روضه خانگی - امام سجاد(ع) - 1223(1).mp3
5.25M
|⇦•داغ ها تو دیدی...
#روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید رضی مرتضوی
.
#غزل_مدح
#امام_حسین علیه السلام و نوکری ارباب
همین که زیرِ همین بیرقم خدا را شکر
همین که سینهزنِ دلبرم خدا را شکر
همین که گریه برایِ تو میکنم عشق است
تمامِ عمر حسینیتبم خدا را شکر
همین که زمزمهیِ صبح و ظهر و عصر و شبم
شده همان دمِ اهلِ حرم خدا را شکر
همین که پرچمِ کربوبلا به دوشِ من است
وَ در حرم نفسی میزنم خدا را شکر
همین که مادرِ من شد کنیزِ مادرِ تو
پدر غلامِ امامِ کرم خدا را شکر
همین که باورِ من انتظار میباشد
به راهِ یار نظر دوختم خدا را شکر
همین که زندگیام نذرِ روضههایت شد
به عشقِ وصلِ نگارِ حرم خدا را شکر
بیا بهارِ زمانه قرارِ عاشورا
هنوز زیرِ همین پرچمم خدا را شکر
#غزل #مدح
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#حضرت_ابالفضل_شور
ام البنین یادت داد
که تو به معرفت و ادب زبون زد باشی
ام البنین یادت داد
میون امام حسینیا سرآمد باشی
علم تو فرق داره
حتی بوی حرم امام حسین با
حرم تو فرق داره
دیدم از تعصب ارمنیا که
قسم تو فرق داره
نفسی به فداک
ساقی العطاشا
الحق و الانصاف حرمت داره تماشا
کاخ علویه
دربار ابالفضل
ایوون طلائیت عظمت داره ابالفضل
___
ابالحسن یادت داد
به ذخیره ی امام حسین ملقب باشی
ابالحسن یادت داد
که تا آخرین نفس کفیل زینب باشی
غضب تو فرق داره
با تموم شهدای کربلایی
نسب تو فرق داره
قمر عشیره ی بنی هاشم
لقب تو فرق داره
روزی نمیگیرم
از دست غریبه
اینکه تو مریض شفا میدی کجاش عجیبه
این داره تعجب
از کسی که مَرده
مُرده حرمش بیاد و زنده بر نگرده
#حسین_آفتاب
👇
#نجات_بشر_فقط_امام_حسین_ع_
دنیا بِچرخ بَرزه قُله ت ، وه نام و نیشانه حسین
خوَّشا وه ئی طرزو عزَّت ، عالم له دّورانه حسین
زنه ی یعنی رونق گری ، تاریکی له ی رسمه مه ری
راهنمایی مسیره حق ، یه ی راس وه فرمانه حسین
ایران له ی سرزمینه، پرورده ی اولاده علی
تاگر قیامت ها نبرد ، له سینه ی قرانه حسین
یَجمَعنای گروه گروه ، له ی شه ورو باسه وه شِرِو
جغرافیا ی صد بیشره ک ،جاذبه ی جهانه حسین
اربعین هر ئِیه نیه ، مُختص وه نَجف کرلا
دنیا تو زانی عاشقی ، شفاس له میدانه حسین
یه دلبره کل بشره ، رمزه خوداو پیغمبره
سقا عباس شفا دَره ، له مابین یارانِه حسین
اگر کسی نَظَر بیه ی ، تفرقه اندازی بِکه ی
تیره خوداس رسوا که ره ، ئِرای دشمنانه حسین
له داعش و هر ظلمه گر ، حیله گری وه کورو که ر
راهی نیری له په ی نجات ، بودِن پشیمانه حسین
#شعر_احترام_یاربیگی
#حب_الحسین_یجمعنا
#ازکربلا_تاغزه
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
غزل مصیبت شهادت امام سجّاد علیه السلام
سخت است ببینی بدنی رویِ حصیر است
اِنگار نَه اِنگار که این جسمِ اَمیر است
آئینهیِ صد تکّهیِ زهراست ولی آه ....
