eitaa logo
ذاکرین آل الله
254 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
288 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•برات وصل ..... و توسل به امام زمان روحی له الفدا به نفس حاج مهدی رسولی •✾• برات وصل امضا میشد ای کاش گره از کار دل وا میشد ای کاش برای دیدنت ای حضرت عشق دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش سحرگاهی به یُمن مَقدم تو سرای ما مُصفّا میشد ای کاش دلِ غمدیده و پر درد ما هم به دست تو مداوا میشد ای کاش میان زمره ی چشم انتظاران ز رحمت نام ما جا میشد ای کاش دلِ آواره ام در زیر پایت شبیه خاک صحرا میشد ای کاش مسیر وصل ما همچون شهیدان به سوی آسمان وا میشد ای کاش دلِ نامحرم ما مَحرم آن غریبی های مولا میشد ای کاش دم آخر تنِ صدپاره ی ما غبار راه زهرا میشد ای کاش پس از چندین و چند صد سال گریه دگر دستان او وا میشد ای کاش به برق ذوالفقاری خاک خورده غرور شیعه معنا میشد ای کاش مزار مخفیِ یاس مدینه به دستان تو پیدا میشد ای کاش غرور چادر خاکی کجایی؟ عزیز فاطمه پس کِی میایی؟ .
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma02092405(1).mp3
20.51M
این روزها که عزای زهرای اطهر است، صاحب عزای فاطمه (س) را می‌جویم. دلم به روضه مادر عادت کرده است و قلبم با هر نوحه دلتنگ آن غایب از نظر می‌شود. مهدی (عج) جان! فدای پهلوی شکسته مادرتان، بیایید تا مصیبت مادرتان را به خودتان تسلیت عرض کنم. .
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیهابه نفس کربلایی حسین طاهری •✾• *از امشب همه آستین به دهان میگرفتن گریه می کردن تو اومدی میتونی ناله بزنی کسی بتو نمیگه یا روز ناله بزن یا شب ..دیگه ناله مدینه خاموش شد.دیگه از این‌ خونه صدا بیرون نمیاد. امیرالمومنین می‌فرماید: نیمه شبها بذارید همه چراغهای مدینه خاموش بشه، همه اهل مدینه بخوابن.. حالا حسینم جلو برو،حسنم تو بیا من هم میام کسی قامت زینبم و نبینه، میرن بالای سر مزار مادر..امیرالمومنین اومد خودشو انداخت رو قبر فاطمه آروم آروم با فاطمه اش حرف میزنه...کجا رفتی عزیزم..همین یه دونه تو بودی جواب سلامم رو میدادی. از وقتی رفتی..* این سخن ورد زبانها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد *با دلمون بریم مدینه..الان یه دختر بچه ای روی قبر مادرش افتاده یه پسر بچه رو قبر مادر افتاده، همه گریه میکردن ام کلثوم گریه می کرد، زینب گریه میکرد، اباعبدالله گریه میکرد، امیرالمومنین دست رو دیوار میگذاشت گریه میکرد.. اما دیدن امام حسن یه گوشه نشسته زانوی غم بغل گرفته. تو کوچه جلو در می‌نشست تو کوچه‌ رو نگاه میکرد هی به دیوار زل میزد..امیرالمومنین می اومد چی شده پسرم؟ میگفت: بابا! دست رو دلم نزن بابا اون رد رو میبینی رو دیوار مادرم گفته بود هیچی نگم... بعد شهادت بچه ها بیچاره میشن..امیرالمومنین یاد حرف فاطمه افتاد علی جانم نکنه بری بیا بالا سر قبرم بشین قرآن بخون من از تاریکی قبر میترسم.. امشب بگو مادر! اون لحظه ای که همه میرن تو باید به دادم برسی با علی بیا ما رو تنها نذارید.. تو چطور میترسی از تاریکی قبر من نترسم ؟مادر ما به شما زحمت نمیدیم با اون حالتون.. اما به حسینت بگو بیا ما یه عمر برا حسینت سینه زدیم به آقامون بگو آبرومون رو بخره .. گفت: یادم اومد فاطمه گفت بالا سر قبرم بنشین قرآن بخون نشستم قرآن میخوندم در همون حال بودم خوابم برد.. خواب فاطمه رو دیدم پریشونه.. علی جان! چکار میکنی؟ گفتم‌:مگه چیکار میکنم عزیز دلم؟میبینم‌ که خوب شدی زیر چشمات دیگه کبود نیست.. علی جان الان اومدی بالا سر قبر من خوابت برده اما حسینم تو خونه بیدار شده تشنه اشه برو به داد حسینم برس...سراسیمه از خواب بیدار شد بریم حسین بیدار شده .. «صلی الله علیک یا ابا عبدالله» مادره دیگه..