SDOC-BEC90701819AABE97D9A3C6F713287CC-09-21-SI.pdf
660.5K
زیارت از بعید پیامبر با ترجمه
هفته دفاع مقدس مبارك
نام سبز تو عزيز جبهه ها
السلام اي آتش خمپاره ها
السلام اي جسم پاره پاره ها
السلام اي عشق بازان صبور
السلام اي خاك گرم بدر و هور
روي خاك لاله ها پرپر شدند
بچه هاي كاروان بي سر شدند
نام تو پر شور از نام شهيد
سبز شد گام تو با گام شهيد
آه اينجا خاك تو از ياد رفت
لحظه هاي پاك تو از ياد رفت
ما كه غرق زندگاني بوده ايم
دور از بحر معاني بوده ايم
ما فقط بر سينه و سر مي زنيم
كاش روزي تا خدا پر مي زديم
ما كجا آن خاك نوراني كجا
ما كجا آن دشت روحاني كجا
ما كجا و خيمة صحرا كجا
ما كجا و گرية شبها كجا؟
مي شود تا آسمان ها پر كشيد
مي شود آيا شهادت را خريد؟
مي شود با هر شقايق راز گفت
بال و پر وا كرد و از پرواز گفت؟
مي شود آيا دوباره مست شد
بار ديگر بي سر و بي دست شد
كاش مي شد داغ ها را ياد كرد
نام سرخ لاله را فرياد كرد
اي خدا اين خفته را بيدار كن
لحظه اي از عشق برخودار كن
عشق بيدار است پس بيدار شو
با شهيدان خدايي يار شو
آنچه مي بينيد هرگز عشق نيست
حال مي گويم برايت عشق چيست
عشق يعني « حاج همت »، « باكري »
عشق يعني « رستگار » و « باقري »
عشق يعني « قاسم دهقان » ما
عشق يعني « مصطفي چمران » ما
عشق يعني پر زدن با « بردبار »
« مصطفي گلگون » ما شد روي دار
عشق يعني چون « علمدار » شهيد
عشق يعني مثل « عمار » شهيد
عشق يعني مثل « خوش سيرت » شدن
رهسپار وادي غربت شدن
عشق يعني مثل « طوقاني » شدن
موج ناآرام و طوفاني شدن
موضوعات مرتبط: * شهدا و دفاع مقدس
هفته دفاع مقدس مبارك
شهادت باده ی اهل ولا بود
شهادت جان سپردن بر خدا بود
لب هر عاشق وارسته با شور
به جام عاشقی غرق نوا بود
درون شهر یک مادر پیر
برای بچه ها غرق دعا بود
شبیه حضرت عباس مردی
درون جبهه ها دستش جدا بود
شهیدی پای خود از دست داد و
شهید دیگری جانش فدا بود
صدای گریه ی زهرا می آمد
تمام گوش ها محو صدا بود
برای حفظ دین جان بذل کردند
دل اهل ولا اهل بلا بود
هنوزم این سوالم بی جواب است
چرا رأس حسین بر نیزه ها بود
درون قتلگاه شاه تشنه
ببین دعوا سر شال و عبا بود
مگر او زاده ی خیر النساء نیست؟
به زیر سم مرکب او چرا بود؟
محاسن را خضاب از خون بدیدم
و رگها هم به رنگ کهربا بود
برای درد قلب پاره ی او
فقط اشک رخ زینب دوا بود
سر خود را به چوب محملش زد
چنین کاری در آن لحظه به جا بود
برای قلب "جعفر" لحظه لحظه
دعا گو زاده ی خیر النسا بود
سروده: جعفر ابوالفتحی
موضوعات مرتبط: * شهدا و دفاع مقدس
هفته دفاع مقدس مبارك
انبوه تاول برتنت سر باز كرده
اين هم نشان ديگري از سرفرازي ست
تاول ، نه ! اين ها مهر تأييد است مومن
تأييد معصوميت در عشق بازي ست
كپسول هاي سرد اكسيژن برايت
جز آه هاي بي ثمر چيزي ندارند
مي خواهي آسوده شوي حرف تو اين است
اين سال ها انگار پاييزي ندارند !
اين سرفه ها ياد آور يك عمر درد است
دردي كه درعمق وجودت ريشه كرده
چيزي نمي گويي ولي مي فهمم ، آري !
مسموميت خون تو را در شيشه كرده
حتي نفس با تو سر ياري ندارد
با اين همه از هيچ كس شكوه نداري
بر عكس هر ابري كه مي خواهد ببارد
ترجيح دادي بي صدا ، نم نم بباري
امشب دوباره خاطراتت جان گرفته
يك چفيه و تسبيح و عكسي يادگاري
بايد تو را توصيف كرد اين گونه شايد:
شمعي كه سرگرم است با شب زنده داري
در هر نفس می سوزی و می سازی اما
با هر نگاهت حرف داری با من امشب
مضمون چشمت مطلع شعر جدایی است
آیا تو داری می سرایی یا من امشب؟
فرياد تو با موج هاي "كرخه" رقصيد
در عمق جان " راين" هم حتي اثر كرد
چيزي بگو ، حرفي بزن همراه بغضت
بايد جهان را از شكوهت باخبر كرد
سید محمد بابامیری
موضوعات مرتبط: * شهدا و دفاع مقدس
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 طنز دفاع مقدسی ؛ ياد وصل دوستداران ياد باد ؛ یاد باد آن روزگاران ياد باد ؛ 🍀
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درود خـدا بر تو بـاد ، آنگاه که مادر را سلام گفتی و فرشتگان بـه تحسین جمـال بی مثالت پرداختند ، آنگاه که زمین از نـعمت حضـورت در کائنـات برخوردار شد ...
امروز میلاد عزیزی است که خدا در کتاب آسمانی خود فرمود:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
سوره مبارکه الأحزاب ، آیه ﴿۵۶﴾
خدا و فرشتگان بر این پیامبر درود می فرستند ، ای کسانی که ایمان آوردید بر او درود فرستید
ای مایه عزت و آبروی بشریت ،
با درود و صلوات بر شما ، این روز خجسته را تبریک می گوییم ...
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
#مدح_پیامبر_ص 🤞🤞
🔸مداح.حاج آرمین غلامی
☀️☀️☀️☀️
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد
ناگهان کُنگرهیِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستونهای یَهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد
خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات
یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظرهی باغ جنان بردارد
تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد
از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد
آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد
شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد
"گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایهی آن سَروِ روان ما را بس"
صبح آن روز که آن حضرت متولّد شد: هر بتی که در هر جای عالم بود بر رو افتاده بود. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت شده است که چون آن حضرت متولّد شد بت ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند، و چون شام شد این ندا از آسمان رسید که:
جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.(إسراء،81)
ایوان کسری یعنی پادشاه عجم بلرزید و چهارده کنگره آن افتاد.
دریاچه ساوه که سالها آن را می پرستیدند فرو رفت و خشک شد.
وادی سماوه (محلی بین کوفه و شام ) که سالها بود کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.
آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد.
داناترین علمای مجوس در آن شب در خواب دید که شتر صعبی چند، اسبان عربی را می کشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند، و طاق کسری از میانش شکست و دو حصّه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید.
نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز کرد تا به مشرق رسید.
تخت هر پادشاهی در آن صبح سرنگون شده بود، و جمیع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمی توانستند گفت.
علم کاهنان بر طرف شد.
سحر ساحران باطل شد.
هر کاهنی که بود میان او و همزادی که داشت که خبرها به او می گفت جدایی افتاد.
قریش در میان عرب بزرگ شدند و ایشان را آل اللّه گفتند زیرا که ایشان در خانه خدا بودند.
حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایهاش نیست و در سایه قیامت دارد
انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبلهی روز و شبِ حضرت حیدر این است
کیستی ای نفَسَت پاکتر از پاکی ها
غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها
اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها
نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی ها
ای نَفَسهای علی ای همه هستِ زهرا
عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا
تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی
سیزده رشته قنات از عرفات آوردی
سیزده چشمهی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی
آخرین بادهات از این همه خُم میآید
با دُعایت عَلَم چهاردهم میآید
ششمین آینهات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مَردِ این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعهیِ جعفریِ خادم این خانه شدیم
آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده
گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهراییِ تو صحبت صادق دارد
تو بشیری و به شور ازلی میآیی
سرِ هر صبح به دیدارِ علی میآیی
باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا
از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
.