تَن مانده وُ سر بر رویِ نِی بینِ مسیر است
زیباست ولی خاکی و خونی و پریشان
این منظره تصویرِ مُراعاتِ نظیر است
زنجیر وُ غُلِ جامعه هستند گُواهم
که زخمِزبان قاتلِ اصلیِ اَسیر است
از زخمِ عمیقِ دلِ دلدار نگوئید
یک عمر همین زخمْ فقط همدمِ پیر است
با چشمِ خودش دید نوکِ خنجرِ کُندی
در فکرِ به هم ریختنِ فکرِ عشیرهَست
چه گوشهیِ گودال چه در گوشْ به هر حال
لشکر همهِجوره پِیِ تاراجِ ذخیرهَست
اِی زهر به دادِ دلِ بیچاره رسیدی
این مرگ برایم به خدا خِیرِ کثیر است
اَلشّام چهها بر سرِ این قافله آورد !!!
تا صبحِ فرج روزِ حرم تیرهیِ تیرهَست
#حسین_ایمانی
زمزمه ونوحه امام سجاد(سبک مشکم صد پاره شده)
ممنونم زهر جفا، راحت کردی تو مرا2
از خاطره های بدم، در کرببلا 2
بابا بابایم حسین، بابا بابایم حسین، بابا بابایم حسین، بابایم حسین2
______________________
غرق خون گشته دلم، قدم گردیده کمان2
دیگر راحت بشوم، از جور زمان 2
بابا بابایم...
_________________________
ابوالمصائبم، به دشت کربلا
به پیش چشم من شده غرق خون، تن کسان من
علیِ اکبر وعلیِ اصغر، برادران من
آمد در تاب و تبم، جانم به لبم2
بابا بابایم...
______________________________
بودم در روز بلا، بیمار کرببلا2
مرگم کردم طلب از، درگاه خدا 2
بابا بابایم حسین...
__________________________
امان زعمه و، امان زقتلگاه
امان زلحظه ای که او بگرفتش، بغل تن پدر
امان ز ناله های زهرا مادر، که زد صدا پسر
از حمله به خیمه گه و، از شام غریب2
بابا بابایم حسین...
________________________
آه از بی حرمتی و، صد وای از شام بلا2
آه از بزم می واز، آن جور وجفا2
بابا بابایم حسین...
شعر:اسماعیل تقوایی
#مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشت
در دل هزار درد و توانِ بیان نداشت...
یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شد
جز آه در بساط، دگر باغبان نداشت
یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ
دیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت
ماهی که آفتاب از او نور میگرفت
جز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت
دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟
تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت
از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بود
میخواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت
یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشک
میرفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت...
شاعر: #استاد_علی_انسانی
#مناجات
مدح و منقبت حضرت
اباعبدالله الحسین علیه السلام
همه دار و ندارم از حسین است
زمستان و بهارم از حسین است
خودم را نوکرش میدانم اما
تمام اعتبارم از حسین است
شهادت در رهش شد آرزویم
که جان بیقرارم از حسین است
مرا گر منزلی باشد به دنیا
سرای غمگسارم از حسین است
اگر اشکی بریزم نیمه ی شب
بُوَد این افتخارم از حسین است
ندارم توشه ای بهر قیامت
امید قلب زارم از حسین است
اگر دارم چو طبعی شاعرانه
کاین لطف و قرارم از حسین است
به سر دارم طواف کوی مولا
اگر امیدوارم از حسین است
دلی دارم زمستانی بهاری
زمستان و بهارم از حسین است
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
Recording ۱۰۱۵۴۴-۰۷۲۰۲۳.mp3
1.41M
شور امام حسن(ع)و ابی عبدالله(ع)
بند اول
یه عمره سینه زنم/وقف تو جون و تنم
منم که روزی خوره/دست امام حسنم....
کرمت دریاست/ید تو طولاست
همیشه هر جا/نوکرت آقاست...
دل در دام حسن افتاده
از جامش میزنم من باده
همه ی افتخارم اینه
شاهه و من رعیت زاده...
///یا مولا یا حسن یا مولا...///
بند دوم
حرف دلم یک کلام/به عشق تو مبتلام
اسم تو توو دل بروست/حسین علیه السلام...
معنی ایمان/حضرت جانان
آذری میگم؛جان سنه قوربان...
مجنونم تویی لیلای من
نوکرم و تو آقای من
منو با اسم تو میشناسن
یا حسین تویی دنیای من...
///ثارالله یا ابا عبدالله...///
بند سوم
کربلا میخوای صله/هروله کن هروله
آی سینه زن عمریه/زیر پاته حرمله...
کار من اینه/میزنم سینه
با حسین هر دو/دنیا تضمینه...
چشمام به گریه عادت داره
نوکرت بت ارادت داره
گریه سینه زنی توو هیئت
واسم حکم عبادت داره...