مادر نگران بچه اشه.. قبل از اینکه خواست بره گفت: علی جان!" ابکنی وابک للیتامی" برا من گریه کن برا بچه هام گریه کن اما! علی حواست باشه من خیلی حواسم به حسین هست.. علی جان! حوایت باشه نیمه شب ها بیدار میشه تشنه اش میشه من همیشه بالا سرش یه ظرف آب میذارم..فکر میکنی مادر از دنیا بره تموم میشه نه.. همه‌ی حواسش به کربلا بود.. سه روز بود هیشکی آب نخورده بود.دخترِ این مادر شب عاشورا داره دونه دونه وصیتهای مادر یادش میاد..مادر گفت یه روز میاد من نیستم. یه پیرهن گذاشت کنارش یادش نره به من گفت داداشت داره میره زیر گلوش رو ببوس..یادم نره. بابام شب بیست و یک رمضان وصیت کرد.وصیت بابام این بود: همه رو بیرون کرد. فقط بچه های فاطمه بمونن ..همه دارن آروم آروم بیرون میرن دید قمر بنی هاشم خجالت زده داره بیرون میره.ام البنین همیشه می گفت: عباسم! تو غلام بچه های فاطمه ای...تا دم‌حجره رفت امیرالمومنین فرمود: تو کجا میری عباس؟گفت:آقاجان فرمودین بچه های فاطمه بمونن..من غلام اونها هستم. فرمود:بیا همه حرفهام با توعه..عباسم بیا، حسینم بیا زینب داره میبینه دستاتون رو‌گذاشتم تو‌ دست هم ..عباس! یه روزی میاد کربلا من نیستم..حسینم رو‌ یادت نره یاری کنی..هرچی شد حسین منو‌ تنها نذاری. 👇👇👇
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها شب عاشورا شد زینب شنید سر شبی نانجیب برا عباس امان نامه آورده. پاسبان خیام شب عاشورا عباس بود. گفت: همه برن استراحت کنن میدونیم فردا چه خبره من امشب خودم یه تنه از خیام حسین مراقبت میکنم.دید از دور یه سیاهی داره نزدیک میشه. گفت:کیستی؟همونجا بایست، امشب پاسبان خیام حسین عباسه... دید داره میاد نگاه کرد کی هستی؟ گفت: عباس جان منم نگاه کرد دید.. صدا آشناست.. صدا صدای زینبه. سیدتی سیدتی مولاتی باید تو خیمه باشی چرا اومدی اینجا؟ گفت عباس جانم! من که در وفای تو شکی ندارم.. دم‌ نماز داشتم خاطراتم رو‌ مرور می کردم.یادم اومد از وصیت بابام امیرالمومنین.. یادته دستت رو تو دست حسین گذاشت یادته گفت نیاد روزی که حسینم و تنها بذاری.. دیدن عباس سرش رو پایین انداخت. میدونست زینب چی میخواد بگه.. عباس جان! شنیدم برات امان نامه آوردن. نکنه حسینم رو تنها بذاری.. فرداش رفت کنار داداشش گفت:من اومدم برات علمداری کنم بذار من برم میدون.. در همون لحظه صدای العطش خیمه ها بلند شد.دختر بچه مشک و بیرون آورد.عمو! علی‌اصغر داره جون میده، عمو! رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم میخوای بری میدون باشه. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند. سمعاً وطاعتا رفت. اما دید یه صدایی میاد صدا آشناست. اما نوع کلام نه.. "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این طور صداش کنه.وصیت بابا م این بود همه رو بیرون کرد فقط بچه های فاطمه بودن قمر بنی هاشم رفت. امیرالمومنین فرمود: تو کجامیری .همه حرفهام با توعه.. سر شبی نانجیب برا عباس امان نامه آورده پاسبان خیام شب عاشورا عباس بود گفت همه برن استراحت کنن میدونیم فردا چه خبره من امشب خودم یه تنه از خیام حسین مراقبت میکنم. دید از دور یه سیاهی نزدیک میشه گفت بایست امشب پاسبان خیام حسین عباسه. دید داره میاد نگاه کرد کی هستی گفت عباس جان منم نگاه کرد دید صدا آشناست صدا صدای زینب..سیدتی مولاتی باید تو خیمه باشی گفت: عباس جانم میدونم..من که در وفای تو شکی ندارم.. یه خاطره ای یادم اومد از وصیت بابام امیرالمومنین. یادته دستت رو تو دست حسین گذاشت؟ یادته گفت نیاد روزی که حسینم و تنها بذاری؟ دیدن عباس سرش رو پایین انداخت. گفت: عباس جان! شنیدم برات امان نامه آوردن. نکنه حسینم رو تنها بذاری. 👇👇👇👇
