم به پشت سرم
▪️لیک حس می کنم که امده اند
▪️جلوی خیمه ها زنان حرم
حالا ببین زبان حال ...
▪️گرچه ای کودکم نمی بینم ،ذره ای رحم در دل اعداء
▪️شاید این دفعه وضع فرق کند ،کودک من توکلت به خدا
▪️به رخ کودکم نگاه کنید،رنگ دیگر به روی طفلم نیست
▪️کوفیان اِرحَموا بِهٰذَا الطّفل، قطره ای هم برای او کافیست
علی اصغرم ،
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو ....
این سکینه چند بار اشک ابی عبدالله را درآورده:
یکیش مال همینجاست.
یکیش مال وداعه
همه را ساکت کرد
دید مرکبش حرکت نمی کند
سکینه گفت بابا پیاده شو
می دونم اگر بری بر نمی گردی
یکی هم مال گوداله
یکی هم مال مجلس یزیده
هاااا
یه دونشو من امروز بگم
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو با نگاهش مرا معذب کرد
▪️تا تو برگردی و بخوابی باز، عمه گهواره را مرتب کرد
▪️تو بگو من چطور پاسخ این یک حرم اضطراب را بدهم
▪️عمه با من علی....
▪️عمه با من علی بگو که چطور من جواب رباب را بدهم
یکی دو بندشو بخونم و تقدیم کنم
▪️این گلو مثل ساقه ی گل بود
▪️قطع کردنش تبر نیاز نداشت
▪️ کس نپرسید ز حرمله این طفل
▪️به سه شعبه دگر نیاز نداشت
اینجا ابی عبدالله به تعبیر ما،
مستأصَل شد
موند چکار کنه
لذا برای تنها شهیدی که از آسمان ، برا ابی عبدالله هاتفی ندا داد ، علی اصغره
چرا آقا یه لحظه موند چکار کنه
▪️ آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
یه لحظه دید اگر تیر رو از گلو بکشه، سر جدا میشه
اگر تیر را از گلو نکشه ، بچه نمی تواند نفس بکشد
▪️آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
▪️تیر را ازجلو اگر بکشد ترسم این است که سر جدا بشود
حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن....
.
4_5926758189319063346.mp3
4.7M
#شب_هفتم_محرم الحرام 🏴
#ایام_محرم
سبک #واحد
#کربلایی_محسن_عراقی
بمیره مادر که بی حالی
لبای خشکت ترک داره
خدا را شکر چشماتو بستی
نبینی بارون نمیباره
فدات مادر رمق نداره دستات
فدات مادر تکون نخورده پاهات
فدات مادر کبود زیر چشمات
قدر یک قطره آبم که باشه
یه ذره جون میگیری
نمیگم زنده میمونی اما
یکم توون میگیری
لالا لالا لالا لالا 🔃🔃
خسته شدی از نخوابیدن
خنده زهرا رو میخواستی
تو بغلم گریه میکردی
بغل بابا رو میخواستی
صدای تیر به گوش من رسیده
میگن حلقُ از گوش تا گوش بریده
همینه که رنگ بابات پریده
تا زنده ام بعد تو واسه من
آب خنک عذابه
پشت خیمه ها قبری رو کنده
این خونه ربابه
لالا لالا لالا لالا
امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمة الفداه
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دوری گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانی انسان را می گیرد، در وقتی که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمی دهد.
.
11 (1).mp3
7.83M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
====================
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا تو صدام کردی
▪️من با خنده جواب میدم
کنار این شیرخواره باید نام سقا هم برده بشه
▪️مثلا عمو برگشته
▪️شدم آره خیالاتی
▪️مثلا همه جمعیم و
▪️توی آغوش باباتی
▪️یه مادر وقتی لالایی نخونه
▪️می میره گوشه ی خونه
▪️درد منو کی میدونه
کیه این مادر...
▪️یه مادر که زیر سایه نمیره
▪️همش بهونه می گیره
دست گداییتو بیار بالا
ب حق اون آقایی که راوی گفت اونقده دستشو بالا آورد که زیر بغل حسین نمایان شد
هنوز داشت حرف میزد
خود ابی عبدالله هم متوجه نشد تیر از کدام طرف آمد، یوقت دید علی بال و پر میزنه، حالا بگو
حسین....
====================