eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
320 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
B-Setare-Aasemanam128 (1).mp3
4.03M
«ستاره آسمانم » متن سرود: سفینة النجاة آمدست حقیقة الحیاة آمدست دلیل حق تعالا برای اهدنا الصراط آمدست ولایت قلوب آن توست تمام دین در ایمان توست ستون دین نماز است و شکر که بِسمِ لِصَّلاة آمدست ستاره سوم آسمانم حسین کلام شیرین ورد زبانم حسین الا تو ای شاه شاهان، الا ای حسین شفای در تربت کربلا ای حسین، ای حسین هر آنکه مست و مدهوش توست غلام حلقه بر گوش توست امیری حسین و نعم الامیر بهشت من در آغوش توست ستاره سوم آسمانم حسین کلام شیرین ورد زبانم حسین الا تو ای شاه شاهان، الا ای حسین شفای در تربت کربلا ای حسین، ای حسین 👈 سرود اینجاست. 👈فهرست سرودها اینجاست. · · • • • ✤ • • • · · @soroood · · • • • ✤ • • • · ·
Khomeini Ey Emam Enghelabi Sedaye Dokhtar.mp3
3.46M
«خمینی ای امام ۲» متن سرود: خمینی ای امام خمینی ای امام ای مجاهد ای مظهر شرف ای گذشته ز جان در ره هدف هر زمان میرسد از تو این ندا ای اسیران و مستضعفان به پا زیر بار ستم زندگی بس است نزد طاغوتیان بندگی بس است بود شعار تو به راه حق قیام ز ما تو را درود ز ما تو را سلام خمینی ای امام خمینی ای امام ای مجاهد ای مظهر شرف ای گذشته ز جان در ره هدف چون نجات انسان شعار توست مرگ در راه حق افتخار توست این تویی این تویی پاسدارِ حق خصم اهریمنان دوستدارِ حق بود شعار تو به راه حق قیام ز ما تو را درود ز ما تو را سلام خمینی ای امام خمینی ای امام ای مجاهد ای مظهر شرف ای گذشته ز جان در ره هدف چون تو عزم صف دشمنان کنی ترک سر ترک تن ترک جان کنی نازم آن عزم دشمن شکارِ تو خشم تو قهر تو اقتدار تو بود شعار تو به راه حق قیام ز ما تو را درود ز ما تو را سلام خمینی ای امام خمینی ای امام ای مجاهد ای مظهر شرف ای گذشته ز جان در ره هدف لرزد از نام تو پایه ستم پشت اهریمنان گشته از تو خم مرز توحید را همچو سنگری حافظ ملت و دین و دفتری بود شعار تو به راه حق قیام ز ما تو را درود ز ما تو را سلام خمینی ای امام خمینی ای امام ای مجاهد ای مظهر شرف ای گذشته ز جان در ره هدف ما همه یار تو یاور توییم دوستدار تو همسنگر توئیم ای حماسه تو ورد زبان ما این تویی مظهر آرمان ما بود شعار تو به راه حق قیام ز ما تو را درود ز ما تو را سلام خمینی ای امام خمینی ای امام ای مجاهد ای مظهر شرف... 👈 خمینی ای امام ۱ 👈فهرست سرودها اینجاست. · · • •
صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است یا که قدَّ آسمان آوار  اگر داری کم است یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است غم جگر دارد بیاید گفته‌ام در هر غمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد می‌کند کربلا را قسمت ما راهِ مشهد می‌کند یک دوراهی هست ما را هِی مُردد می‌کند در میانِ دو حرم دل رفت آمد می‌کند مثل اینکه شهریار آنجاست می‌خواند : هَمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟ حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست جان عزرائیل در دست علمدار علیست بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی تا زره را می‌کشد بر