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها •✾• فرداش رفت کنار داداشش گفت: اومدم برات علمداری کنم بذار برم میدون. در همون لحظه صدای العطش بلند شددختر بچه مشک و بیرون آورد. عمو علی‌اصغر داره جون میده، عمو رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم! داری میری میدون.. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند سمعاّ و طاعتا رفت. دید یه صدایی میاد صدا آشناست.. اما نوع کلام نه! "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این جور صداش کن..داره میره سمت علقمه..* قیامتی شده کنار علقمه فاطمه اومده برید کنار همه *چند تا روضه است باید بلند گریه کنی.. اول روضه ی مادرمونه چون مادرمون رو زدن بهش می‌خندید. روضه بعدی روضه ی علی اکبر همه اربابمون رو دوره کرده بودند یا کف میزدند یا هلهله میکردند. روضه بعدی روضه ی عباسه میگن تا ابی عبدالله رسید کنار این بدن دست گذاشت به کمر داد زد " الان انکسر ظهری" یعنی الان کمرم شکست همه شروع کردند کف زدن...* قیامتی شده کنار علقمه فاطمه اومده برید کنار همه الهی عباست بمیره مادر نیزه به پهلوها ت نگیره مادر عمریم سید و سرور خواندی چه شد این بار که برادر خواندی مادرت فاطمه آمد به برم یاریم کرد و صدا زد پسرم *حالا داره به فاطمه میگه..* شرمنده‌ام و از شرم خونی شده اشکم مادر حلالم کن که پاره شده مشکم *مرحوم‌ مازندارانی مینویسه: هر کاری کردن. دست راست قطع کردن، دست چپ، تیر زدن به چشما، براش مهم نبود مشک رو‌ به دندان گرفت..میگفت یه طوری میرسونم علی اصغر تشنه اشه..اما لحظه ای که تیر به مشکش زدن..مرحوم‌ مازندارانی مینویسه: "فوقف عباس متحیّرا" یه لحظه با تحیّر ایستاد اسب رو هی کرد سمت علقمه یعنی دیگه برو آبرو برام نمونده... * کشته من و، خجالت از شیر خواره فکر طناب و زینبِ آواره.. *اما مادر یه سوال دارم حالا که اومدی بذار آبرمو‌ جلو‌ همه بخری حالا که اومدی مادر قد کمون حسین داره میاد یه کم دیگه بمون.. باید ببینه من سرم رو پاته بازم یکی از پسرات همراته *عباس داره میگه اما دیگه علقمه نیستیم* حالا که روضه شد روضه ی مو به مو دست رو شونه ام بذار یه یا علی بگو رو‌ گونه جای دست اون بی دین بود بشکنه دستش چقدر سنگین بود وای مادرم ...مادرم ..مادرم.. .
روضه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها.mp3
21.54M
بانو! مزار تو در سینه عاشقان توست. پس از تو تمام یاس‌های زمین، کبود می‌رویند‎.🥀 .
|⇦•نمونده هیچ‌ چیزی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج محمد طاهری •✾• نمونده هیچ چیزی اگه از این بدن علی پس تو با گریه هات منو آتیش نزن علی حالا که این روزا بهت سلام نمی کنن دیگه چه فایده ای داره موندن من علی بهتره که برم.. آخه نمیتونم کاری کنم برای شوهرم * یه جای دیگه رو هم می بینه...* بغل نکردمش.. ناراحتی معلومه از چشای دخترم بهتره که برم بهتره که برم علی جان! اسباب زحمتم سخته پرستاری از این زخم و جراحتم * شرمنده اتم علی جان...* سرفه که میکنم خونی میشه پیراهنم میده خجالتم اسباب زحمتم اسباب زحمتم عشق من، شده وقت رفتن از زهرا، جونِ من دل بکن *حضرت زهرا اینطوری میگه، امیرالمومنین التماس میکرد...* ممنونم اگر نروی می میرم اگر بروی زهرا مرو مرو * حالا بعضیام برا این گریه میکنن...* دیگه داره تموم میشه دوختن این لباس این شب آخری دلم به فکر کربلاس خدا میدونه کلی حرف تو سینه ی منه صداش کنید بیاد پیشم، دخترکم کجاست؟ * زینب آروم آروم اومد کنار بستر، جانم مادر...* قربونِ دخترم میدونی فردا از خونه جمع میشه بَسترم پس دیگه بعد از این خانم این خونه تویی وقتی که من برم قربون دخترم *عزیز دلم غصه نخور تنهات نمیگذارم...* بازم پیشت میام اون روزی که گیر میکنی میون ازدحام لحظه آخرش.. باید سر حسینمو بگیرمش رو پام بازم پیشت میام.. پیشِ من، توی روزِ روشن لب تشنه، گلوشو می بُرَّن * اومد حضرت زهرا...* لب گودال؛ مادر افتاده ته گودال؛ بی سر افتاده .
1_13583922837_۱۱۰۹۲۰۲۴.mp3
7.51M
رسول الله درباره حضرت زهرا می فرمایند: به ازای هر نخ چادر دخترم فاطمه گروه گروه مسلمان وارد بهشت خواهد شد اما افسوس که مردم قدر نشناس مدینه این چادر را خاکی کردند.
|⇦•تا حرف کوچه میشه.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها •✾• امروز چه ساکتی حسن جان چه شده مادر به خدا حسین هستم نه حسن *این کوچه ها ادامه داشت..* تا حرف کوچه میشه روحِ عاشق پر میگیره خیال عاشقا تا کوچه های شام میره غزالای حرم رو با بی مهری و آزار به هم زنجیر کردند کشوندن توی بازار تو اون همهمه توی ازدهام کبوتر بچه ترسید زیر دست و پا یه دستی زد و پرهای تازه شو چید چشام تاره، ولی بوی بابا جونم پیچیده کمک کن عمه جان، امشب برام مهمون رسیده سلام بابای نازم، سلام عشق و امیدم نمی دونی که بی تو چقدر سختی کشیدم به اینا بگو نباید آخه به بچه حرف بد زد اگه دختری باباش و بخواد نباید با لگد زد جون به لبم بسه دیگه بابا عروسکت سوخته دیگه حالا دلم میخواد الان پیشم باشی خلوتِ دختر بابایی، تنها بمیره دخترت بابای تشنه لب بریده حنجرت بابای تشنه لب شنیدم رفتی تنور خولی و سوخته موهات بابای شهیدم بخدا یه تار موی سوخته اتو من به همه‌ی دنیاشون نمیدم خدا مرگم بده تو کجا و تشت طلا اونجا بود خمیدم خوب شدش نبودی و ندیدی که آدم بدا خندیدن به ما ماها رو بسته بودن به هم دیگه صبح تا غروب از بازار تا اینجا خرابه نشین شده فرشتهٔ تو قصه هات خوابیده رو خاکها عمه جای همه کتک خورد هزار دفعه زنده شد و مرد وقتی که دید پیرهنت رو برد سر پیراهنت پیرم کردن از زندگی سیرم کردن هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد حرم رقیه است تنها حرمی که روضه خون نمیخواد حرم رقیه است اومدم زیارتت با گریه با زاری تو هنوزم وسط بازاری خیلی روضه ی نگفته داری، وای سلام خانم ایتها الصدیقه الشهیده ای نوه ی مادر قد خمیده گنبدت هم مثل موهات سفیده .
روضه3 (1).mp3
12.7M
فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام می‌خواهد. مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر برابر شویش، مظهر یک مادر برابر فرزندانش و مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر زمان و سرنوشت جامعه اش. علی شریعتی .
|⇦•بغض آسمون ..... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها •✾• "صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده المظلومه بعلها، المقتول ولدها، المغصوبته حقها، المکسورةَ ضلعها ..." آه یا زهرا..آه یا زهرا..! بغض آسمون نشسته تو گلوم غمِ عالم تو چشای ترمه گریه ام، غمم، خودِ شکستنم آخه وقته ماتم مادرمه *آی مادر روضه ت شروع شد..* همه سختیای دنیا یه طرف سختیای بابا حیدر یه طرف همه غصه های عالم یه طرف غصه ی رفتن مادر یه طرف وقتی که می‌خوای برای مادرت پیراهن سیاهتو به تن کنی مثل این میمونه با دست خودت کلِّ آرزوهاتو کفن کنی برای هر کسی که اهل خدا ست شیرینیه زندگیش مادرشه به خدا سخته بفهمی مادرت دیگه کم کم روزای آخرشه قبل از اینکه سیلیِ سردت اگر بهاره باغمونو خزون کنه قبل از اینکه سنگ نامردی و غم شیشه‌ی عمرمونو نشون کنه خونه امون پر از گل و جوونه بود خوش بودیم با خواهرا برادرم یه طرف حضور امن پدر و یه طرف حضور سبزه مادرم تا دمی که فصل غصه‌ها رسید دست کینه دستای بابامو بست توی کوچه جلوی چشمای من مادرم شکستو رو زمین نشست « آی یارلی نه نه، جوان نه‌ نه» ↫
روضه1.mp3
12.27M
. امام صادق(ع می فرمایند: هر کس به شناخت حقیقی فاطمه (س) دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است. .
/ و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفس حاج حسن خلج ✾• السلام علیک یا سیدتی و مولاتی یا اُماه .. یا فاطمه الزهرا .. ای بزرگ آیتِ خلاقِ ودود بهترین گوهرِ دریایِ وجود لیله‌ی قدری و قدرت مجهول عصمتِ حقی و قبرت مفقود اگر روضه ای خواندم شما گریه میکنید ، ناله میزنید .. بزرگ نشانه‌ی مظلومیت مادرِ ما همینه که قبری نداره .. چرا باید قبرش پنهان بشه؟! چه وحشیایی بودن این جماعت که قبرِ مادرِ ما هم رحم نمیکردن ؟!! .. گمان میکنم اصلا شاید نیاز نباشه خیلی از مصائب رو بگیم! همین که دورِ هم بنشینیم بگیم مادرِ ما قبرش گمه .. همین که دور هم بشینیم و بگیم بابامون علی از خوفِ این کردم چهل صورتِ قبر کند که قبرِ خانوم رو پیدا نکنند .. بمیرم برات علی جانم .. لیله‌ی قدری و قدرت مجهول عصمتِ حقی و قبرت مفقود از تو انوار نبوت ظاهر وز تو آثار ولایت مشهود ای به تعظیم تو خم پشتِ فلک وی به تشریف تو عالم به سجود عالم نه فقط کره‌ی زمین و کرات آسمان ها ، عالم وجود یعنی آنچه ماسوالله هست غیر از خاتم الانبیا و ائمه اطهار , افتخار انبیأ و اولیأست که سجده کنن به خاک پای مادرِ هجده ساله‌ی جوان مرگِ ما .. شب تشییع تو ای آیت قدس به علی حضرت احمد فرمود می سپارم به تو زهرایم را همه‌ی دار و ندارم این بود .. سال هاست به لطف بی بی مرثیه سرای آستان اهل بیتم ولی الان گیر افتادم نمیدونم کجای روضه و مصیبتُ برات بیان کنم .. ای بشه یه روز خبرش بپیچه یه عده بچه شیعه ها دورِ هم جمع شدن از مادرشون گفتن همه با هم دق کردن .. ای مادرم .. ای مادرم .. لحظه گاهی به طول یک عمر است «قربون آدم خِبره و روضه بلد ..» لحظه گاهی به طول یک عمر است لحظه گاهی هزار شب یلداست لحظه گاهی کتاب‌ها حرف است لحظه گاهی به طول یک عمر است مثلِ آن لحظه ای که با سیلی سر مادر به سمتِ من چرخید .. .
خلج1.mp3
31.93M
امام علی علیه‌السلام: مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلاَوَةُ الاْخِرَةِ، وَحَلاَوَةُ الدُّنْيَا مَرَارَةُ الاْخِرَةِ «تلخى دنيا شيرينى آخرت است و شيرينى دنيا تلخى آخرت است» حکمت ۲۵۱ .
|⇦ ای بزرگ آیتِ خلاقِ ودود .. ای مادرم .. مثل مادر از دست داده ها باید گریه کنیا .. مثلِ آن لحظه ای که با سیلی سر مادر به سمتِ من چرخید .. چشم در چشم هم شدیم چقدر مادر از دیدنم خجالت کشید لحظه ای که سه ماه بعد از آن چشم در چشم هم دگر نشدیم لحظه ای که گذشت و بعد از آن ما دگر مادر و پسر نشدیم دست با دست فرق دارد پس ضربه با ضربه هم به همین منوال آن چنان زد که گوشواره شکست .. یه مدتی گذشته بود از شهادت بی‌بی ، خانم زینب دید همه رو می‌تونه آرام کنه اما حسن آرام نمیشه .. یه روز بی تاب شد رفت بغل دستش نشست ، صدا زد داداش جان چرا آنقدر داری بی تابی می‌کنی اگر بی مادر شدی منم شدم ، اگه مادرتُ کشتن مادر منم کشتن .. چرا آنقدر بی تابی می‌کنی ، چرا هی میای کز می‌کنی یه گوشه .. سرشُ بلند کرد گفت زینب دست از سرم بردار .. گفت اون روزی که میخواست بره فدک رو بگیره، به من گفت حسن ، مادر تو با من بیا، یه مرد با من همراه باشه .. مادرم رو من حساب کرده بود .. صید دام درد هستم دانه را گم کرده‌ام طایر بشکسته بالم لانه را گم کرده‌ام ﺑﺮ ﺭُﺥِ ﺯﺭﺩﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﺛﺎﻧﯽ ﺍﺯ ستم ﺯﺩﭼﻨﺎﻥ ﺳﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ زینب ، رفتم جلو .. هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی در کوچه فراهم بشود ، حیف نشد زینب جان ، هر چی من رفتم جلو اونم اومد جلو .. زینب جان من قامتم کوتاه بود .. زینب جان دستش رو باند کرد .. اجازه بدید برم کربلا .. حسن جان یه ضربه سیلی دیدی هی یه گوشه کز میکردی اما .. لایوم کیومک یا اباعبدالله .. الهی به سوز دل زهرا .. الهی به غربت زینب ده مرتبه یا الله .. غريبه گان مُرُوَت حيا نمي كردند ز هيچ گونه جنايت اِبا نمي كردند غبار و گرد و اسيری نشست روی سرم ز تند باد حوادث شكست بال و پرم ستاره گان حرم را به ريسمان بستند بگو ز جور ، زمين را به آسمان بستند ميان آن همه لشگر چو بی كسم ديدند به اشك بی كسب ام ناكسانه خنديدند شاعر : حاج علي انساني اللهم عجل لولیک الفرج .. .
خلج 2.mp3
29.83M
انتقاد از خویشتن‌ را‌ جز‌ برنامه‌‌های‌ اصلی‌ خود‌ قرار‌ دهید. «شهید بهشتی‌» .