///ثارالله یا ابا عبدالله...///
مهدی ندرخانی-کرج
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام
#زمزمه_سنگین_زمینه #مهدوی
اشکاتو روی دست بگیر همراه زین العابدین
دعا برا فرج بخون با اشک و آه آتشین
کی گفته شیعه بی کسه،ما همه صاحب داریم
به زودی از راه میرسه تنها پناه مؤمنین
مهدی غریبه
از حقّ خود عمری جداست
امام شیعه
چرا توی بیابوناست
چه بی خیالیم
حتی غریب، میون ماست
به اشک دائم البکاء
بیا بیا ای منتقم
به محنت شام بلا
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
🌸🌸🌸🌸🌸
زبانحال امام سجاد با حضرت زینب علیهماالسلام:
عمّه دیگه وقت ِ اونه که من کنار تو بیام
تو رفتیو هنوز ببین می باره خون از این چشام
مسموم زهر شدم ولی قاتل ما مشترکه
منم مث تو جون دادم تو مجلس شراب شام
من و نوامیس
میون مشتی بی حیا
مقابل ما
میزد یزید با ناسزا
با خیزرونش
روی لب عزیز ما
به لعل پاره ی حسین
بیا بیا ای منتقم
به اضطرار زینبین
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
🌸🌸🌸🌸🌸
خدارو شکر که بعد مرگ ،تنم میشه غسل و کفن
نمیره زیر دست و پا،دیگه تن نحیف من
امّا توی کربوبلا شد بوریا سهم بابام
روا نبود به پیکرش حتی یه کهنه پیروهن
دیدم تو گودال
سری نداره پیکرش
همراه انگشت
غارت شده انگشترش
منم شبیهَت
بوسه زدم به حنجرش
به حضرت شَیبُ الخَضیب
بیا بیا ای منتقم
به پیکر خَدُّالتَّریب
بیا بیا ای منتقم
یاربِّ عَجِّل فرجه...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
4_6041847679170907337.mp3
1.97M
زمینه #امام_سجاد_ع
تموم نفس هاش روضه اس
با غم محرم شد پیر
نشونه داره رو جسمش
از غل و زنجیر
بی تاب گریه می کنه
با آب گریه می کنه
یاد خشکیه لب
ارباب گریه می کنه
یعقوب کربلا
کم گریه کن
همراه نیزه ها
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
با یه دل خون می باره
چشای امام سجاد
یاد روزی که باباش از
رو مرکب افتاد
موهاش غرق خون شده
دردا بی امون شده
عمه سینه میزنه
رو تل نیمه جون شده
بر جسم بی سرش
کم گریه کن علی
همراه خواهرش
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
نزدیک چهل سال میشه
از غصه می باره چشمام
کربلا شکستم اما
امان از این شام
بین کوچه ها توی
انظار بردن عمه رو
آبم کرده، بودمو
بازار بردن عمه رو
از مجلس شراب
کم گریه کن علی
با غصه ی رباب
کم گریه کن علی
یا سید الساجدین
زین العابدین
#وحید_محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
#محرم
مصائب کوفه و مجلس ابن زیاد لعنتاللهعلیه
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند
عدهای شاگردهایم عدهای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند
در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند
بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند
نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند
آتشِ خیمه ، کشیدنهای تا کوفه چه کرد
گیسوان بچهها یا سوخته یا ریختند
بی هوا بر ناقهها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*
مردمانی که درِ این خانه میخوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند
با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند
خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند
*حرام زادهای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقهها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)
حسن لطفی #یاشبیر
#اسارت
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی، همین زن است که داری با او صحبت میکنی...
در نقلی آمده است:
🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها با اطفال خردسال نشسته بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا میآمدند.
🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلاماللّهعلیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمدهاید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله.
🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیهالسلام مالی طلب کرد.
🥀 امیرالمومنین علی علیهالسلام، فرزندش حسین علیهالسلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیهالسلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 دیدم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به دخترکی کوچک که زینب سلاماللّهعلیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشدهام.
🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلاماللّهعلیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده مینمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی همین زن است که با او صحبت میکنی!»
📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی)
✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت
زینب عزیز آمد و با حال زار رفت
آنکس که روزگار به گردش نمیرسید...
آخر به سایهی ستم روزگار رفت
روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر
آنسان سوار آمد و اینسان سوار رفت!
بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن...
بین غریبه آمد و با نیزهدار رفت
زینب اگرچه وقت بلا پس نمیکشید
هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت!