شانه مُحکم می‌کند تا که اَبرو را زمان رزم در هم می‌کند چیست لشکر کوه از هولش کمر خم می‌کند یا که عزرائیل را پیشش مجسم می‌کند آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی یک قدم کوبیدی و هفت آسمان‌ها ریختند یک علم کوبیدی و هِی کهکشان‌ها ریختند ضرب شصت توست یا آتشفشان‌ها ریختند مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنان‌ها ریختند این به مولارفته دارد ضربه های محکمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی جذب تو جبریل تا شد شهپرش بر باد رفت خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت... یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت شاهباز کربلایی شهریار القمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی بِرکه‌ای رفتی و عکست را به آب انداختی یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی شانه‌ات نازم که جایِ دستهای زینب است تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است کور می‌سازد نگاهت چشم هر نامحرمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی هرکه شد مستِ حسن بدجور بد مستِ تو شد کوچه بُن بست حسن شد کوچه بن بست تو شد بعد غوغای جمل دست حسن دست تو شد فاطمه هست حسن  شد فاطمه هست تو شد از کریمیِ حسن داریم با هم عالمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود قبله‌ی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی ناز مجنون را اگر در کوی لیلا می‌کِشند ناز دستان تو را دستان زهرا می‌کِشند آش نذری تو را هم ارمنی‌ها می‌کِشند در جوارت منتِ بیچاره‌ها را می‌کِشند دل ، ابالفضلی نمی‌ماند برایش ماتمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی مَشک وقتی می‌چکد تقدیر می‌ریزد بِهم دست وقتی نیست در تَن شیر می‌ریزد بِهم حق بده این چشها را تیر می‌ریزد بِهَم دختران را بعدِ تو زنجیر می‌ریزد بِهَم بر زمین اُفتاده‌ای بد جور آقا درهَمی... یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی 🔸شاعر: ____________________________
مولا که دو چشم حیدری وا می کرد یک لحظه نظر به هر دو دنیا می کرد اما گهِ سِیر قامتت یا عباس با گردش سر، تـو را تماشا می کرد او با تو که تمرین منظم می کرد تصویر جوانی اش مجسم می کرد اما عجبا که ذوالفقار حیدر در پیش غضب‌های تو سر خم می کرد یک جلوه ز نور اهل بیت عباس است تکبیر سرور اهل بیت عباس است نامی که طلاکوب نمودست خدا بر تاج غرور اهل بیت عباس است 🔸شاعر:
درون سینه دارد جا ابالفضل حضور عشق در دلها ابالفضل عجب گفتند  " یکفی بالاشاره " در این دنیا و آن دنیا ابالفضل ابالفضل است پا تا سر حسین و حسین اوست سر تا پا ابالفضل سلام ای وسعتت ، دریا ابالفضل سلام الله علیکَ یا ابالفضل زمانی که تو را دارم کمم چیست کنار سفره ات اصلاً غمم چیست تو و بابای تو ساقی که باشید فرات و دجله ، نیل و زمزمم چیست تو هستی التیام درد عالم به غیر از ذکر نامت مرهمم چیست همیشه بیمه هستم با ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل همیشه فاتح پیکارها تو توئی آسانیِ دشوارها تو خدا داند که هستی رمز و رازِ گشایش در تمام کارها تو مسیحا درس ، پس داده به پیشت که مُرده زنده کردی بارها