|⇦•نشست و بست.... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج محمود کریمی •✾• نشست و بست نگاهی به چشمهای کبود بر آن شکسته، شکسته نظاره ای فرمود و ریخت اشک، غریبی، کنار مهتابی که رفته بود رخش در خسوف آتش و دود نگاه، آه؛ سپس گریه، بعد هق هق شد *بچه هاش امشب نمیتونن گریه کنن، شما امشب گریه کنین، بیاین بجای اربابتون امشب بلند بلند گریه کنین* نگاه، آه، سپس گریه، بعد هق هق شد ندیده بود چنینش شکسته چَشم وجود *آخه نگفته بود چیشده، به سلمان گفته بود: سلمان! گریه میکنم از جای زخم میخ در خون جاری میشه..* برای حرف زدن، زار التماسش کرد تمام بی کسی اش را به کار برد و سرود دو دیده باز کن ای نور دیده های علی چرا ز خانه سفر کردی ای عزیزم زود «آی جوونِ علی...» به اشک خویش، امیرِ فَمَن یَمُت یَرَنی عزیزِ رفته سفر را دوباره زنده نمود *همچین که گفت من علی ام چشماش رو باز کرد، دیدی رو کسی که از هوش رفته آب میریزن چشماشو باز میکنه.. فاطمه از دنیا رفته، با آب ریختن به صورت که کسی که از دنیا رفته برنمیگرده، مگه اشک علی یه کاری کنه، هر جوری صداش زد، فاطمه جان! ای دختر رسول خدا! ای دختر کسی که زکات رو با عباش می‌برد درِ خونه ی بیچاره ها، دید جواب نمیده، مادرِ حسن! فاطمه رفته، مادرِ حسین! فاطمه رفته، چی بگم؟ زهرا جان من علی ام، های های شروع کرد گریه کردن..* شکفت بر لبِ زهرا دمِ غریبم وای به روی چِشم خدا دیده ی کبود گشود گرفت اشک علی، به دست زخمی و گفت شنیدم از پدرم نیمه ی شبی فرمود: که عرش لرزه بگیرد ز گریه ی مظلوم *چقدر مظلومیت غزه رو دیدی؟ بچه ها رو دیدی، خانواده ها، زن و بچه، اونایی که دستشون به هیچ جا نمیرسید، چقدر وجودت آزرده شد؟ همه‌ ی عالم اگه اینطوری مظلوم بشن، به اندازه ی یه ساعتِ مظلومیت علی نمیشه، ببین اربابت چی بود که علی می‌فرمود: لا یوم کیومک یا اباعبدالله..* به عرش لرزه بیفتد ز گریه ی مظلوم بساز با غم زهرا بخاطر معبود سپرده ام به همه فاطمیه دم گیرند *شما رو بی بی صدا میزنه، شخصا دعوت میکنه، محرم هم بی بی صدات میزنه، اصلا تا حالا کجا دیدی بری خونه ی مادرت، داداشت دعوت کنه؟ مادرت میگه فلان شب بیا، آخ مادر، کاش برای تشییع پیکرت ما رو هم صدا میزدی..* علی جان! سپرده ام به همه فاطمیه دم گیرند فداییِ تو شدن عشق قلبیِ من بود *مَن ماتَ علی حُبِّ علی ماتَ شَهیدا، ببین حالا اگه کسی برای علی شهید بشه چی میشه..* کجاست آنکه بگوید به مادر سادات دو جمله روضه ی جانانه ی شررآلود *علی کنار پشت و پناهش نشست، آروم گریه میکرد..* کنار ساقی و در پیش آن همه دشمن چقدر خسته و تنها حسین گریه نمود حجاب قامت زینب به خاک افتاد عمود خیمه ی سلطان عرش خورده عمود شنیده ایم سرش را به روی نِی بستند چه کرده با سرِ سردار عشق، ضرب عمود همین که از کفِ شیرِ علی عَلم افتاد برای غارت خیمه، شغال پنجه گشود بگو به گوشِ دلیرِ غیورِ آلِ علی چقدر دشمن از این خیمه گوشواره ربود اباالفضل! چه خوب شد که ندیدی چه حال سختی داشت کبوتری که اسیر شرار آتش بود به گوش می‌رسد از عرش آهِ امّ بنین زمین زده قمرم را نگاه های حسود گریز آخر این روضه باز مادری است که با شکسته دلی با غلام خود فرمود: بخوان به آهِ جگرسوزِ روضه خوانِ حسین تنور خانه ی خولی که جای شاه نبود ↫
روضه (نشست و بست نگاهی به چشم‌های کبود) - حاج محمود کریمی.mp3
37.22M
مهمترین و اساسی ترین نعمت پروردگار در این عالم نعمت ولایت است، خداوند متعال هدف از خلقت جمیع موجودات را رسیدن احسن موجودات که انسان است به مقام ولایت و عبودیت محضه قرار داده است . .