میخواست تا وداع کند با تن حسین
او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت
خلخال دختران همه سوغات کوفه شد
از آن به بعد پای همه روی خار رفت
عباس گریه گرد همان دم که خواهرش
با مستهای بیسروپا همجوار رفت
احمد عمامه را به زمین زد میان عرش
وقتی بهروی معجر زینب غبار رفت
❥✦✺⃟💢࿐ུ═✺⃟💢࿐ུ
﷽
نوحه_حضرت_ابوالفضل_العباس(ع)
سبک_گهواره_خالی_قنداقه_خونی
🖌به_قلم_مریم_صالحی_مرزیجرانی
باب الحوایج دورت بگردم۲
آقا نظرکن داروی دردم
من به امیدی آمدم آقا ابالفضل ۲
باب الحوائج ۳
یک گوشه چشمی آقا به ما کن۲
امشب گدا را حاجت روا کن
دست منو دامان تو مولا ابالفضل ۲
باب الحوائج ۳
درمیزنم با صدناله و آه۲
بهر گدایی پیش تو ای شاه
مشگل گشا ی عالمینی یاابافضل ۲
باب الحوائج ۳
توشیرحیدر درکربلایی۲
سقای طفلان داد ازجدایی
مولا علمدارشهید کربلایی۲
مظلوم حسین جان۳
_زنی_و_زنجیر_زنی
💢کرم یک قطره و دریا اباالفضل
گرفتاری بگو یک یا اباالفضل
💢بُوَد مشکل گشای خَلق عالم
در این دنیا و آن دنیا اباالفضل
💢شفای درد بی درمان عالم
بُوَد در تُربت آقا اباالفضل
💢تمام زائرانِ کربلا هم
شوند بیمه همیشه با اباالفضل
💢علی بوسید هنگام تولد
دو دستانِ توو گفتا اباالفضل
💢امیر لشکر کرببلایی
پناه زینبِ کبرا اباالفضل
💢برادر مثلِ تو دیگر نیاید
به غمخواری در این دنیا ابالفضل
💢خودم دیدم عزای اَرمنی را
به ظهر روز تاسوعا اباالفضل
💢تو را من در شجاعت می نویســـــم *یااباالفضل*
* جانـــــم *
تورا من در شجاعت می نویسـم
چو حیدر لافَتا اِلّا اباالفضل
💢کنار علقمه خوانده به زاری
تو را فرزند خود زهرا اباالفضل
💢زهنگام جَزا پَروا ندارم
بُوَد تا شافعِ فردا اباالفضل
💢در آنجا فاطمه با هردو دستت
به گریه می کند غوغا اباالفضل
بُوَد ، ذکر لبِ ( عالم) همیشه
سلام الله علیک یا اباالفضل
بُود ، ذکر لبِ (گرفتارا) و ذاکرا همیشه
سلام الله عیلک یا اباالفضل
باالفضل یا اباالفضل یا اباالفضل ۲
یا کاشِفَ الکَربِ اَن وَجهِ الحسیـن علیه السلام اِکشِف کُروبَنا به حقِ اَخیِکَ الحسیـن علیه اسلام
خدایا به حق اون ساعتی که حسین آمد کنار بدن ازهم پاشیده شده برادر زانو زد سرو صورت برادرش را نگاه کرد من نمیدونم اون ساعت چی به دل حسین گذشت.... ای وایــــــــ
خاک و خون ها را از رو صورت برادر پاک کــــرد
حالاهرچی ارادت داری به آقا ماه منیـر قمر بنی هاشم بلندو جلی صدا بزن یـا ابالفضل...
مناجات_با_امام_زمان
واحد: به سبک: برمشامم میرسدهرلحظه بوی کربلا...👇👇😢😢😢
پا به پای تو دویدم از نجف تا کربلا....
ناله هایت را شنیدم از نجف تا کربلا ...
لحظه ای غافل نبودم زائرِ قبرِ حسین ...
هر کجا ماندی..رسیدم از نجف تا کربلا
روضه خواندی من شدم پامنبری و گریه کن
مثلِ یک اشکی چکیدم از نجف تا کربلا
خستگی های تو را زیر نظر آوردم و..
من خودم نازت کشیدم از نجف تا کربلا
امر کردم تا که موکب ها به یاریت رسند ..
تاولِ پا را خریدم ..از نجف تا کربلا ..
من امامِ آخرینت مهدی ام ..تکیه گهم..
