eitaa logo
ذاکرین آل الله
254 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
288 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
Sh 01 Fatemieh Aval 1402 Bazri [Mohjat_Net] (4).mp3
2.04M
عشق یعنی نوکری کنی و صلت کربلا باشه عشق یعنی کنج روضه بشینی و درد دل کنی عشق یعنی روضه های حسین برات سرپناه باشه سر پناهمه روضه اشکه تنها سرمایم نوکرات رفقامن لارفیق لی الا نوکرای تو تکیه گاهمه بابات مادرت امید من بچه هات عزیزامن لاحبیب لی الا بچه های تو درمون دردم آقا دورت بگردم آقا هرجا برم هیچکی برام حسین نمیشه از خیلیا تو دنیا دیدم محبت اما هیچکی برام بازم امام حسین نمیشه حسین حسین حسین حسین درمون دردم حسین حسین حسین حسین دورت بگردم * عشق یعنی موهایی که تو روضه کم کم سفید میشن عشق یعنی گریه های تو روضه وقتی شدید میشن عشق یعنی پیرغلامایی که پا عشقت فدا شدن عشق یعنی نوکرایی که مثل ارباب شهید میشن نوکرا پر از نورن هیئتات پر از شورن روضه هات شهید سازن لافلاح لی الا روضه های تو تو نگاهت اکسیره هر دمت شفا بخشه یک دعا بسه واسم لا نجات لی الا با دعای تو ای بهترینم آقا ای نازنینم آقا تا آخره عمرم پای کارت میمونم منم رعیت تو یه عضو ملت تو منم مثه سردار سردارت میمونم حسین حسین حسین حسین درمون دردم حسین حسین حسین حسین دورت بگردم * عشق یعنی کربلا با یه کوله و یک علم بری عشق یعنی از نجف تا حرم قدم به قدم بری عشق یعنی هم بمونی تو حسرت کربلا یه عمر عشق یعنی کربلا باشه خونتو هی حرم بری کربلات که دنیامه گنبدت طلات عشقم زندگیمه شش گوشه لا حیات لی الا کربلای تو خیمه هات پر از اشکه علقمت همش روضه است قتلگاه نفس گیره لا ممات لی الا غصه های تو ای مهربونم آقا دردت به جونم آقا خیلی دلم میخواد بیام قسمت نمیشه خیلی گذشته آقا از آخرین کربلا این بار دیگه نگو آقا نوبت نمیشه حسین درمون دردم حسین دورت بگردم
6_144232837807962388.mp3
4.78M
دنیا رو آب ببره چشما رو خواب ببره ما رو تنها میتونه کشتی ارباب ببره کشتی نجات میبینی که دست تکون میدم برات میدونم که ما رو جا نمیذاری تو دریای مشکلات .
. . _ دیرِ راهب و خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی ┄┅═══••↭••═══┅┄ از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه که عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ... نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ... هی نگاه می‌کنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ... دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه .. ┄┅═══••↭••═══┅┄ با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو ، به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم. _چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟.. راهب اون سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط می‌دونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟.. بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت .. خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره .. الهی فدایِ اون لبای خونیت آره این شده جوابِ مهربونیت .. میگه گوشامو ‌جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ .. أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش .. راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان ... قربونت بشم اینطوری نگو جگرِ راهب خون شد .... دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ ... جایِ رقیه خالی .. جای رباب خالی .. جای سکینه خالی ... جای زینب خالی ... صورت رو صورت ابی عبدالله گذاشت ... راهب میدونی این صورت رو صورت کیا نشسته ... آقا چرا محاسنت خونیِ ... راهب ، اون خون ، خونه علی اکبرشِ ... هم غلام سیاه جُونِشِ ... هم خونه دونه دونه شهداشه ... از همه مهم تر خونه علی اصغرشِ ... آقا چرا محاسنت خاکستری شده ... ای داد ... بابا ... از رو نیز نگام میکردی یادته من تو رو نگاه می کردم یادته پای نیزه تن سیلی خوردم یادته من همش زمین میخوردم یادته چشم و گوش و دهن و دست شود مست اگر... بشنویم و بنویسیم و بخوانیم: «حسین (ع)» .👇
(بسم رب الحسین) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانوی رنج و مِحَن ،ای دور از خاک وطن نــور چشـمان حـرم ، دلبنـــد حســـن(۲) تو قوت دل و قــرار زینبی طبیب حاذقی برا آل الله و یار زینبی مرهم زخم اهل حرم و غمگسار زینبی نــور چشـمان حـرم ، دلبنـــد حســـن(۲) بانوی رنج و مِحَن ،ای دور از خاک وطن نــور چشـمان حـرم ، دلبنـــد حســـن(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانوی جود و سخا ، محبوب آل عبا خــاک درگاه تو دارد عطــــر شِـفا(۲) شریفه ای و مثل دُرّ ِ در صدف به خاک حِلّه داده قدمهای تو عزت و شرف عزیزی و شدی مایهٔ فخر شهنشه نجف خــاک درگاه تو دارد عطـــر شِــــفا(۲) بانوی رنج و مِحَن ،ای دور از خاک وطن نــور چشـمان حـرم ، دلبنـــد حســـن(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای دخت پاک امام ، خورشید حِلّه ، سلام شد غربت ، قسمت تو از کوفـه به شام(۲) شدی اسیر زخمِ بند و سلسله به زیر پای ناقــه ها با پاهـــایِ پُر زِ آبله ماندی و جان سپردی دور از چشمان اهل قافله شد غربت ، قسمت تو از کوفـه به شام(۲) بانوی رنج و مِحَن ،ای دور از خاک وطن نــور چشـمان حـرم ، دلبنـــد حســـن(۲) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
1.59M
(بسم رب الحسین) آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشونه ی جنونمی ترونه ی زبونمی بهونه ی شلونمی میبینمت تو خونمی جربان داری تو زندگیم حسین عزیزم از قدیم حسین همه با هم میریم حرم همه با هم میگیم حسین امانٌ مِنَ النارِ لِزُوارِ اباعبدالله **** تو آیت نجابتی تو رایت شجاعتی نهایت محبتی عشق جوون هیئتی شیش گوشَت خونه ی دلم حسین رفیق اولم حسین همینکه رو به کربلام به قبله مایلم حسین امانٌ مِنَ النارِ لِزُوارِ اباعبدالله 🔻زمینه ▪️مداحی جدید دهه دوم محرم 1403
مداحی آنلاین - گرفتارم گره افتاده تو کارم - جواد مقدم.mp3
5.89M
💥سبک: 🎙مداح: ▪️مناسبت: گرفتارم گره افتاده تو کارم ولی بازم تو رو دارم چی کم دارم ولی بازم تو رو دارم چی کم دارم دلم تنگه بی تو بودن واسم ننگه دلم تنگه بی تو بودن واسم ننگه حرم چی شد کجای کارم میلنگه حرم چی شد کجای کارم میلنگه مگه ارباب نوکرو یادش میره کبوترو یادش میره گداهایی که ایستادن دم درو یادش میره 2 حسین جانم آقام آقام آقام حسین جانم آقام آقام.. کم آوردم کوله بار غم آوردم کم آوردم کوله بار غم آوردم ببین بازم رو به این پرچم آوردم ببین بازم رو به این پرچم آوردم حسین حلالم کن با یه جمله خوشحالم کن حلالم کن با یه جمله خوشحالم کن یه کربلا تو برات امسالم کن یه کربلا تو برات امسالم کن مگه ارباب گدا رو یادش میره مگه مارو یادش میره نمیتونم قبول کنم که بدها رو یادش میره مگه ارباب نوکرو یادش میره کبوترو یادش میره گداهایی که ایستادن دم درو یادش میره حسین جانم آقام آقام آقام حسین جانم آقام آقام.. تو بارونی تب اشکامو میدونی تو بارونی تب اشکامو میدونی چقدر خوبی بدیامو میپوشونی چقدر خوبی بدیامو میپوشونی غلط کردم بطلب دورت میگردم غلط کردم بطلب دورت میگردم پشیمونم من از دنیا دل سردم پشیمونم من از دنیا دل سردم مگه ارباب صدامو یادش میره گریه هام ویادش میره آخه مگه تذکره ی کربلامو یادش میره مگه ارباب صدامو یادش میره گریه هام و یادش میره آخه مگه تذکره ی کربلامو یادش میره مگه ارباب نوکرو یادش میره کبوترو یادش میره گداهایی که ایستادن دم درو یادش میره حسین جانم آقام آقام آقام حسین جانم آقام آقام..