تو مسیحِ حضرت عیسی ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل مرا کردند حیرانت از اول نوشتند از غلامانت از اول چه دستان عجیبی داشتی تو علی بوسید دستانت از اول به دنیا آمدم با دست مادر شدم من نذر چشمانت از اول کنار سفرهء آقا ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل تمام انبیا چلّه نشینت امامان، عاشقِ ماه جبینت خودِ ارباب لذت بُرد هر بار صدا می زد یل ام البنینت تمام کائنات و ممکناتند گرفتار جمال نازنینت همه دیروز تا فردا ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل خدا وقتی که او را بر جهان داد به زیبائیش ، دنیا را تکان داد فقط یک درصد از زیبائی اش را به شکل یوسف کنعان نشان داد عجب سر مشق شیرینی نوشتیم همان اول معلم یادمان داد به جای آب ، نان ، بابا ، ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل شما را یک تنه لشگر نوشتند کُپی از فاتح خیبر نوشتند تو را از اول ای باب الحوائج نمک ، در روضه و منبر نوشتند نوشت الله ، حیدر را یدالله تو را اما یدالحیدر نوشتند پس از او لا فتی الّا ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل تو را مافوق دنیا می پسندم تو را فرزند زهرا می پسندم ببینم راستی آقا نگفتم ... ! ضریح تازه ات را می پسندم لقبهای تو بسیارند اما تو را با این لقبها می پسندم علمدار و یل و سقا ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل کشیدی عشق را یک عمر در بند به لبخند تو زینب داشت لبخند سخاوت را تو اصلاً بخش کردی نداری در سخاوت مثل و مانند تمام آرزویت شد اجابت که زهرا هم خطابت کرد فرزند صدا زد حضرت زهرا ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل شبیه حیدری ، شیری علمدار خودت بُرّنده شمشیری علمدار به قصد تربت زینب بگو کِی ؟ علم در دست می گیری علمدار که گیری انتقام خواهرت را ز نامردان تکفیری علمدار پناه زینب کبری ابالفضل سلام الله علیک یا ابالفضل 🔸شاعر:
آسمان جلوه ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب میلاد تو همه دیدند نخل ام البنین ثمر دارد آمدی و حسین قادر نیست از نگاه تو چشم بر دارد كوری چشم ابتران حسود چقدر فاطمه پسر دارد ای رشید علی نظر نخوری شهر چشمان خیره سر دارد باب حاجات، كعبه ی خیرات بر تو و قد و قامتت صلوات ای نسیم پر از بهار علی ماه در گردش مدار علی چقدر مشكل است تشخیصت تا كه تو می رسی كنار علی با تو یك رنگ دیگری دارد شجره نامه ی تبار علی دومین حیدر ابوطالب صاحب غیرت و وقار علی به شما می رسد ذخیرۀ طف همۀ ارث ذوالفقار علی ای علمدار و سر پناه حسین حضرت حمزه ی سپاه حسین خشکسال قدیم دنیا من جستجوهای پشت دریا من تو بر این خاك ها بكش دستی اگر این خاك زر نشد با من سر سال است مرد مسكینم مكش از دست خالیم دامن چقدر فاصله است ای دریا از مقام ظهور تو تا من تو بزرگ قبیله ی آبی تو غدیری، فراتی اما من خشكسالم، كویر بی آبم روزگاری است تشنه میخوابم كمرت جایگاه شمشیر است لب تو جایگاه تكبیر است سر ما را بزن همین امروز صبح فردا برای ما دیر است هیچ كس رو به روت نیست مگر آن كسی كه ز جان خود سیر است سیزده ساله حیدری كردی پسر شیر بیشه هم شیر است گیرم افتاده است روی زمین دست تو باز هم علمگیر است