پای غمهایت خمیدم از نجف تا کربلا
عهد و پیمان تازه کن با صاحبت تا فرصت ست
من خودم کوهِ امیدم از نجف تا کربلا
🔸
(نوحه امام سجاد ع)
محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
چارمین نور خدا
جان ختم الانبیا
تو گل گلزار،ولایتی مولی
سر تا قدم لطف و،عنایتی مولی
یا حضرت سجاد۲
ای شهید راه دین
از ستم با زهر کین
از کینه ی دشمن،از نفس افتادی
به راه دین حق،مولی تو جان دادی
یا حضرت سجاد۲
شد مدینه در عزا
بزم غم گشته به پا
از ستم دشمن،مولی تو خاموشی
با دست باقر تو،مولی کفن پوشی
یا حضرت سجاد۲
دیده ای رنج و بلا
در زمین کربلا
غرق به خون دیدی،مولی علی اکبر
از ظلم دشمن ها،صد پاره شد پیکر
یا حضرت سجاد۲
روی دستان حسین
دیده ای نور دو عین
با کام عطشانش،دیدی علی اصغر
زد حرمله با تیر،بریده شد حنجر
یا حضرت سجاد۲
دیده ای در علقمه
نور چشم فاطمه
دیدی عمو عباس،دستش جدا گردید
در راه دین حق،جانش فدا گردید
یا حضرت سجاد۲
دیده ای تنها شده
خونجگر بابا شده
از خیمه ی طفلان،با دیده ی گریان
دیدی تن خونین،افتاده در میدان
یا حضرت سجاد۲
قلب تو زین غم شکست
بر روی سینه نشست
با این که شمر دون،غربت بابا دید
با خنجر از کینه،رأس پدر ببرید
یا حضرت سجاد۲
دیده ای شام بلا
بدتر از کرب و بلا
از کینه ی دشمن،خون شد دلت در شام
اهل حرم را با،سنگ می زدند از بام
یا حضرت سجاد۲
این شده بر تو عذاب
دیده ای بزم شراب
بابا به تشت زر،دم زد ز محبوبش
بر لب و دندانش،می زد یزید چوبش
یا حضرت سجاد۲
سبک_با_نوای_کاروان
۷مرداد
گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری از غم کیست چنین ناله و افغان داری
اشک خونین زچه از چشم ترت می ریزد گو به من خون زچه از بال و پرت می ریزد
من ماتم زده آخر پدرم در سفر است زغم دوری او خون دلم در بصر است
نه خبر از پدر و نه زبرادر دارم روز و شب آرزوی دیدن اکبر دارم
تو مگر هدهدی و سوی صبا آمده ای یا مگر قاصدی از کرببلا آمده ای
به یقین آمده ای نزد من از سوی حسین ورنه از چیست زتو می شنوم بوی حسین
من به آن وعده که داده پدرم منتظرم خبری تازه اگر هست بکن با خبرم
بلکه آورده ای ای مرغ به این شیون و شین بهر صغرای جگر خون خبر مرگ حسین
آتش آه تو آتش زده بر پیکر من بلکه داری خبر مرگ علی اکبر من
پر و بالت همه را غرق به خون می نگرم گوییا کرده فلک خاک یتیمی به سرم
گفت ای فاطمه! با شورونوا آمده ام قاصد مرگم و از کرببلا آمده ام
کربلا یکسره صحرای منا بود امروز روز قربانی شاه شهدا بود امروز
نو جوانان همه در خون خود آغشته شدند قصه کوته،همه در راه خدا کشته شدند
بهر یک قطره ی آب از دم شمشیر جفا دست عباس علمدار زتن گشته جدا
پدرت بی کس و بی مونس و بی یاور بود تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود
همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من خاک غم بر سر من باد زگفتن خجلم
فاش گویم پدرت از ستم شمرو سنان کشته شد با لب عطشان به لب آب روان
نیمی از آل نبی کشته شمشیر شدند نیم دیگر زجفا بسته زنجیر شدند👆
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
✅ اوخشاما
مهربان بالام لایلای
خسته جان بالام لایلای
جان ویرن غریبانه
باغری قان بالام لایلای
گوز یاشی آخان لایلای
عالمی یاخان لایلای
اکبرین آدی دیلده
یوللارا باخان لایلای
همدم آختاران لایلای
محرم آختاران لایلای
قمچی لر یاراسینه
مرهم آختاران لایلای
جاندان ال اوزن لایلای
غم لره دوزن لایلای
جان بابا دین وقته
گوزلری سوزن لایلای
سینه داغلیان لایلای
قاره باغلیان لایلای
شمع تک قرانلوقدا
نم نم اغلیان لایلای
سبط بوالحسن لایلای
بید تک اسن لایلای
غم طنابی یوللاردا
قوللارین کسن لایلای
بلبل چمن لایلای
حسرت وطن لایلای
قانلی باش قوجاقیندا
قورخودان ئولن لایلای
آهی پر حزن لایلای
آدلی سینه زن لایلای
کاروان سراقینده
چوللری گزن لایلای
صبریمی آلان لایلای
جانه اود سالان لایلای
باشدا کربلا فکری
شامیده قالان لایلای
ائلده بیر دانام لایلای
من گرک یانام لایلای
فاطمه کیمی مظلوم
خرداجا آنام لایلای
گوز یاشی توکن لایلای
چوخ بلا چکن لایلای
کوینگی اولان خلعت
قدیمی بوکن لایلای
شاعر✍ولی اله کلامی زنجانی
4_243582790950454298.mp3
7.82M
نوحه ترکی بسیار زیبای مهربان
بالام لای لای
با مداحی مرحوم حاج محمد باقر منصوری
#اسارت
🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد...