مداحی آنلاین - خانواده - کرمانشاهی.mp3
7.14M
💥سبک: 🎙مداح: ▪️مناسبت: مرد و زن و پیر و جوون ببین همگی اومدن نذر خونواده تو خونوادگی اومدن زهیر و اهل خونه وهب با خونواده فدایی تو میشن مثل خونواده جناده همه خیمه میزنن اطراف فرات تا که آرامش باشه توی خیمه هات همه خونوادگی میمیرن برات ما هم خونوادگی میمیریم برات ما نماز اول وقت توی خونمون قانونه بهترین دورهمی مون روضه خونگیمونه چه با ابهته تا مشکی میپوشه بابا چه کیفی داشت میدیدم هیئتو از رو دوش بابا تو روضه ات منو یه روز آورد مادرم منم بچمو حالا روضه میبرم یه روز واسه زندگی میرم کربلا یه خونه میخرم اطراف حرم همه خیمه میزنن اطراف فرات تا که آرامش باشه توی خیمه هات همه خونوادگی میمیرن برات ما هم خونوادگی میمیریم برات شوری اشکت نباشه بی نمکه این زندگی اربعینته بهترین سفر خونوادگی تشکیل خونواده خودش یه جور جهاده وقتی میرن اربعین یه پدر و یه پسر تو جاده ما هم خونوادمون هر سال زائرن تو نسل ما نوکریت شغله ظاهرا برا اربعین شده قرضم میکنن باید هر جوری که هست کربلا برن همه خیمه میزنن اطراف فرات تا که آرامش باشه توی خیمه هات همه خونوادگی میمیرن برات ما هم خونوادگی میمیریم برات
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۰۶ مرداد ۱۴۰۳ میلادی: Saturday - 27 July 2024 قمری: السبت، 21 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️14 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️29 روز تا اربعین حسینی ▪️37 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام ▪️39 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸در روضة الشهداء نقل شده: خولی سر امام حسین علیه السلام را برداشته روی به کوفه نهاد،او را در یک فرسخی کوفه منزلی بود،و در آن منزل فرود آمد،و زن او از انصار بود،واهل بیت را به جان و دل دوستدار بود ▪️خولی از وی ترسید و سر امام حسین علیه السلام را در آن خانه در تنوری پنهان کرد،زنش پیش آمد که در این چند روز کجا بودی؟ 🔸گفت شخصی با یزید یاغی شده بود.به جنگ وی رفته بودیم،زن دیگر هیچ نگفت و طعامی بیاورد تا خولی خورد و خوابید و زن را عادت بود که به نماز شب بر می خواست و آن شب برخاست و خانه را طوری روشن دید که گویا صد هزار شمع و چراغ برافروخته اند ▪️نظر کرد و دید که روشنائی از آن تنور بیرون می آید،از روی تعجب گفت سبحان الله من خود در این تنور آتش روشن نکرده ام و کس دیگری هم نبوده ، این روشنائی از کجاست؟ ▪️در آن حیرت دید که آن نور بسوی آسمان میرود تعجب او بیشتر شد ،ناگاه چهار زن دید که از آسمان فرود آمده بالای تنور آمدند،یکی از آن چهار زن به سر تنور رفته و آن سر را بیرون آورده می بوسید..😭 و بر سینۀ خود می گذاشت،و می نالید و میگفت ای شهید مادر و ای مظلوم مادر.. 😭 حق سبحانه و تعالی روز قیامت حق من از قاتلان تو بستاند،و تا حق من ندهد دست از قائمۀ عرش باز نگیرم.. 😭 و آن زنان دیگر بسیار بگریستند و آخر سر را در آن تنور نهاده غائب شدن.. زن انصاریه برخاست و به سر تنور آمده سر را بیرون آورد و درست نگاه کرد، چون حضرت امام حسین علیه السلام را بسیار دیده بود شناخت،نعره ای زد و بیفتاد...😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 امام حسین (ع) یزید خرابه شام بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم "السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ پس از شهادت امام حسین علیه السلام کاروان اهل بیت پیامبر را وارد شام کردند. یزید دستور داد تا اهل بیت عصمت وطهارت (ع) را به یکی از خرابه های نزدیک کاخش منزل بدهند. خرابه ای که هیچ سقفی نداشت و اهلبیت (ع) را مانند اسیران رومی به آن مکان بردند. یزید مجلسی را آراست و از تمام کشورها و طایفها مهمانانی دعوت نمود و در این مجلس به شادی و سرور پرداختد. در چنین مجلسی یزید دستور داد تا اهلبیت عصمت و طهارت(ع) که اسیر وی شده بودند را به مجلس آوردند. هنگام ورود اسیران به مجلس . یزید دستور داد تا همگان ساکت باشند وآنان را خارجی خطاب کرد اولین کسی که از اسیران وارد مجلس شد امام سجاد (ع)بود که غل جامعه به گردن و ریسمان به دستهایش بسته شده بود وآخرین نفر حضرت زینب (س) وارد مجلس شد و بر بازوی آن بزرگوار یک طرف دیگر ریسمان بسته بودند. در بعضی از مقاتل عدد اسیران را هشتادو چهار نفر ودر برخی شصت وچهار نفر ذکر گردیده است که بیشتر آنان زنان ودختران درسنین سه ساله الی سی وپنج ساله بوده اند. وقتی اسیران با این شرح در چنین مجلسی وارد شدند یزید دستور داد تا سرهای شهدا را وارد مجلس نمایند. هنگامی که سر مطهر امام حسین (ع) را وارد مجلس نمودند تمام اسیران با صدای بلند شیون کردند وحال وهوای مجلس دگرگون گردید. یزید به خاطر اینکه قلب آل الله (ع) را بیازارد دست به کاری خبیثانه زد ودر جلوی چشم اسیران وحاظرین مجلس با چوب خیزران بر لب ودندان سر بریده امام (ع) می کوبید. سر مطهر امام حسین (ع) را در طشتی از طلا گذاشته بود وجامی از شراب را بر لب ودندان امام (ع) میریخت وبا چوب بر لب های امام (ع) می زد وبا صدای بلند فریاد زد: ای حسین (ع) دیدی حق با ما بود وخدا شما را رسوا کرد. و از زینب (س) پرسید؟ چگونه می بینی کشته شدن برادرانت و خویشاوندانت را ؟ در این میان حضرت زینب (س) خطبه ای بس فصیح وزیبا خواند که تمام اهل مجلس را دگرگون نمود وشیون همه مجلسیان برای غربت سیدالشهدا (ع)بر آسمان بلند شد ومن جمله معروف این خطبه را به قلم تحریر در آوردم وتقاضامندم که شما دوستان وعاشقان اهلبیت (ع) حتما در یکی از مقاتل معروف این خطبه را مطالعه فرمائید. حضرت زینب (س) فرمود: ما رایت و الا جمیلا : یعنی جز زیبایی چیزی ندیدم. یزید لعنت الله علیه آنقدر با چوب خیزران بر لب ودندان امام (ع) زد که صدای تمام اهل مجلس بلند شد .که ای یزید مزن با چوب بر لعل لب امام (ع). امام سجاد (ع) فرمود: ای بی حیا با چوب بر لب ودندان سبط مصطفی (ع) مزن. حضرت زینب (س) فرمود: ای کافر مگر نمی بینی دخترانش ایستاده اند واین منظره را تماشا می کنند از خدا بترس. اما یزید به کار خود با عصبانیت ادامه می داد و در آن مجلس رسوا گردیده شده بود. ناگهان سر بریده امام (ع) در طشت طلا قرآن خواند.اما عزاداران از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن اما جمله آخر والتماس دعا 🔶کنار طشت طلاست فاطمه مهمان من 🔶چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من 🔶با چه دلی می زنی برلب من خیزران 🔶کز همه دل می برد نغمه ی قرآن من 🔶گر چه تحمل کنم ضربه ی چوب تو را تاب مرا می برد گریه ی طفلان من 🔶تاکه نگاه افکنم بر رخ اطفال خود 🔶دور زند دم به دم، دیده ی گریان من 🔶تا نرود از اسف، صبر و قرارش زکف 🔶زینب من می شود دست به دامان من الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 پیامبر اسلام(ص) روضه امام حسین (ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‌ وَنِعْمَ النَّصِیر، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیه السلام علیک یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ. 🔶آرزو دارم شوم سوی مدینه رهسپار 🔶تا بگیرم همچو جان قبر نبی را درکنار 🔶دست امیدم رسد چون بر ضریح اطهرش 🔶سر نهم درخاک پایش با دو چشم اشکبار 🔶با گنه بر آن شفیع المذنبین وارد شوم 🔶بی گنه آیم برون با بخشش پروردگار ⬅️ اجرومزد همه شما با پیامبر اسلام (ص) انشاالله درهر گوشه ای از این مجلس نشسته ای حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشالا دلها را روانه کنید مدینه 🔸نبی در بسترو زهرا کنارش 🔸عزیزقلب او شد بی قرارش 🔸بگوید دخترم  کمتر نوا کن 🔸برای  رفتن   بابا  دعا   کن ⬅️ نمی دونم مدینه رفتی یا نه... گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه... ان شالله روزی هممون باشه مدینه.. گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم.. (یارسول الله آقا جان ..) آقاجان...این دلا برا مدینه‌ات تنگه آقا.. 🕊آقا برات کاری نداره...امروز یه نگاه بکنی...برات کاری نداره یه مُهر تأیید بزنی، منم مدینه ای بشم.. آقا....هنوز خیلیا مدینه رو ندیدن... هنوز خیلیا قبرستان بقیع رو ندیدند... امروز بگو خدا.... به حق اون پیامبری که میگفت آی مردم من از شما اجر رسالت نمیخوام... اما دو چیز رو بینتون امانت و یادگار میزارم....یکی کلام خدا قرآنه....یکی اهل بیت منه... آی مردم فاطمه پاره تن منه.. آخ علی غریبه...(علی مظلومه....2) آی مردم حسنین میوه دلِ منه. آخ بمیرم برات یا رسول الله..چه کردند با فاطمه ات.بعد از شما   ⬅️هر دختری بابا از دست بده مردم دورش جمع میشن...تَسلاش میدن...دلداریش میدن...تسلیت میگن...دسته های گل میارن.. اما بیمرم به جای گل درب خونه شه آتیش زدند یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر کسانی که بین من وشما بودند حالا جایشان بین من وشما خالیست پدران ومادران که از دنیا رفتند فیض ببرندحالا دلهاتان را ازمدینه ببرم کربلا )راوی میگه)روزعاشورا شمر لنت الله علیه از گودی قتلگاه امد بیرون اما لرزه براندامش افتاده تمام این دست وپاه تمام این بدن می لرزه میگه رفتم سوال کردم چرا لرزه به اندامت افتاد درجواب گفت آن لحظه ای که من بر روی سینه ای عزیزفاطمه بودم وای حسین وای حسین😭😭😭 گفت آن لحظه ای که من داشتم سر از بدن جدا می کردم در ان لحظات از گوشه گودال قتلگاه صدای ناله ای شنیده می شد از ان وقتی که ان صدا به گوشم رسید لرزه به اندام افتاد مگر چه صدای بود چه ناله ای بود چه فریادی بود 😭 ناله مادری بودکه فریاد می زد غریب مادر حسین مظلوم مادر حسین شهید مادر حسین😭 🔸یا ای تشنه لب مادر حسین جان 🔸به خون اغشته ای مادرحسین جان آه کربلا رفته ها ای کسانی که دل تنگ کربلا شدید انشالا خداقسمت کنه من وتواز نزدیک بریم کنار ضریح شش گوشه ابا عبدالله یاحسین یا حسین😭 ♦️ایا ای تشنه لب مادر حسین جان 😭 ♦️به خون اغشته ای مادر حسین جان ♦️چرا بی سرفتاده پیکر تو مادر😭 ♦️به روی نیزه ها بینم سرتو😭 امان امان امان ازدل فاطمه حسین آرام جانم ..حسین روح روانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حضرت رقیه (ع) حضرت زینب (س) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‌ وَنِعْمَ النَّصِیر، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیهِ اول مجلس دعای سلامتی امام زمان را زمزمه می کنیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان ♦️بنال ای دل نوا دارد رقیه ♦️به هر دردی دوا دارد رقیه ♦️مرض او را ز پا انداخت ،امّا ♦️مریضان را شفا دارد رقیه ⬅️عزیزانی که درگوشه ازاین مجلس نشسته ای میدونم همه به امیدی امدید میدونم گرفتاری میدونم مریض داری میدونم برای حاجت امدید امروز (امشب) بگو حسین جانم به صورت سیلی خورده دخترت دیگه ما را دست خالی ردمان نکنی 🔸رقیه دخترزهرا اطهر 🔸دل جان می شود از او مطهر 🔸رقیه جان توی دوردانه عشق 🔸بود روشن زتو کاشانه عشق ⬅️عزیزان ما نمی دانیم خدا لیاقت بده که بریم از نزدیک قبر بی بی رقیه را رازیارت کنیم یا نه بی بی با این دستهایکوچکش خیلی از گره ها را باز می کنه 🔸بی بی جان غم خودرا بی افزا دردل من 🔸توی یک دانه غم خانه عشق 🔸رقیه جان به ما منت گذاری 🔸گدایی از گدایانت شماری 🔸امید آن است که در فردای محشر 🔸مرا جزء محببانت شماری دیدم آرام آرام آمد مقابل سر بریده بابا چه مخواد بگه عزیزان ای کسی که دختر سه ساله دارید دستهای کوچکشه بلند کرد گویا از بابا تمنا داره چه گفت ، گفت بابا جانم دلم برات تنگ شده انشاءالله هیچ فرزندی را چشم انتظار بابا نکنه دختر دارها می دونن من چه می گم بابا غرور دختره دیدی هروقت دل تنگ بابا میشه یاد بابا می کنه میگه بابام می خواهد خونم بیاد انشاءالله همه دختران تان عاقبت به خیر بشن، حالا درد دل سه ساله حسین را گوش کن بابا دیگه خسته شدم ازاین سفر بابا جان که میای منو ببری بابا ،خداکنه یتیم نشی اخ بمیرم آن قدر بهش تازیانه زدند اخ شما هم امشب (امروز)یتیم نوازی کنید آرام آرام آمد جلو مقابل سر بریده بابا سر بابا رادرآغوش گرفت صدا زد بابای خوبم 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده اما میخام بگم😭 بابای خوبم 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن..😭. 🔸مرا باشد نشان از تازیانه بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم. طاقت سیلی خوردن ندارم. طاقت سنگ خوردن ندارم. 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهر یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس و محفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه زینب (س) بهره امواتمان باشه امروز دلها را ببریم حرم زینب ، انشاء الله یک روزی کنار حرمش اشک بریزید . امروز از چشمانت بخواه برای زینب گریه کند ، زینب اُم المصائب است ، پیغمبر بشارت داده برای آن چشمی که برای زینب گریه کند . فرمود : پاداش او همچون کسی است که برای حسن و حسین گریه می کند .۲ هر وقت دلش می گرفت سر از محمل بیرون می آورد ، می شنید از بالای نیزه یک آقایی دارد قرآن می خواند هی صدا می زند : «وَسَیَعلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»۳ گاهی هم صدا می زند : «أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَباً»۴ قربان قرآن خواندنت برادر ، برادر با قرآن خواندنت رفع تهمت از ما کر دی ، آخر به ما خارجی می گفتند . آی گریه کنندگان امام حسین ، دلها بسوزد یک وقت هم سر از محمل بیرون آورد دید یک نا نجیبی با سنگ پیشانی برادرش را می زند همه صدا بزنید یاحسین … الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حضرت رقیه (ع) حضرت زینب (س) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‌ وَنِعْمَ النَّصِیر، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیهِ اول مجلس دعای سلامتی امام زمان را زمزمه می کنیم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان ♦️بنال ای دل نوا دارد رقیه ♦️به هر دردی دوا دارد رقیه ♦️مرض او را ز پا انداخت ،امّا ♦️مریضان را شفا دارد رقیه ⬅️عزیزانی که درگوشه ازاین مجلس نشسته ای میدونم همه به امیدی امدید میدونم گرفتاری میدونم مریض داری میدونم برای حاجت امدید امروز (امشب) بگو حسین جانم به صورت سیلی خورده دخترت دیگه ما را دست خالی ردمان نکنی 🔸رقیه دخترزهرا اطهر 🔸دل جان می شود از او مطهر 🔸رقیه جان توی دوردانه عشق 🔸بود روشن زتو کاشانه عشق ⬅️عزیزان ما نمی دانیم خدا لیاقت بده که بریم از نزدیک قبر بی بی رقیه را رازیارت کنیم یا نه بی بی با این دستهایکوچکش خیلی از گره ها را باز می کنه 🔸بی بی جان غم خودرا بی افزا دردل من 🔸توی یک دانه غم خانه عشق 🔸رقیه جان به ما منت گذاری 🔸گدایی از گدایانت شماری 🔸امید آن است که در فردای محشر 🔸مرا جزء محببانت شماری دیدم آرام آرام آمد مقابل سر بریده بابا چه مخواد بگه عزیزان ای کسی که دختر سه ساله دارید دستهای کوچکشه بلند کرد گویا از بابا تمنا داره چه گفت ، گفت بابا جانم دلم برات تنگ شده انشاءالله هیچ فرزندی را چشم انتظار بابا نکنه دختر دارها می دونن من چه می گم بابا غرور دختره دیدی هروقت دل تنگ بابا میشه یاد بابا می کنه میگه بابام می خواهد خونم بیاد انشاءالله همه دختران تان عاقبت به خیر بشن، حالا درد دل سه ساله حسین را گوش کن بابا دیگه خسته شدم ازاین سفر بابا جان که میای منو ببری بابا ،خداکنه یتیم نشی اخ بمیرم آن قدر بهش تازیانه زدند اخ شما هم امشب (امروز)یتیم نوازی کنید آرام آرام آمد جلو مقابل سر بریده بابا سر بابا رادرآغوش گرفت صدا زد بابای خوبم 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده اما میخام بگم😭 بابای خوبم 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن..😭. 🔸مرا باشد نشان از تازیانه بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم. طاقت سیلی خوردن ندارم. طاقت سنگ خوردن ندارم. 🔸ز تو دارم تمنا جان بابا 🔸مرا با خود ببر در نزد زهر یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس و محفل فیض ببرند گریزی هم داشته باشیم به روضه زینب (س) بهره امواتمان باشه امروز دلها را ببریم حرم زینب ، انشاء الله یک روزی کنار حرمش اشک بریزید . امروز از چشمانت بخواه برای زینب گریه کند ، زینب اُم المصائب است ، پیغمبر بشارت داده برای آن چشمی که برای زینب گریه کند . فرمود : پاداش او همچون کسی است که برای حسن و حسین گریه می کند .۲ هر وقت دلش می گرفت سر از محمل بیرون می آورد ، می شنید از بالای نیزه یک آقایی دارد قرآن می خواند هی صدا می زند : «وَسَیَعلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ»۳ گاهی هم صدا می زند : «أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَباً»۴ قربان قرآن خواندنت برادر ، برادر با قرآن خواندنت رفع تهمت از ما کر دی ، آخر به ما خارجی می گفتند . آی گریه کنندگان امام حسین ، دلها بسوزد یک وقت هم سر از محمل بیرون آورد دید یک نا نجیبی با سنگ پیشانی برادرش را می زند همه صدا بزنید یاحسین … الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
روضه از حاج محمود کریمی امشب این خانه باز پُر شده از گریه و سوز و آه و دلشوره حال اُم‌ البنین تماشایی است گاه اشک است و گاه دلشوره مادری بود سر به زیر و علی که تَرَک خورده بود احساسش همه بر گِرد بسترش اما دَمِ در ایستاده عباسش تا بُریده نَفَس نَفَس میزد گریه در‌ بینِ خانه می‌اُفتاد مردِ خیبر مقابلِ زینب هِی سَرش رویِ شانه می‌اُفتاد گفت آقا شب وصال است و دلخوشم با صدایِ زهرایم همه از دورِ بسترم بروند همه جز بچه‌هایِ زهرایم سر ‌به زیر رشیدِ این خانه سمت در داشت جان به لب می‌رفت دست بر سینه داشت آهسته رو به بابا عقب عقب می‌رفت ناگهان گفت جانِ بابا باش پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین ای تمامِ وصیتم عباس جانِ تو جانِ دخترانِ حسین همه را تا سپرد بر عباس گفت راحت خیالت ای مادر در جوابش به گریه اُم‌ِبنین گفت شیرم حلالت ای مادر علقمه دید خم شده بر مَشک آنقدر تیر خورد تا اُفتاد همه در پشتِ نخل ها بودند همه گفتند مرتضی اُفتاد … دیگه به خیمه نرسید آب ... اما فقط این نبود تا خبر آوردن عباس رو زمین افتاد ... ای برادر من ، چشم تو روشن روم نمیشه بگم رفت ، معجر از سرم بزار روضه مو اینجور برات بگم ، تا رو زمین افتاد ، وقتی یه عده بیان دور یه شیر نر ، زخمی ؛ اونایی که جسورترن میرین با یه وسیله ای ، چیزی ، چوبی ... میزنن به بدنِ شیر ، ببینن زنده است یانه .. هی میومدن جلو ، میدیدن یه عباس هنوز نفس میکشه .. همه میرفتن کنار ...یه عده که تا افتاد ، رفتن خیمه غارت کنن .. دست که در بدن نداشت ... تا ابی عبدالله رسید بالا سرش دید هم دست ها بریده شده هم پاهایِ مبارک ... حسین ... به آبرویِ علمدارِِ حسین ، الهی العفو
📖 تقویم شیعه🌻 ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۰۷ مرداد ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 28 July 2024 قمری: الأحد، 22 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️13 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️28 روز تا اربعین حسینی ▪️36 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️38 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل ابــر بهــار می‌گرید دائـمـــاً زار زار می‌گرید رهبر انقلاب گریه‌کنــان با دلی داغــدار می‌گرید گریه‌اش کاخ ظلم را لرزاند بس که با اقتدار می‌گرید تــا درخت قیـــام بر بـدهد می‌شود جویبار، می‌گرید هر امامی رســالتی دارد به همین اعتبــار می‌گرید با سلاح بکـاء و دست دعا در یمین و یســار می‌گرید وارث زخم‌های عاشــورا در غم یک تبـــار می‌گرید آب افطار او مضــاف شده بس که این روزه‌دار می‌گرید تا که طفـل رضیــع می‌بیند در غــم شیـــرخوار می‌گرید صبح تا شــام یاد غصه‌ی شام بی حد و بی‌شمـار می‌گرید شادی اهل شـام را غم کرد چه قــدر گریــه‌دار می‌گرید یــاد تـاراج روســـری‌ها و غــارت گوشـــوار می‌گرید یک طرف چشم هرزه ویک سو بــانـوی بـاوقــــار، می‌گرید تا می‌افتد سری ز نی، او از خنـده‌ی نیـــزه‌دار می‌گرید
روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد ✍