|⇦•مدینه مرکز پیکار... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• مدینه مرکز پیکار نابرابر بود علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید قد خمیده ی او ذوالفقار حیدر بود نگاه زینب کبری به غربت مادر نگاه فاطمه بر اشکِ چشم دختر بود رخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود تنی که روی زمین افتاد کوثر بود چهار کودک معصوم با تنی لرزان دعایشان به پدر، چِشم‌شان به مادر بود چهل نفر به سر بضعه ی پیمبر ريخت شرورتر ز همه قنفذ ستمگر بود *گفت قنفذ چرا دست فاطمه رو از دامن علی جدا نمیکنی؟ چنان ضربه ای زد..* خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند به قصد کشتن او ضربه ها مکرر بود فاطمه ببین گریونم روضه ی تو رو میخونم بی تو من چطور آروم بمونم برگرد، نبودنت دلم رو میشکنه برگرد، غمت آتیش به جونم میزنه برگرد، با دیدنت دلم جلا بگیره برگرد، داره میباره اشکِ دخترت برگرد، به جون این شهید بی سرت برگرد، تا که خونه بازم صفا بگیره *مصیبتی رو داره میگه که امیرالمؤمنین برای این مصیبت گفت: ردای جنگ به تن میکنم. زمین رو از خون همه اتون سیراب میکنم. دمار از روزگار همه اتون درمیارم. چه مصیبتی؟ علی سیلی خوردن فاطمه رو دید تحمل کرد، ناله اش رو بین در و دیوار دید تحمل کرد، اما برا این مصیبت ردای رزم به تن کرد، شمشیر برهنه تو دستش از خونه بیرون زد..* گفت باز دارن میدن آزارت پیش چشمای دلدارت اومدن برا نبش مزارت برگرد، نذار اینا زمینم بزنن برگرد، اینا دشمن خونیِ منن برگرد، آخه تنها طرفدارم تو بودی برگرد، زندگیِ منو به هم زدن برگرد، با غرور جلو من قدم زدن *سلمان دید علی تو کوچه نشست زانوهاشو بغل گرفت، های های داره گریه میکنه. آقاجان اینجا کوچه ست محل عبور مردمه، حضرت فرمود: سلمان دست رو دلم نذار، این مرد رو میبینی جلو من داره راه میره؟ یه روز دستای منو بست، جلو چشم من به فاطمه ام جسارت کرد.. یه دعا میگم اگه تونستی آمین بگو، خدا غرور هیچ مردی رو جلو زن و بچه اش نشکنه، دو جا غرور علی شکست، یجا وقتی از خونه دارن کشون کشون میبرنش نگاه کرد ناموسش بین در و دیوار رو زمین افتاده. زبانم لال، یکی فاتح بدر و خیبر شمشیر برهنه بالا سرش نگه داشتن، دید فاطمه داره نگاه میکنه، الانه که نفرین کنه، فرمود: به والله الان موهامو پریشان میکنم، پیراهن پیغمبر رو به سر میندازم، همه اتون رو نفرین میکنم، امیرالمؤمنین فرمود: سلمان بدو فاطمه ام رو دریاب، نکنه نفرین کنه. سلمان اومد محضر بی بی مؤدب، خانم جان! امیرالمؤمنین سلامت میرسونه، نکنه نفرین کنی، گفت: سلمان چطور نفرین نکنم؟ اینا ببین با علی چه کردن، اینا غرور علی رو شکستن. انقدر فاطمه ایستادگی کرد، علی رو برگرداند به خونه، گفت: به والله بدون علی نمیرم، با علی برگشت... اما کربلا دیدن زینب مستأصل هی داره میدوه، به این رو میزنه، به اون رو میزنه، ببینید دارن حسینمو میکشن، دارن سر از بدن حسینم جدا میکنن، خدا روتو سیاه کنه روی زینبو زمین زدی. یه وقت نانجیب گفت کارو تمام کنید، زینب نگاه کنه سر حسین بالای نیزه، نگاه کنه اسب ها رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین....* .
روضه | مدینه مرکز پیکار نابرابر بود ....mp3
11.38M
پیامبر اکرم(ص) فرمود: ای فاطمه! بشارت باد بر تو! نزد خداوند مقام محمودی داری. در آن مقام، برای دوستداران و شیعیان خودت، شفاعت می کنی و شفاعت تو پذیرفته می شود. 📚فاطمة الزهراء(س) بهجة قلب المصطفی(ص)، ص 743 (به نقل از کنزالفوائد، ح 1، ص 150). .
|⇦•حتما دری که سوخته... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج میثم مطیعی •✾• "السلام علیکِ یا زوجهَ مرتَضی.السلام علیکِ یا امَّ الحسن وَ الحسین.السلام علیکِ یا سیدتی و مولاتی،یا فاطمه الزهراء،لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلام‌الله علیها" *خوبا بهت سلام میدن.ما کی باشیم؟ ولی جواب سلام ما رو هم میدی...شنا فقط مادر خوبا نیستین مادر بچه بد رو هم تحمل می کنه...مادر از بچه بدش رو برنمیگردونه....خسته آمدم...گرفتار آمدم...امیدم به فاطمیه بوده...امید من رو ناامید نکن...به حق اون لحظه ای که هر چی پسرات صدات زدند،جواب ندادی،ناامید شدند،من رو ناامید برنگردون...به حق اون لحظه ای که علی خودش رو رسوند بالای پیکر بی جونت،هرچی صدات کرد،جواب ندادی...ما روضه حضرت زهرا زیاد خوندیم...روضه در و دیوار خوندیم...روضه کوچه خوندیم...به من بگن: جانسوزترین بخش روضه کجاست؟ برای من اینه:اون موقعی که بی بی رو دفن کرد...عزیزش رو به خاک سپرد..."فَلَمّا نَفَضَ یَدَهُ مِن تُرابِ القبر..."وقتی امیرالمومنین این دست ها رو به هم زد..."هاجَ به الحُزن..." غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..."و اَرسَلُ دُموعُه علی خَدَّیه..." گریه مرد سخته...مردا تحمل گریه هم رو ندارن...هیات میری،روضه میری حال گریه نداری...تا می بینی بغل دستیت،جلوییت،مرده داره شونه هاش تکون می خوره،دلت میشکنه...برا بچه هات بمیرم...مرد وقتی جلوی بچه هاش گریه کنه،چی میشه؟! بچه دلش از جا کنده میشه،نمی تونه برا باباش کاری کنه... خلاصه من الان در خونه اتم...سرافکنده اومدم مادر...مادر...مادر...* نام تو را نوشتمو پشت جهان شكست آهسته از غم تو زمين و زمان شكست پرسيد آسمان چه نوشتي كه اين چنين گفتم كه فاطمه، كمر آسمان شكست هجده بهار ديدي و در سوگ تو دلم بعد از هزارو سيصد و چندين خزان شكست ای دل بسوز و بشكن تا باورت شود حتماً دری كه سوخته را می توان شكست بانوی نور در دلتان رنگی از خداست زيباتر است بر قد رنگين كمان شكست با هر دری كه بعدِ نگاه تو باز شد انگار در گلوی علی استخوان شكست : مهدی مردانی ↫『
Shab2Fatemieh2-1402[02].mp3
13.4M
⇆ㅤ امیر مؤمنان علی (ع) در ترسیم مظلومیّت همسرش می فرماید: إنَّ فاطمة بنت رسول الله (ص) لم تزل مظلومة، من حقها ممنوعة.... فاطمه، دختر پیامبر خدا (ص)، همواره ستم دیده بوده و از حق خود محروم شد
|⇦•وقتی مادرت.... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها •✾• *امام صادق علیه السلام فرمودن : برای مادر ما بلند بلند گریه کنید. گریه بلند برای مادر خجالت نداره دستور معصومه فقط یک نفر مراعات می‌کرد آروم گریه می‌کرد اونقدر به خودش می‌پیچید هی آستین به دهن می‌گرفت.. آی همون آقا داره روضه می‌خونه..* وقتی مادرت چنگه خطره هیچکسم نیست و تو تنها سپری حاضری تو لحظه خون و خطر جون بدی و جون اون رو بخری *برای این چهار تا خط روضه از زبون امام حسن خیلی گریه کنید..* به خدا هر کاری کردم نزنه نمی‌شد ضربهٔ آخر رو گرفت دستش از روی سرم گذشت و بعد کوچه بوی خونِ مادر رو گرفت حالا یه عمره، دارم دق می‌کنم حسرتم همون دمِ آخریه من تو بچگی یهو پیر شدم بعد از اون میگن حسن مادریه «آنام ای وای ،آنام ای وای ...» *نمی‌دونم چرا افتاد به دهنم رزق دیگه بخونیم روضه بخونم..* اگر می‌توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیر من آسمانی بمان اگر راه دارد، می‌شود، می‌توانی بمان .
روضه2.mp3
8.92M
حضرت فاطمه(س) فرمود: «مَثَلُ الاِمامِ مَثَلُ الکَعبَة اِذتُؤتى وَ لاتَأتى؛مثل امام، مانند کعبه است که باید مردم (براى طواف) به سراغش بروند نه اینکه کعبه به سراغ مردم برود.»
|⇦•مدینه با تو .. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج میثم مطیعی •✾• مدینه با تو به ماهی دگر نیاز نداشت به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت تو زهره ی فلکی! رشک ماه و پروینی! که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت مسافری که نگاه تو بود بدرقه اش خدای را به دعای سفر نیاز نداشت دعای نیمه شبت سیر آسمان می کرد که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت بهشت روی زمین خانه ی گِلین تو بود که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت حکایت دل تنگ تو را توان پرسید ز لاله ای که به خون جگر نیاز نداشت وجود پاک تو می سوخت از شراره ی غم دگر به شعله ی قهر و شرر نیاز نداشت گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی دگر به خواهش از چشم تر نیاز نداشت برای سبز شدن گلبُن محبت و عشق به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت میان چشمه‌ی اشک تو عکس زینب بود اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت سپهر سینه ات از غم ستاره باران بود به یادگاری گل میخ در، نیاز نداشت حریرِ دستِ تو مجروح بود از دستاس به تازیانه یِ بیدادگر نیاز نداشت *سلمان میگه یه وقت رفتم منزل امیرالمومنین، دیدم فاطمه زهرا داره دستاس می چرخونه قطرات خون دستش روی دستاس می چکه...همون موقع دیدم پسراش دارند گریه می کنند...گفتم:بی بی یا من دستاس بچرخونم و گندم رو آرد کنم یا بچه هات رو آروم کنم...سلمان من به آروم کردن حسنین، سزاوارترم...کمکش کردم، رفتم به علی گفتم...علی فقط گریه کرد...* : محمدجواد غفورزاده