در نقلی آمده است:
🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهنّالسلام» را به سمت شام میبرند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرامزاده بود.
🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت.
🥀 طبق این نقل، در اینجا بود که امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهلالبیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک
▪️همانا از ما اهلبیت «علیهمالسلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد.
📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰
✍ چه پای آبلهخیزی… چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی!
به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز
دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی
به غیر سایهی سرنیزه ها و خار مغیلان
برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی
اسیر بود امامی که کائنات اسیرش
اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی
به پاره پارهی معجر، مخدّرات مکدّر
خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی
به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک
محال بود نروید پی دعاش گیاهی
بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت
شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
#اسارت
🩸ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی، همین زن است که داری با او صحبت میکنی...
در نقلی آمده است:
🥀 در یکی از منزل های در راه شام، حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها با اطفال خردسال نشسته بودند و رسم این بود که در هر منزل، مردم به تماشا میآمدند.
🥀 ناگهان پیرزنی عصا به دست آمد و نگاهی به دایره اسرا کرد و چشم او به زینب کبری سلاماللّهعلیها افتاد. جلو آمد و عرضه داشت: از کجا هستید؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: از اسيران کربلا. پرسید: از کدام شهر آمدهاید؟ حضرت فرمود: مدینة الرسول صلی اللّه علیه وآله.
🥀 پرسید: از کدام طايفه هستید؟ حضرت فرمودند: از بنی هاشم. عرضه داشت: من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام به مدینه آمدیم. شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین علیهالسلام مالی طلب کرد.
🥀 امیرالمومنین علی علیهالسلام، فرزندش حسین علیهالسلام را طلبید و فرمود: ای فرزندم! قرض این فقیر را بده. با حسین علیهالسلام رفتیم به در خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 دیدم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به دخترکی کوچک که زینب سلاماللّهعلیها نام داشت،فرمود: دخترم! گردنبند خود را بده به این فقیر. آن دختر چنین کرد و به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشدهام.
🥀 به من بگو آیا زینب کبری سلاماللّهعلیها به سلامت است؟ یک مرتبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام که این صحنه را مشاهده مینمود، به گریه درآمد فرمود: «ای پیرزن! آن زینب که تو میگویی همین زن است که با او صحبت میکنی!»
📚جامع المجالس، ص۷۵ (نسخه خطی)
✍ در کربلا صبور رسید و دچار رفت
زینب عزیز آمد و با حال زار رفت
آنکس که روزگار به گردش نمیرسید...
آخر به سایهی ستم روزگار رفت
روزی کنار اکبر و روزی کنار شمر
آنسان سوار آمد و اینسان سوار رفت!
بانوی باحیای حرم بعد نیم قرن...
بین غریبه آمد و با نیزهدار رفت
زینب اگرچه وقت بلا پس نمیکشید
هر جا صدای حرمله آمد کنار رفت!
میخواست تا وداع کند با تن حسین
او را چنان زدند ز قلبش قرار رفت
خلخال دختران همه سوغات کوفه شد
از آن به بعد پای همه روی خار رفت
عباس گریه گرد همان دم که خواهرش
با مستهای بیسروپا همجوار رفت
احمد عمامه را به زمین زد میان عرش
وقتی بهروی معجر زینب غبار رفت