پسر شاه لافتی عباس ای جوانی مرتضی عباس از نگاه كبوتری وارم به مقام تو غبطه می بارم سر من را اگر بگیری باز به دو ابروی تو بدهكارم ارمنی هم اگر حساب كنی دست از تو بر نمی دارم بده آن مشك پاره ی خود را تا برای خودم نگهدارم بی سبب نیست گریه ی چشمم حسرت صبح علقمه دارم با تمامی شور و احساسم آرزومند كفُّ العباسم زلف ما را ز مشك وا نكیند لب ما را از آن جدا نكنید پای ما را به جان خالی مشك در حریم فرات وا نكنید دست بر زیرتان نمی آرد آب ها این همه دعا نكنید تیرها روی این تن زخمی خودتان را به زور جا نكنید تازه طفل رباب خوابیده جان آقا سر و صدا نكنید تا كه از مشك پاره آب چكید رنگ از چهره ی رباب پرید 🔸شاعر: ___________________________
خدا جلوه دارد به پیشانی تو فدای مناجات پنهانی تو شبِ روشنِ کوچه های مدینه است پُر از ریسه های چراغانی تو به لب آوَرَد جان داوودها را نوای تو اَلحانِ قرآنی تو تو بر کوهسارِ معارف نشستی زمین تشنه ی دست بارانی تو حسینیه ای سفره دارد حسینی که هر شب بود شام مهمانی تو فراوانی از تو/ سلیمانی از تو مسلمانی از تو/ ادب دانی از تو دعاهای روحانی از تو به کعبه رجزخوانی از تو احادیث طوفانی از تو روایات نورانی از تو عنایات سبحانی از تو نَفَسهای رحمانی از تو علی گویی از تو/ علی خوانی از تو دلِ ما و دربارِ سلطانی از تو چه خوش سرفرازی، چه خوش سر به زیری امیری حسینُ و نعم الامیری -- طلوع شکوهت برایت ندارد کَرَم خانه ی تو نهایت ندارد به جایی که یوسف دریده گریبان دل ما نیازی به غارت ندارد از این محشری که به پا کرده پیداست که رنگی به پیشت قیامت ندارد و نادِ علی دارد از تو حکایت بدون تو عطری محبّت ندارد به چشم تو غیرت/ به تیغ تو صولت به نامت صلابت/ به دامن سخاوت به بازوت قدرت/ به پای تو همت به دستت کرامت/ پُری از رشادت شهادت سعادت/بصیرت/ مَهابت فتوّت/مروّت/به میدان مسلّط/ رجزها مُسَمَّط که از برق چشمت همه غرق حیرت تو از آل عصمت/ تو از بیت عترت تو قامت قیامت/علی در هدایت علی در عنايت/ علی در قداست علی در مهارت چنان سرفرازی، چنان سر به زیری امیری حسینُ و نعم الامیری -- زتیغت سپاهی دلاور بریزد زِ تو یال و کوپال کافر بریزد میان زمستان هم از دیدن تو عرق از سرو روی لشکر بریزد علی هستی و گر علی را بخوانی فقط در نه،دیوار خیبر بریزد از این هیبت چشمهایت بکاهُ نگاهی نما ترس قنبر بریزد علی گفت هنگام صفین برگرد ز خشمت دلِ مالک اشتر بریزد اگر پرده ریزد/مکرر بریزد نه پر، سر بریزد سراسربریزد/ستمگر بریزد به هم اول،آخر بریزد به گاهی/ سپاهی / چو کاهی به راهی/ ز شاهی چو حیدر بریزد عجب سر فرازی، عجب سر به زیری امیری حسینُ و نعم الامیری -- من از جنس شبهای پر التهابم که در بند گیسوی پُر پیچ و تابم اگر بر حریم حرم مُستجیرم فقط با نگاه شما مستجابم من و لطف باب الحوائج همین بس بگو با تو باشد حساب و کتابم دعا کن حرم آیم و بر نگردم که این عشق کردست خانه خرابم خراب خرابم/خراب جوابم تویی انتخابم/ که عالیجنابم غم بی حسابم/ ز داغت کبابم و مشکت عذابم/ به یاد ربابم پُراز آب آبم/ که میگفت زینب چه شد با رکابم کجایی سحابم/کجایی نقابم دل زینبیه شده قرص با تو که در سایه ی بیرق آفتابم به نِی سر فرازی، به نِی سر به زیری امیری حسین و نعم الامیری 🔸شاعر:
جمعمان جمع كه تا نقشِ خیالی بزنیم كوچه باغی برویم و پَر و بالی بزنیم پایِ حافظ قَدح از شعر زلالی بزنیم جمعمان جمع بیایید كه فالی بزنیم "شاهِ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان" بگذارید از این فاصله بویی بكشیم درِ خُم را بگشاییم و سبویی بكشیم تیغ اَبروی كجش را به گلویی بكشیم صد و سی و سه نفس نعره‌ی هویی بكشیم از دلِ ما چه به جا مانده؟ كه غارت كرده پسرِ سوم زهراست قیامت كرده ماه و خورشید دو حیران و دو سرگردانند سال‌ها دل سرِ این طایفه می‌گردانند بال در بالِ فرشته غزلی می‌خوانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند آمده تا زِ علی تیغِ دودَم را گیرد قد برافرازد و بر دوش عَلم را گیرد جمع مِهر و غضب و جذبه و زیبایی را در تو دیدیم مسیحایی و موسایی را محشری كن كه ببینند دل آرایی را بُرده‌ای ارث از این سلسله آقایی را حق بده مات شود چشم ، تماشا داری هر‌چه خوبان همه دارند تو یك جا داری آسمان پیشِ قدم هات به حیرت اُفتاد كهكشان وقتِ تماشات به زحمت اُفتاد موج برخاست و از آن همه هیبت اُفتاد كوه تا نامِ تو را بُرد به لكنت اُفتاد این علی هست خودش هست جنابش آمد خوش به حال دلِ زینب كه ركابش آمد تشنه خاكیم و ترک خورده ولی دریا تو شوره زاری همه با ماست و باران با تو وَ نوشتیم كه یا هیچ پناهی یا تو دلمان قُرص بُوَد ، قُرص چرا؟ زیرا تو بعد مرگم به هوای حرمت پر گیرم من كفن پاره کنم زندگی از سر گیرم رگِ پیشانی تو تا كه تَوَرم می‌كرد لشگر انگار كه با مرگ تكلم می‌كرد دست و پا را نه فقط راهِ نفس گُم می‌كرد بیرقت در وسطِ دشت تلاطم می‌كرد چقدر سر زِ سرِ تیغِ تو سرگردان است تو سلیمانی و تختت وسطِ میدان است میكِشی تا وسطِ معركه‌ها طوفان را بند آورده نگاهت نَفَسِ میدان را تا كه ارباب بگیرد به سرت قرآن را میدرد نعره‌ی تو زَهره‌ی سرداران را شورِ آن قُله كه آتش فوران كرد تویی آن كماندار كه اَبروش كمان كرد تویی سایه بان دلِ زینب دلِ ما هم با توست حاجتی گرچه نگفتیم فراهم با توست ماهِ شب‌هایِ محرم تویی و دَم با توست ای علمدارِ ادب شورِ مُحرم با توست دستِ ما نیست كه در پای غمت می‌گِرییم لطف زهراست كه زیر عَلمت می‌گِرییم بی تو از چشمِ حرم خونِ جگر می‌ریزد خون از ساقه‌ی صد تیر و تبر می‌ریزد وَ رُباب اشك به لب‌های پسر می‌ریزد خیز از خاك و ببین خاك به سر می‌ریزد اَبرویت بندِ دلش بود كه از هم وا شد وای بر حال سكینه كه سرت دعوا شد 🔸شاعر:
گرچه سرگرمِ کسب و کارش بود نان خورِ رزق کار و بارش بود او که با عالمِ خودش می‌ساخت روز و شب با غمِ خودش می‌ساخت آری این مرد ، ارمنی بود و داستانش شنیدنی بود و سر او گرمِ کارگاهش بود گرچه او معتقد به راهش بود سالها هرچه او به دست آورد خرج بیماری عزیزش کرد سرِ شب تا به خانه بر می‌گشت دردهایش شبانه بر می‌گشت غرق اندوهِ همسرش بود و پسرش بین بسترش بود و چشم را رود نیل می‌بیند  پسرش را علیل می‌بیند نه دگر ناز می‌کند این گُل نه زبان باز می‌کند این گُل پسری ناتوان  گفتن داشت پسرش آرزوی رفتن داشت به امیدش چه روز و شبها رفت هر طرف بر درِ مطب‌ها رفت به مریضش فقط حواسش بود خواهشش بود التماسش بود ولی افسوس غم عذابش کرد رفت بر هر دری جوابش کرد ناگهان بغصِ سالها وا شد چشمهایش هجومِ دریا شد هق هقِ بی امان امانش بُرد عاقبت دردها توانش بُرد مدِّ چشمش به آسمان می‌خورد شانه‌هایش فقط تکان می‌خورد کاش با هیچ کس چنین نشود مردی اینقدر شرمگین نشود چه جوابی به همسرش بدهد؟ چه امیدی به دخترش بدهد؟ گفت با زخمِ این جگر چه کنم گفت با خود که بی پسر چه کنم خویش را کنج خانه‌اش حِس کرد دستی آنجا به شانه‌اش حِس کرد یک نفر گفت غم اگر سخت است گرچه بیماریِ پسر سخت است غم اگر سخت تر ز الماس است کارِ عالم به دست عباس است هرکه از درد بود جان به لبش دست خالی نرفته از مطبش گفت با او که کو کجا بریم؟ گفت باید به کربلا برویم نام او جانِ تازه‌اش بخشید تازه جان بر جنازه‌اش بخشید بار خود را گرفت بر دوشش پسرش بود بینِ آغوشش ناگهان بی اراده راهی شد همره خانواده راهی شد رفت...با آه و اشک ، کرببلا رفت میدانِ مشک کرببلا چه هوایی در آن غروبی داشت سر به آن دربهای چوبی داشت همه با احترام می‌رفتند همه غرق سلام می‌رفتند گرچه او خواهشی فراوان داشت حس آرامشی فراوان داشت نذرهایش شنیدنی بودو ارمنی بود و دیدنی بودو بِین زوارِ بی قرارِ ضریح با پسر رفت تا کنارِ ضریح یک نفر الدخیل می‌گوید یک نفر یا کفیل می‌گوید یابنَ حبل‌ُالمتین کسی می‌گفت یا‌بنَ ام‌ُالبنین کسی می‌گفت با مریض و علیل آنجا رفت تا ضریحِ بلندِ آقا رفت تا که می‌خواست شرح حال کند قبل از آنیکه او سوال کند پسرش را که دید غوغا کرد پسرش حرف زد زبان وا کرد در کنار ضریح جایش بود باورش نیست روی پایش بود  یک مسیحی دوباره درمان شد ارمنی آمد و مسلمان شد محترم رفت و محترم برگشت ساعتی بعد  از حرم برگشت  رفت تا خانه‌ی پُر از یاسش رفت او با امیرعباسش 🔸شاعر:
باد از جانب صحرا خبری آورده آسمان قید نزولش خدمه باران است ابرهامان همه در معرض اشک شوق اند و زمین چشم به راه قدم باران  است بر روی خاک پر وبال ملائک پهن است از مسیر گذر اُمِّ بنین آمده اند همه دور سر این ماه پسر می گردند دست بوس پسر اُمِّ بنین آمده اند در توان چه کسی هست که با آمدنش خلق را وجه ی او سر به سجود آورده فاطمه بنت اسد اُمِّ اسد گردیده کودکی های علی را به وجود اورده خانه با آمدنش رونق بسیار  گرفت باغ را عطر گل یاس بهاری  کرده سالها منتظر آمدنش زینب بود روی او فاطمه سرمایه گذاری  کرده نه فقط شیعه به او باب حوائج گوید از دخیل نگهش گَبر مسلمان  گردد دست او پنجره فولاد همه ادیان است او اشاره کند ایران همه سلمان گردد 🔸شاعر:
سیاه چشم و کشیده ابرو به قبله مایل ابوالفضائل درخت طوبی و سرو موزون و ماه کامل ابوالفضائل خلیل عصمت، کلیم غیرت، مسیح سیما، ذبیح سیرت حسن کرامت، حسین قامت، علی شمایل ابوالفضائل کتاب فضل پدر تو بودی که باب فضل پدر تو بودی کسی نگفته تو را ز فضل پدر چه حاصل ابوالفضائل! لبان عطشان شنیده بودم ولی به دریا ندیده بودم رسول باران، امیر طوفان، امام ساحل ابوالفضائل چه دست افشان و پای کوبان و اشک ریزان و مشک خیزان ابوالعجائب، ابوالغرائب، ابوالخصائل، ابوالفضائل... مدافعان حرم کجایند که تا علمدارشان تو باشی که سر نکوبد دوباره زینب به چوب محمل ابوالفضائل!... همینکه ماه من از در آید، خروش از هر طرف برآید ابوالفضائل ابوالفضائل ابوالفضائل ابوالفضائل 🔸شاعر: